#داستان رخ مهـ🌙ـتاب
#قسمت_پنجم
- سلام سید علی از این طرفا؟!
- آهنگ صدا را شناخت. دقیقا یادش آمد این لحن صدا زدن این زنگ صدا را سید خوب میشناخت. مگر میتوانست فراموش کند. اما به خودش گفت: اشتباه میکند این دختر که خانه ی طوبی است او نیست!!
- نگاهی به دختر انداخت، ته دل سید چیزی لرزید؛ از گذشته همین را کم داشت که میان این همه گرفتاری برگردد...!
√ با خودش گفت خدا نکند او باشد...
حتما اشتباه میکند!
صدای خنده ی دختر رشته ی افکار سید را پاره کرد سید بهت زده گفت: چرا میخندید؟؟؟!!
- دختر گفت: به تو میخندم که هنوز مثل قدیم مات و مبهوت من میشوی!
سید خودش را جمع کرد و با اخم گفت: اشتباه میکنید...!
|•° راهش را گرفت که برود دختر از پشت سر گفت: با طوبی خانوم کار داشتی؟؟!
سید تازه یادش آمد برای چه آمده!
√ برگشت سمت در و گفت: بهشون میگین بیان دم در؟
- گفت: باشه الان میگم بیان فعلا با اجازتون...
سید با کلافگی دستهایش را در گره کرد و چیزی نگفت.
|•طوبی که آمد سید بعد از احوال پرسی اولین سوالی که پرسید این بود؟
- ستاره اینجا چیکار میکنه؟!
√ طوبی توی حیاط را نگاه کرد و مطمئن شد ستاره نیست و رو به سید گفت: از شهرستان اومده ظاهراً از همسرش جدا شده و جایی رو واسه زندگی نداره اومده اینجا چون سند خونه من رو داداشش گرو برداشته، فکر میکنن اینجا مال خودشونه.
طوبی آهی از سر حسرت کشید.😔
- سید گفت: سعی میکنم بدهی رو تا آخر هفته جور کنم، زمین گذاشتم برای فروش. قرض هم شده میگیرم اما نمیذارم خونه رو بالا بکشه.
سید با ناراحتی سری از روی تأسف تکان داد و گفت: باید سند رو پس بگیریم اشتباه کردید سند رو بهش دادید!
- طوبی با بغض گفت: میخواست منو بندازه زندان! 😔
سید با پرخاش گفت: غلط کرده.
طوبی سرش را پایین انداخت.
√ بعد از سکوتی کوتاه گفت: رضا واسه من ارث نوه و عروس نذاشت؛ بدهی گذاشت و دردسر برای تو...
- سید از حرفهایش پشیمان شد و زود گفت: منو رضا مثل برادر بودیم خیالتون راحت نمیذارم مدیون کسی باشه.
|•° طوبی تشکر کرد و سید را تعارف کرد تو برود، اما سید قبول نکرد و سوار موتور شد که برود؛ که ستاره بیرون آمد.
√ سید خداحافظی کرد و به راه افتاد از توی آینه میدید که ستاره از پشت سر دارد می آید. اعتنا نکرد. گاز موتور را گرفت و در میان شلوغی خیابان گم شد...!
- امیر گوشی را برداشت سید علی بود.
- به به سید علی چه خبر اخوی؟!!
- سید علی پشت به آرامی گفت: سلام واسه چی سند خونه ی طوبی خانوم رو گرو برداشتی؟! مگه من چک ندادم طرف حساب تو منم چیکار داری به طوبی خانم دیگه؟؟!!
|• امیر سیگاری آتش زد و گفت: چک های تو بابا سود پول منه اصل پول هنوز مونده مثل اینکه اصلا حالیت نیست چه خبره؟؟!!
√ سید علی پشت خط آهی کشید و فقط یک جمله گفت: چرا آنقدر بد شدی امیر؟؟!! آنقدر که نمیشه شناختت؟؟!
امیر دود سیگارش را بیرون داد و به حلقه های دود خیره شد و با خشم گفت: میدونی چرا؟!چون حالا دیگه نوبته منه!! میفهمی؟؟؟
و گوشی را قطع کرد...
- صدای بوق های ممتد سید را مجبور کرد تلفن را قطع کند...
بیشتر از امیر و کینه ای که داشت ترسید...
این کینه میتوانست جهانشان را بهم بزند مخصوصا با وجود ستاره...
#ادامه_دارد...
🖊 کبری کرمی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 روضه متفاوت خانوادگی، آبنمای پارک سپاهانشهر
❤️ •° فقط کافیست عاشقش باشی°•
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
ج13.دست آوردهای اجتماعی عاشورا برای انسان معاصر.mp3
5.63M
🔉 دستاوردهای اجتماعی عاشورا (۱)
✅ هویت بخشی اولین دستاورد عاشورا
🎤 استاد غلامی
📅 شهریور 99
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ نام آن ڪہ خالق جهان است
امید بے پناه و بے ڪسان است
بہ نام آن ڪہ یاد آوردن او
تسلے بخش قلب عاشقان است
✨بسم اللہ الرحمن الرحیم✨
❣الهے بہ امید تو❣
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#تقویم_روزانه
🗓 یڪشنبہ
۱۶ شهریور ۱۳۹۹
۱۷ محرم ۱۴۴۲
۰۶ سپتامبر ۲۰۲۰
📿 ذکر روز:
يا ذالجلال و الاکرام (صدمرتبه)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
🚩 #یل_ڪربلا
دامن علقمہ و باغ گل یاس یڪیسٺ
قمر هاشمیان بین همہ ناس یڪیسٺ
سیر ڪردم عدد ابجد و دیدم بہ حساب
نام زیباے اباصالح و عباس یڪیست...
