بعد از اتمام جنگ بدر که با پیروزی قاطع مسلمانان همراه بود، به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله پیکرهای کشته شدگان کفار به یکی از چاههای بدر ریخته شد . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در کنار آن چاه آمد و آنان را با نامهایشان صدا کرد و فرمود: «بئس عشیرة الرجل کنتم لنبیکم، کذبتمونی و صدقنی الناس و اخرجتمونی و آوانی الناس و قاتلتمونی و نصرنی الناس … هل وجدتم ما وعدکم ربکم حقا؟ فقد وجدت ما وعدنی ربی حقا; چه بد بستگانی بودید برای پیامبرتان، شما مرا دروغگو خواندید، اما دیگران مرا تصدیق کردند، مرا [از شهر و دیارم] بیرون کردید و مردم [دیگر] پناهم دادند، با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا یاری کردند، … آیا شما وعده های پروردگارتان را حق یافتید؟ من وعده های پروردگارم را حق یافتم*
با توجه یه سیره رفتاری رسول الله آیا باید باور کنیم که مسلمان، انسان نیست اگر که در غم کشته شدن کفار ناراحت نشود؟!
آیا در گزارش های تاریخی، در سیره ی اهل بیت (ع) خبری پیدا می شود که ایشان از کشته شدن کفار، به اندوه دچار شده باشند؟
ایکاش که صادقانه بگوئید تفسیر دینتان را از چه کسی دریافت می کنید که اینچنین با توهم ها هم سو شدهاید؟!
*اعلام الهدایه، ج 1، ص 134; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 178
#فاطمه_شکیبرخ
@Ghalamzaniii
آدمها هرگز نمیتوانند تصور کنند وقتی یک مادر از حیات جسمانی می رود، دنیا چگونه بی روح می شود…
باورش سخت است ولی حسرت دیدار یک لحظهی او ذرهذره قلب آدمی را آب می کند…
عطر وجود مادرانههایش و آن چادر گلگلی به هنگام نمازش و یا سجده های طولانی و نمازهای نیمه شبش با هیچ جبرانی، پُر نمی شود…
نه گمان نمی برم، کسی بتواند درک کند؛ وقتی خاک بهشت زمین را از دست می دهد، وقتی آن نگاه مهربان و خالص و پناه را دیگر ندارد؛ چه التماسهایی تمام وجودش را پُر می کند…
اینها را اینجا می نویسم تا آنان که نعمت مادر را در این سرای زمینی دارند، یادشان نرود که اگر او را از دست بدهند؛ حسرت تمام لحظه های تلخ و شیرین مادرانه اش را عمری در اعماق جان، حمل خواهند کرد…
شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر مرحوم بنده “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”.
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#برای_مادرم
#شب_جمعه
@Ghalamzaniii
ننه زهرا.m4a
2.73M
اومدی سایه رو سرم شدی دیدی بی بال و پرم، پرم شدی…
مهربونیت با همه فرق میکنه مهربون بودی که مادرم شدی…
#فاطمیه
@Ghalamzaniii
«اسلام منهای روحانیت»
بعد از صدور فرمان تاریخی «تحریم تنباکو» مرحوم آيت الله سيدحسن مدرس، زمانی که طلبه جوانی بودند به سامرا رفته تا با مرحوم ميرزای شيرازی ملاقات کنند؛ ميرزای شيرازی وقتی متوجه می شود که سید، اهل ايران است، از اوضاع و احوال ايران پرسوجو می کند، شهيد مدرس در پاسخ مرحوم شيرازی، از تاثیر اعجاب انگیز فتوای تحریم تنباکو در ایران می گوید، میرزای شيرازی با شنیدن اين سخنان شروع به گريه کرده که آيت الله مدرس از ايشان علت را جویا می شوند، ميرزا می فرمايد؛ من از اهميت دادن مردم به سخن عالمان دينی ناراحت نيستم، بلکه گريه و ناراحتی من به اين دليل است که دشمنان اسلام که تاکنون نمی دانستند قدرت اسلام در کجاست از همين امروز براي شکستن قدرت اسلام کار خواهند کرد…*
به راستی که شناخت قدرت اسلام توسط نظام مستبکران، زنگ خطری بود که تهدید امنیت روانی جوامع مسلمین را به حاصل نشاند و اثرات این شناخت هم اکنون نیز دامن گیر کشورهای اسلامی است؛ چراکه در حال حاضر، شبکه های معاند و فعال علیه نظام جمهوری اسلامی، مانند #اینتر_نشنال و امثالهم، گاهی بیش از دهها ساعت از برنامه های خود را اختصاص به تمسخر بیانات سیاسی و غیره علمای ایران اختصاص داده و تمام همت خود را معطوف به نفرت پراکنی عمومی از این قشر می کنند!
این درحالی است که در برابر برنامه های تخریب زای معاند علمای ایران، نظام جمهوری اسلامی برنامهی مدون و مثمری برای خنثی نمودن طرح های در دست آنان ندارد!
خب نتیجه چه می شود؟!
ملت مسلمانی که از منبر و محراب مسجد فاصله بگیرند؛ تربیت شان را همان رسانه های پر زرق و برق برعهده می گیرند که جز عادی سازی فحشاء و انحرافات جنسی، آموزش مهم دیگری برای ملتها ندارند!
«اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»
*برگرفته از کتاب سده تحریم تنباکو، ص ۱۳۸.
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
@Ghalamzaniii
🔻آقای خسروپناه! دوران رهاییست!
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسهای برای دانشآموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانشآموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحرافهای جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگیهای اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااینحال، این نوجوانان غوطهور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسألههای درونیشان را با او در میان بگذارند. یکی از دانشآموزان میگفت مبتلا به خودارضایی است و مشاور رسمی آموزشوپرورش به او گفته هفتهای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفتها و انحرافها آنچنان بود که علاج ریشهای و ساختاری میطلبید.
[دوم]. برای گفتگو با دانشآموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه میگفتم در ذهنها جا نمیگرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانشآموزان کنارم آمد و گفت فقط میخواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست میگفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسندهای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است.
[سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکشها و تضادها به مدرسهها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل میکرد، بهشدت از سوی همکلاسیهایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسیهای او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادریبودن او و عقاید دینی و انقلابیاش را به دستاویزی برای بایکوتکردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایهها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانههای افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی میکرد و میگفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بیخاصیّت و بیکفایت هستند؟!
[چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم میگذشتم. صدای بلند فحاشیهای ناموسیِ بسیار رکیک دانشآموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه میخواهند میگویند و یکبار هم که معاون مدرسه میخواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوانسالاری و شبکههای اجتماعیِ غربی و بیعملی نهادهای فرهنگی، همهوهمه، هویّت را بر باد دادهاند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی میکنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست.
[پنجم]. حجتالاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندیست که به منتقدان کارنامۀ شورا میتازد و آنها را بیاطلاع و غیرمیدانی و بیادب میخواند و به دفاع از شورا میپردازد. دیگران را نمیدانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّتهای محسوس، از واقعیّتهای کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّتهای فرسودهشده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایهسالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابیهایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانههای شبهمذهبی که مدرسه نام گرفتهاند ببرم. همین که انقلابیها، فرزندانشان را از مدرسههای دولتی جدا کردهاند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آنقدر از واقعیّتهای جامعه احساس خطر کردهاند که برای خود، کلونیهای آموزشی ساختهاند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کردهاند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمیشناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بیکفایت و ضعیفالنفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرتطلبی، خدایی میکند و آرمانها، در دهۀ شصت جا ماندهاند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
✍️قلم زنی✒️
🔻آقای خسروپناه! دوران رهاییست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسهای برای د
«ضمانت شغلی، ضمانت بی اخلاقی»
چند روز پیش که نوشته آقای جمشیدی در خصوص وضعیت نسل زد و آشفته بازار مدارس دولتی را دیدم، ذهنم مثل یک آهنربا در جملههای متن قفل کرد!
تجسم مخدوش برخی مدارس دولتی در بحث اخلاقیات، همیشه سوال برانگیزترین بخش مهم فرهنگ دانش آموزی فرزندان ایران زمین در نزد دغدغه مندان تربیتی بوده است!
بارها از خود پرسیدهام چه می شود که برای تدریس در یک مدرسه غیر دولتی، ملاک های خاص رفتاری، تربیتی و اخلاقی و حتی مذهبی وجود دارد؛ اما وقتی درب مدارس دولتی، گشوده می شود، آنچه کمرنگی آن چشم را می آزارد، سبکی وزنهی اخلاق و تربیت خواهد بود!
متاسفانه پس از نقش فضای رهای مجازی که عهدهدار تربیت دانش آموزان ما است، بخش مهمی از این جریان، برخاسته از تربیت معلمانی بوده که متخلق به اخلاق اسلامی نیستند و وظیفه انسانی خود را به خوبی نمی شناسند!
در تجربه حضور اندکم در دبیرستانی دخترانه دیدم که در زنگ های تفریح، مهمترین بحث و دغدغه بین معلمان مدرسه، آن قسط نداده و حقوق و مزایای درخواستی ایشان بود! نارضایتی و طلبکاری از نظام و دولت هم که سرریز مباحث بین آنان دیده می شد و بیشتر آنان فکر می کردند، در قبال حقوقی که دریافت می کنند؛ مسئولیتی به این بزرگی ندارند!
این مسئله در حالی ست که مطالبات معلمان دولتی در مقایسه با معلمانی غیر دولتی که تحت فرمان مجموعه خویش هستند، قابل تامل است؛ حقوق و مزایایی به مراتب کمتر در ازای بذل نشاط بیشتر، مهم ترین تفاوت این دو حیطه است! ضمن آنکه، معلمان شاغل در مدارس غیر دولتی با کوچکترین برخورد غیر اتفاقی با دانش آموزان، باید به والدین و کل مجموعه پاسخگو باشند و به محض کسب عدم رضایت عموم والدین در نظرسنجی آخرسال، باید با تدریس خداحافظی کنند!
درست است؛ تنها مسئلهای که سبب اینتفاوت بزرگ در مدارس دولتی و غیر آن می شود، ضمانت شغلی معلمان دولتی و نظارت قوی بر اعمال معلمان، در مدارس غیر دولتی است!
در واقع، متاسفانه این ضمانت شغلی در باور برخی از انسان ها، ساختاری ایجاد کرده که حتی آنان را از قبول وظایف انسانی خویش باز داشته است! و گرنه که اگر رعایت ادب و احترام به دانش آموز توسط مجموعه های تربیتی رعایت می شد و حفظ کرامت دانش آموز اولویت آنان بود؛ اینطور شاهد تنزل اخلاق و زوال هویت نسل زد نبودیم!
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#زوال_هویت
#تنزل_اخلاق
@Ghalamzaniii
«چه انتظاری داریم…»
به یاد شهیدحسیناخضر که می گفت چه انتظاری دارید؟!
شما در دنیایی هستید که فاطمه زهرا (س) در آن طعم آرامش را نچشیده است..
و به راستی ما چه انتظاری داریم از دنیایی که در آن دختر رسول خدا (ص)، تنها یادگار، وارث و پارهی تن او، تنها پس از گذشتِ ایامی کوتاه، به شهادت رسیده است!
و باور نکردنی است آنکه، قاتلان و حرمت شکنان، تنها به بهانهی دلسوزی و قیم دین بودن، به خویشتن اجازهی برافروختنِ شعله ای جان سوز را بر درب خانهی ولی خدا دادهاند!
چه انتظاری داریم از روزگاری، که حفظ حریم وارثان حق در آن ممکن نبود، آنهم حریمی که به فرمودهی قرآن هر پلیدی را از آنان زدوده بود!
چه انتظاری داریم از دنیایی که پُر از مسلمانانی بود که به وقت آرامش امت اسلام، بر چهرهی نورانی و مظلوم خاندان عصمت و طهارت با شوق مینگرستیند اما؛ به هنگام یاری حق ربوده شدهی اسلام، درب های منازلشان را بر فاطمه و علی (ع) نگشودند!
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#فاطمیه
@Ghalamzaniii