eitaa logo
قلمزن
453 دنبال‌کننده
695 عکس
115 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
به لطف خداوند و کمک‌های شما خیرین، روز ٢٠ مرداد، برای مادر معلول و فرزند بیمارش، خانه‌ای در خیابان توس رهن و اجاره شد. برکات آرامش این خانواده و دعاهای خیرشان، رونق دنیا و آخرت شما...🌱
🔴نکات مهم اخلاقی در اربعین جهت تعامل با میزبانان عراقی 🏴در مصرف آب صرفه‌جویی کنید. در کشور عراق خانه‌های بسیاری از تانکر آب استفاده می‌کنند و این آب محدود است و زود تمام می‌شود؛ بنابراین از حمام کردن غیرضروری، دوش گرفتن طولانی یا شست‌وشوی لباس درحالی‌که لباس اضافه دارید، پرهیز کنید. 🏴میزبان عراقی در ایام اربعین، زائر امام حسین علیه‌السلام را صاحب و مالک خانه‌اش می‌داند، پس اگر در کنار جاده شما را به خانه‌شان دعوت کردند و به آنجا رفتید و با خانه‌ای کوچک و فقیرانه مواجه شدید، هرگز چهره‌تان را گرفته یا اخمو نشان ندهید یا قصد بازگشت از آن خانه را نکنید. این خانه‌های کوچک بسیار باصفا هستند و عشق و محبت در آن موج می‌زند. 🏴 اگر غذای صاحب‌خانه یا موکبی را نمی‌پسندید، روی‌تان را ترش نکنید و هرطور شده چند لقمه میل کنید. به یاد داشته باشید این غذا حاصل صرفه‌جویی یک ساله آن‌هاست. 🏴 حتی‌المقدور اجازه ندهید میزبان، کارهایتان‌ را انجام دهد‌، خودتان رختخوابتان را جمع کنید و لباس‌هایتان را بشویید. 🏴تا زمانی که در خانه‌ها و موکب‌های عراقی مهمان هستید، به تمیزی و نظافت محیط اطرافتان اهمیت بدهید و از انداختن زباله در اطراف پرهیز کنید. قبل از خروج از خانه و موکب آنجا را تمیز و مرتب کنید. 🏴به یاد داشته باشید خدماتی که مردم عراق به زوار ارائه می‌دهند، خودجوش است، درباره کمبودهای احتمالی امکاناتشان در خانه‌ها یا موکب‌ها چیزی به روی‌شان نیاورید و طلبکار نباشید. 🏴 عراقی‌ها خادم هستند نه مستخدم! مراقب رفتارتان با آن‌ها باشید، هرچند آن‌ها با بزرگواری چیزی به روی شما نیاورند. 🏴در طول مسیر از انداختن زباله بر روی زمین خودداری کنید. 🏴 به آداب‌ورسوم میزبانان احترام بگذارید. 🏴از گذاشتن حنا کف پا برای جلوگیری از تاول زدن جداً پرهیز کنید. حنا در کشور عراق به‌قصد شادی گذاشته می‌شود. آن‌ها روی این موضوع حساس هستند! 🏴هنگام استراحت دیگران (روز یا شب) از بلند حرف زدن جداً اجتناب کنید. خصوصاً هنگامی‌که زوار غیر ایرانی حضور دارند. 🏴 از بحث‌وجدل با یکدیگر به‌ویژه در برابر عراقی‌ها و زوار دیگر کشورها به‌شدت اجتناب کنید. 🏴خیلی زشت است ایرانی‌ها با هم بر سر گرفتن جای خواب، رفتن به سرویس بهداشتی یا حمام و... در مقابل زوار سایر کشورها بحث کنند. 🏴از شوخی کردن، خندیدن، قهقهه زدن و دورهمی گرفتن به‌شدت خودداری کنید. این کار از نظر میزبان به‌شدت نکوهیده است. به خاطر داشته باشید اصل این سفر به‌قصد حضور در مراسم چهلمین روز شهادت سرور و سالار شهیدان و اظهار هم‌دردی با امام سجاد و حضرت زینب و سایر اسرای کربلاست. 🏴 مراقب صحبت‌هایی که می‌کنید باشید؛ عراقی‌ها کمابیش به زبان فارسی مسلط هستند. 🏴هم‌وطن گرامی! هر ایرانی نماینده هشتاد و پنج میلیون ایرانی دیگر است. لطفاً نماینده‌های شایسته‌ای از طرف ما باشید. 🛎 https://eitaa.com/joinchat/1370816753Cf13154a7e9
برایت رفتن و شدن را خواسته‌ام و رسیدن را که شدن، عین رسیدن است، برایت توان و برکت خواسته‌ام که مادرِ خوب بودن همین‌ها را می‌خواهد. دغدغه‌های بی‌شمارت ستودنی‌ست و تلاش‌ و صبوری‌ات دوست‌داشتنی، ثابت‌قدم بمانی در پناه امنِ آقای دوجهان... 🌱
هدایت شده از 
نوشته بود: "نه ریا است و نه خلاف اخلاق است اگر کسی روایتگر مسیر اربعین باشد رسانه جزیی از سفر اربعین است. ‌رسانه،‌شمشیر یزید در کوفه بود. رسانه بود که نامه ی هجده هزار نفر را تبدیل ‌به خاکستر و دل ها را از دیدن حق وحقیقت منحرف کرده بود. آن گونه که به شهادت رساندن سفیر حسین،‌ شده بود پر فضیلت ترین عملِ آن روزها و حسین...بماند! چرا شما ،از زیبایی مسیر و دینی که اسلام هراس ها در پی تخریب صورت حقیقی آن ‌هستند،مستند نسازید؟! شما به عنوان زائری آگاه مسئولیت دارید که قسمتی از ‌مسیر اربعین را روایت کنید چون صرفا یک بازدید کننده نیستید!قرار هست ارزش هایی را روایت کنید که در هیچ تجمع دیگری قابل دیدن نیست." رسانه باشیم اگر حق را می‌خواهیم!
آفرین که می‌نویسی و روایت می‌کنی رفیق ١٧ ساله‌ی من🌱✨
اذا قصدتنی وصلتنی... قصد و وصال یکی‌ست متحد است اگر خواستی، رسیدی @ghalamzann
بشر به دنبال بقاست و شما باقیِ خدا بر زمین هستید چگونه می‌شود بدون شما به بقا رسید... @ghalamzann
محمدامین پسر 10 ساله‌‌ی کاروان که خیلی آقاطور و دوست‌داشتنی‌ست، در گم‌ شده است. مادرش بال‌بال می‌زند و خواهر کوچکش حوراجان رنگ به صورت ندارد. با اهالی کاروان ختم برمی‌داریم، کنار حرم باب‌الحوائج مگر می‌شود کسی دلشکسته بماند؟!... مادرش از این سو به آن سو می‌دود، مردهای کاروان تقسیم شده‌اند، حورا همچنان بغض دارد و همه‌‌ی ما مادرهایی شده‌ایم که دل توی دلمان نیست و حال مادرش را خوب می‌فهمیم. حورا را کنار خودم می‌نشانم، هی حرف می‌زنم که بخندد و کمتر غصه بخورد، اما بغضش بغض است و حواسش پرت نمی‌شود، است دیگر... زمان زیادی کاروان معطل می‌ماند و برنامه حرکت به تعویق می‌افتد، اما هیچکس اعتراض نمی‌کند، محمدامین عزیز کاروان باید پیدا بشود، و می‌شود! جایی به یک موکب پناه برده و آنها از روی کارت آویزان در گردنش به مسئول کاروان زنگ می‌زنند و هماهنگی انجام می‌شود و محمدامین تحویل می‌شود. لحظه‌ی در آغوش هم بودن مادر و پسر و گریه‌هایشان دیدنی‌ست و حورایی که با دستهای کوچکش تلاش می‌کند مادر و برادر را توأمان بغل کند، لحظات خوبی‌ست و حال همه خوب می‌شود و گمگشتگی‌ها و اضطراب‌ها تمام می‌شوند. و من دارم فکر می‌کنم که وقتی آدم‌ها نبودنِ یک را می‌کنند، چقدر اضطرار معنا پیدا می‌کند و چقدر خودشان را به در و دیوار می‌زنند و چقدر این نداشتن، طاقت‌شان را طاق می‌کند! ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از در و دیوار دارد برایتان آب می‌ریزد حضرت عمو! این قابِ سحرانگیز در این شب جمعه‌‌ای که مادرِ دوعالم میان بین‌الحرمین هروله می‌کنند و صدای ناله‌ی آدم‌ها از هر گوشه‌ای به گوش می‌رسد و حیرت‌انگیزترین ازدحامِ عالم شکل گرفته است آب‌ها به پای شما به التماس افتاده‌اند این بار نگاه‌شان کنید آقا... @ghalamzann
یکی از همسفران خوب و عجیب کاروان است که در فضای حسینیه هم‌اتاق هم شده‌ایم. از آن آدم‌هاست که مادری می‌کند برای همه، بدون چشمداشت، بدون درخواست، بی‌سروصدا، مهربان و خالص، از آن آدم خوب‌ها که دیدن سلوک‌شان برایت بغض می‌آورد. همان ساعت اول همه جا را رُفت و روب کرد، یک مکان عمومی در عراق که سبک نظافت‌شان کلا متفاوت است، اما زهرا خانوم تا رسید سابید و برق انداخت، طوری که حس کنی اینجا خانه خودت است و احساس راحتی‌‌ات بیشتر باشد. محل وضو تمیز نبود و حتی دیدنش آزاردهنده و تا ما با خودمان فکر کنیم که شوینده و جرم‌گیر و اسکاچ از کجا پیدا کنیم و چه کنیم و حتی یکی مثل من احساس چندش کند که چه کنم و چطور وضو بگیرم و... دیدم روشویی طوری برق افتاده که انگار تازه نصبش کرده‌اند، از شدت خوشحالی از هم‌اتاقی‌ها پرسیدم چه کسی اینکار را کرده؟ زهرا خانم گفت برای چه می‌پرسی؟ گفتم مرا مدیون خودش کرده و جایزه دارد، خندید و گفت من، گفتم اقلامش را از کجا آوردی؟ گفت با یکی از لباس‌هایم!... و ما هنوز مانده‌ایم که او چطور با تکه‌ای از لباسش سنگ روشویی را اینطور براق کرده است! لیوان‌های بقیه را یواشکی می‌برد و می‌شوید، مراقب است کسی برق و گاز اضافه مصرف نکند، رعایت حال میزبانان عراقی را می‌کند و بزرگ‌منشی عجیبی دارد. یک‌بار تا حرم همراهش شدم، در مسیر هم آرام نمی‌گیرد، این را بردارد، آن را کنار بکشاند و در حرم ببیند چه چیزی روی زمین افتاده بردارد و در سطل زباله بیندازد، حتی چیزی که از نگاهِ چو منی باز هم چندش‌آور باشد! ✅زهرا خانوم یکی از آدم‌های خیلی خوب و مصفای سفر است و من فکر می‌کنم لزوما آدمهای خوب هم‌سفرم نشده‌اند، گویی این اتمسفر، بخش نورانی و الهی آدم‌ها را فعال می‌کند و تو اگر این سفر را تجربه نکرده‌ای و اگر دلت برای خوبی و آرامش و اخلاص و ازخودگذشتگی و بی‌سروصدا بودن، تنگ شده است، حتما خودت را در این دریای آرام و آبی بینداز که اگر نیاییم و نچشیم، از دستش داده‌ایم... 🌱✨ ✍ ف. حاجی وثوق (کربلا - اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann
"رفیق" که باشد "طریق" هموار می‌شود: وَ اجْعَلْنِي مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ زیارت مشترک امامین سامرا علیهماالسلام ✍ (اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann
مامانِ محمدعلی و مامانِ محمدطاها و مامانِ زینب و مامانِ کوثر و مامان‌های دیگر کاروان، مامان‌های دوست‌داشتنی و صبوری هستند. اصلا گفتنش هم آسان نیست چه برسد به اینکه وسط میدان در حال انجامش باشی، یک مادر که فرزند کوچک دارد، در شهر خودش تا خانه مادرش هم که بخواهد برود، باید ساک بردارد با ملزومات کودکش، هر قدر راحت هم بگذرد، باز هم مادرها معتقدند با بچه کوچک، خانه‌ی خودشان راحت‌ترین جای دنیاست، حالا این مادرها بار و بندیل خودشان و فرزندانشان را بسته‌اند، بچه‌ها را به دندان گرفته‌اند، آن هم نه در شرایط عادی، که در دمای قریب به ۵٠ درجه، نه در خانه و هتل و جا و مکان راحت، که در اتوبوس و موکب و حرم و مسیر پیاده روی و همه‌ی جاهای سخت دیگر، پس حرفش هم آسان نیست که بنشینیم و تعریف کنیم که خیلی هم آسان می‌گذرد و اصلا چیزی نیست! تازه این مادرها باید مهربان هم باشند، تلاش کنند به بچه‌ها خوش بگذرد، مراقب غذای بچه‌ها هم باشند و هزار و یک مراقبت دیگر! ✨من به قدسی بودن این مادرها ایمان دارم، نمی‌شود نوری در وجودت نباشد و این‌همه سعه صدر داشته باشی و این همه سختی را به جان بخری و باز هم اصرار داشته باشی که فرزندت در این مسیر آمده باشد. ✨از من می‌شنوید نذر این مادرها کنید، از آنها بخواهید برایتان دعا کنند و اصلا هر جا در اربعین مادر و فرزندی را دیدید، حتما باری برایشان بردارید و حتما دستی برسانید که خداوند به این مادرها نظر ویژه دارد. ✍ ف. حاجی وثوق (نجف - اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann
اینکه رسم شده همون ابتدای حرکت توقف میکنی، تأمل می‌کنی و یکی یکی آدم‌هایی که نیستند توی دل و ذهنت میاری و براشون نیت می‌کنی و بعد پا در مسیر میذاری برای اینه که روی شراکت آدمها حساب باز کردی و برای اینه که بخشِ خوبِ شراکت، دستگیرت باشه و بابتش بهت نگاه کنند... بسم‌الله الرحمن الرحیم 🌱✨ @ghalamzann
خانوادگی تو گرمای ۵٠ درجه ماهی پاک می‌کنند برای غذای زائر اینجا تمکن آدم‌ها متفاوته اما قصه مشترک همه است یکی با شوربا مهمان میکنه یکی نان و پنیر یکی فلافل و یکی برنج و لوبیا و یکی هم کباب و ماهی... اینجا اونچه میخوری مهم نیست سهمِ سنگینِ میزبان بودن اوناست که برای ما خجالت روی خجالت میاره حسرتِ سخاوتمندیِ این جماعت آدمو برای بهترشدن برانگیخته میکنه! ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
بنین دخترک محجوب و خجالتی که در مشایه غذا تعارف می‌کند، دوست‌داشتنی از جنس نوجوان...🌱 @ghalamzann
شید یه دختر کوچولوئه شید از کار کردن خسته نمیشه شید با دقت و ظرافت برای زائر آب می‌ریزه شید دستبنداشو دستش کرده یه شال حریر انداخته روی سرش با ناز و قشنگی همه‌ی دختر کوچولوها با لباس مخصوص عراقیش به شکل مداوم کار میکنه وقتی گل سرو بهش دادم محجوبانه لبخند زد گفت شکرا... بعد لیوان آب خنکو داد دستم دلم برای شید از همین حالا تنگ شده ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
از حوالی حرم امیرالمؤمنین در نجف تا عمود یک، سوار یک موتور سه چرخه می‌شویم، وسیله نقلیه‌ای که در عراق خیلی به کار می‌آید و ١٠ نفر را در آن هر طور شده جا می‌دهند. با خانمهای کاروان ۵ نفر هستیم، یک آقا هم چنددقیقه بعدتر سوار می‌شود، راننده می‌گوید پول جاهای خالی را بدهید تا حرکت کنم، قبول می‌کنیم. موتور با سرعت می‌رود و از آنجا که این وسیله نقلیه هیچ حفاظ و امنیتی هم ندارد، اینطور وقت‌ها کمی ترسناک می‌شود، خصوصا وقتی روی سرعت‌گیرها می‌رود یا سر پیچ‌ها با سرعت می‌پیچد. سرانجام به سلامت می‌رسیم و دینارها را به راننده می‌دهیم، آقای مسافر که از لهجه‌اش پیداست اهل تهران است، به راننده چیزی می‌گوید و آقای راننده پول ما را که حدود ٣٠٠ هزار تومان ایران است، برمی‌گرداند. می‌پرسم چه شد؟ راننده عراقی می‌گوید "امام حسین... تمام" و اشاره می‌کند که بروید. از آقای مسافر می‌پرسم، می‌گوید "مهمان امام حسین هستید، بفرمایید" مرد کرایه همه مارا حساب کرده و می‌رود و ما داریم حظِ مهمانی آقایی را می‌بریم که قواعدش با حساب و کتاب دنیا در هیچ نقطه زمین، جور در نمی‌آید. ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز دمای هوا در مشایه به اوج خودش رسیده است همراه با باد شدیدی که داغی هوا را به صورت‌ها می‌کوبد، مردم به موکب‌ها پناه برده‌اند و مشایه تقریبا خلوت شده است. باید صبر کرد تا هوا بهتر شود. منابع انرژی در مقابل جمعیت کم آورده‌اند، آب و برق مداوم قطع می‌شوند و همه‌ی این‌ها طبیعی‌ست. هیچ کشوری نمی‌تواند این حجم عظیم جمعیت را در یک مسافت ٨٠ کیلومتری مدیریت کند اینجا همه چیز معجزه‌‌وار سروسامان می‌گیرد! ✍️ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
و دهه هشتادی‌هایی که حتی برای آقایشان دلبری می‌کنند🌱 @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه ای فلسطین! ای صبور! ای استوار! ای ایستاده! ای پاره پاره و مجروح! ای داغ‌‌دیده و زخم‌خورده! ای مبارز! ای همیشه امیدوار! ای عزیز دل‌ها! پرچم تو در دستان کودکان عراقی هم اهتزاز دارد در دستان یک به یک زائران بر سر درِ مواکب عراقی حتی... تو حالا حقیقتا پاره‌ی تن آزادگان و مظلومان عالمی🇵🇸 ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
سه زن در موکب هستند که نه فارسی صحبت می‌کنند نه انگلیسی و نه عربی، هر چه می‌گوییم متوجه نمی‌شوند و هر چه می‌گویند متوجه نمی‌شویم، حتی در بیان اینکه بپرسیم اهل کجا هستند هم عاجزیم، القصه به صد تلاش و اشاره و توضیح و تفصیل متوجه می‌شوند و می‌گویند پاکیستان... و برای چندمین بار احساس می‌کنم که پشتو سخت‌ترین زبان عالم است. کم‌کم یاد می‌گیریم با زبان اشاره حرفهایی بزنیم و کم‌کم می‌فهمیم مفاهیمی در عالم هستند که به اشتراک گذاشتن آنها نیازمند زبان مشترک نیست که نیازمند دوست‌داشتن‌های شبیه به هم است. مثل "ایمام حسین"، مثل "ابلفضل"، مثل "مشهدالرضا"، مثل "آمِن" بعد از دعا، بعد زن با انگشتان دستش می‌شمارد: "اِران، پاکیستان، عراق، یامِن، پالسطین" و بعد انگشتان دو دستش را در هم فرو می‌کند که یعنی برادرند، یا دوستند، یا متحد و یا هر چیز دیگری که بتواند معنای اشاره او را داشته باشد. بعد می‌گوید و می‌زند روی قلبش، آن دو زن دیگر هم این کار را عاشقانه تکرار می‌کنند. یک عکس از حاج قاسم همراهمان است، به زن که می‌دهم، می‌بوسد چندبار و روی قلبش می‌گذارد، آن دوتای دیگر هم می‌خواهند، دو پیکسل از عکس حاجی با کمک بقیه جور می‌شود و به آن‌ها می‌دهیم، همانجا می‌بوسند و زیارت می‌کنند و روی لباسشان می‌چسبانند. حالا دیگر ما زبان هم را می‌فهمیم، ما مشترکاتی داریم که در قلب ماست و همین برای احساس هم‌وطن بودن و امت بودن کفایت می‌کند. ✍ ف. حاجی وثوق (مشایه - عمود ۴٨٣) @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی  و من احبنی عشقنی  و من عشقنی عشقته و من عشقته... هر کس مرا جستجو کند، پیدایم می‌کند و هر کس پیدایم کند، با من آشنا می‌شود و هر کس مرا بشناسد دوستم خواهد داشت و هر کس دوستم داشته باشد، عاشقم می‌شود و هر کس عاشقم شود، عاشقش می‌شوم و هر کس عاشقش شوم... و تو چه می‌دانی که خداوند با آنان که عاشق‌شان می‌شود، چه‌ها می‌کند! (مشایه - اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann
محل تولد: حرم مولا ✨🌱 شبستان حضرت زهرا سلام‌الله علیها در حرم امیرمؤمنان، با آن وسعت و عظمتی که دارد، سرشار از جمعیت است، برای عبور باید از بین جمعیت بگذری و برای رسیدن به ضریح مطهر باید ساعتی در صف زیارت بایستی، این طبیعتِ ایام اربعین است و سختیِ شیرینی دارد. القصه آن شب، در شبستان حرم، میان ازدحام جمعیت، دو بانو با لباس کادر درمان ویلچری را با عجله به سمتی بردند، صدای گریه نوزادی بلند شد و یک نفر، نوزاد در پارچه پیچیده شده را روی دست می‌بُرد، آن شب، یک نوزاد در حرم امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام متولد شد، قدمش مبارک👶 ✍ ف. حاجی وثوق (نجف اشرف، اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann
هم اکنون بین الحرمین نوحه خوانی عراقی‌ها...