#السلام_علیڪ_یاعباس_بن_علی_ع
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله_ع
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#کلام_نور
آیت الله جوادی آملی:
اگر نابينايی كنار دوست بينايش بنشيند و او را نبيند اين نابينا از آن دوست دور است ولی آن دوست به او نزدیک است، اگر کسی كور بود واقعاً از خدا دور است ولی خدا واقعاً به او نزدیک است فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ.
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#در_محضر_امیر_بیان
قال امیر المومنین (عليه السلام) :
الرَّحِيلُ وَشِيكٌ
کوچ، نزدیک است.
#نهج_البلاغه
#حکمت187
#ضرورت_یاد_قیامت
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️💞گزارش تصویری از اولین شب روضه هیئت شیفتگان قاسم ابن الحسن (ع)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🌺 گزارش تصویری از آماده سازی مراسم شب دوم هیئت قاسم ابن الحسن (ع) پارک سپاهان شهر
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
💠 اگر میخواید کافر نمیرید این روایت را بخونید 💠
✅ خیلیها مؤمن هستند ولی هنگام مرگ ایمان خودشون رو از دست میدن و کافر میمیرند:
🔲 امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
تمام كسانیكه در آستانۀ مرگ قرار گيرند، إبليس يكی از شياطين مأمور خود را مأموریت میدهد كه به نزد او برود و او را امر به كفر كند و آنقدر در دين او تشكيك كند و او را به شبهه و شک اندازد تا آنكه بدون ایمان جانش خارج شود.
🔷 اما هر كسیكه مؤمن باشد و ایمان با جانش آمیخته باشد، شيطان بر او غلبه نمیکند و شبهات بر او اثر نمیکند.
🔶 بنابراين هر وقت شما بر بالين افراد محتضر از مؤمنين حاضر میشويد، به آنها شهادتین را تلقين کنید و یاریشان کنید تا به توحيد و نبوّت شهادت دهند و جان بسپارند.
💢 مَا مِنْ أَحَدٍ يَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إلَّا وَكَّلَ بِهِ إبْلِيسُ مِنْ شَيْطَانِهِ أَنْ يَأْمُرَهُ بِالْكُفْرِ وَ يُشَكِّكَهُ فِی دِينِهِ حَتَّی تَخْرُجَ نَفْسُهُ، فَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ؛ فَإذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاكُمْ فَلَقِّنُوهُمْ شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ حَتَّی يَمُوت
َ
📔 اصول كافی، ط - الإسلامية، ج۳، ص: ۱۲۳
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
🔹 پارک مرکزی سپاهانشهر، آبنما
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#مهدےجان❤️
️جز در خانہ ے تو در نزنم جاے دگر
نروم جز در ڪوے تو بہ مأواے دگر
من ڪہ بیمار توأم، درد مرا مےدانے
جز وصال تو مرا نیسٺ مداواے دگر
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیر دار و ندارم✨
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
داستان خواندنی از شهید امشب با بچههای مسجد
به قله دماوندرفته بودیم بچه ها من را زیاد تحویل نمیگرفتن مربیِمان گفت برو از رودخانه کتری رو آب کن و بیا...
رفتم و تا رسیدم نگاهم که به رودخانه افتاد، سرم را پایین گرفتم و نشستم. چند زن جوان در رودخانه شنا میکردند، گفتم: خدایا کمکم کن الان شیطان وسوسهام میکند که نگاه کنم، هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو ازین گناه میگذرم. بعد کتری را خالی را از جای دیگر آب کردم...بعد که آوردم بچهها مشغول بازی بودند، آتش روشن کردم و نشستم، گریه ام افتاد و اشک ریختم اولین بار بودکه برای خدا اشک ریختم تصمیم از این به بعد برای خدا اشک بریزم،حال عجیبی داشتم لحظه بعد دیدم صدایی در گوشم میپیچد، اما هیچکس دیگر این صدا را احساس نمیکرد، دیدم صدا از درخت ها و سنگها می آمد، توجه کردم دیدم میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا ورب الملائکه والروح» (پاک ومطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) من در آن غروب با بدنی لرزان به هر طرف میرفتم این صدامی آمد...❤️🌹🌸
امشب به یاد شهیدی که درس عارفی را از ۱۰ سالگی شروع کرد و در ۱۹سالگی شهید شد
شهید عارف «احمدعلی نیّری» ❤️🌹🌸❤️
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
📸 گزارشی تصویری از مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) هیئت قاسم ابن الحسن
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 گزارشی کامل از برگزاری دوشب روضه هیئت شیفتگان حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr