eitaa logo
قلمزن
494 دنبال‌کننده
716 عکس
123 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرزن روستایی است، این را چهره آفتاب سوخته و لباس‌هایش نشان می‌دهد. تازه بستری شده و برخلاف حاج‌خانمی که روی تخت کناری‌اش خوابیده، مظلوم و ساکت است. می‌پرسم همراهی ندارید؟ می‌گوید نه... عروس‌هایم گفته بودند می‌آیند اما نیامدند. و آهسته‌تر می‌گوید خدا به آدم 10 تا دختر بدهد و پسر ندهد. سر صحبت را باز میکنم تا نفس یک تازه از روستارسیده را تنفس کنم. حرف می‌زند، مودبانه و سر‌به‌زیر... دلم برای این‌همه نجابت می‌سوزد. از بچه‌هایش می‌پرسم. می‌گوید 10 شکم زاییدم اما 6 بچه دارم و بعد تعریف می‌کند که یکی را سرما داده، یکی از روی الاغ افتاده و 2 تا را سیل برده است. برای من شهرنشین نازپرورده، ترسناک است. 4 فرزند را به همین راحتی از دست داده باشی. اما پیرزن طوری راحت اینها را می‌گوید که انگار اتفاقی نیفتاده است، حال آنکه او هم مادر است و حتما دلش دارد میلرزد و حتما برای تک‌تک این بچه‌ها آرام آرام گریسته و باز رفته و شیر گوسفندان را دوشیده است. اما ، آن هم یک روستای محروم که آن دورهاست، بدجوری یاد می‌گیرد که با زحمت زندگی کند و با غم و رنج بزرگ شود و باز هم متوقع نباشد. پیرزن بزرگ است آنقدر که بعد از عمل جراحی‌اش، سرم را دستش می‌گیرد و بدون اینکه به کسی بگوید به دستشویی می‌رود. سرم از بدنش جدا می‌شود و خون روی زمین شتک می‌کند و انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. پرستار هم که می‌آید دعوایش می‌کند که چرا بلند شدی؟!... پرستار نمی‌داند که یک پیرزن رنج‌کشیده روستایی، است و دارد و خودش را محتاج کسی نمی‌کند. اما برخلاف او، حاج‌خانم شهری تخت مجاور که به قول خودش از خانواده خیلی بزرگ و مشهوری است، آنقدر نازش زیاد است که غذای بیمارستان را به بیماران دیگر می‌دهد و برایش از خانه ماهیچه و آب آناناس طبیعی می‌آورند و پرستارها هم طور دیگری هوایش را دارند. هوای بیمارستان همیشه سنگین است اما پیرزن روستایی با آن و رها و بی‌نیازی که دارد، انگار با خودش آورده است. ف. حاجی وثوق @ghalamzann