#غایت_حرکت_انسان
#قسمت_بیستم
یک نکته ای که وجود دارد این است، که تبلیغات غلط در ذهن مردم اینجور کرده بود در طول سالهای متمادی، که قبل از قیام حضرت مهدی (عجلاللهفرجه) هر اقدامی و حرکت اصلاحی بی فایده است.
🌐استدلال میکردند به اینکه دنیا باید پر بشود از ظلم و جور تا بعد حضرت مهدی ظهور کند و تا دنیا پر از ظلم و جور نشده باشد، حضرت مهدی ظهور نخواهدکرد. میگفتند که آن حضرت ظهور میکند بعد از آنی که دنیا🌏 پر از ظلم و جور شده باشد.
نکته ای که اینجا وجود دارد این است که در تمام روایاتی که در باب حضرت مهدی هست؛ این جمله اینجوریست
(یَملَاُ اللهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَعَدلاً کَمامُلِئَت ظُلماً وَجَورا: خداوند به وسیله او زمین را پر از عدل و داد میکند، همانطور که از ظلم و ستم پرشده باشد/الکافی ج1/ص341)
بنده تا حالا ندیدم و گمان نمیکنم (بَعدَمامُلِئَت ظُلماً وَجَوراً) وجود داشته باشد در روایات.
با توجه به این نکته من مراجعه کردم به روایات گوناگون در ابواب مختلف، هیچ جا نداریم که(بَعدَمامُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً).
همه جا اینجوریست (کَمامُلِئَت ظُلماً وَجَوراً). یعنی پرکردن دنیا از عدل و داد به وسیله حضرت مهدی، بلافاصله بعد از آن نیست که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد نه،👈 با که همانطوریکه در طول تاریخ بارها، نه یکبار، نه دریک زمان، در زمانهای گوناگون دنیا پربوده از ظلم و جور؛ در دوران فراعنه؛ در دوران حکومتهای طاغوتی؛ در دوران سلطنتهای ظالم که همه دنیا زیر فشار ظلم ودر سایه ابر تاریکِ🌫جور و عدوان پوشیده شده بود و سیاه بود، و هیچ جا نوری💫وجود نداشت که نشانه عدالت و آزادی باشد، یک چنین روزی را همچنان که دنیا دیده، یک روزی را خواهیم دید که در سرتاسر آفاقِ این عالمِ پهناور یک جا نباشد که نور عدل در آن نباشد.
🌹یک جا نباشد که ظلم در آنجا حکومت داشته باشد. یک جا نباشد که انسانها از فشار، از ظلم، از جور حکومت ها، از جور گردن کلفتها، از تبعیض ها رنج ببرند.
یعنی این وضعی که امروز در دنیا اغلبیت دارد و یقیناً یک روز در دنیا عمومیت داشته، این تبدیل خواهدشد به عمومیت عدل.☺️
📎ادامه دارد...
📚منبع: انسان ۲۵۰ ساله، سیدعلی خامنه ای
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#داستان رخ مهـ🌙ـتاب
قسمت_نوزدهم
#قسمت_بیستم
- سید روز بعد رفت بیمارستان. طوبی خانم ماسک اکسیژن را برداشت و با صدایی آهسته و بریده بریده گفت:
- پسرم ...خدا رو ...شکر ...اومدی...ترسیدم... نبینمت و بمیرم ...!
- سید گفت: خدا نکنه...!
طوبی ادامه داد: خدا... ازت راضی باشه...پسرم... آخر عمری برام مثل پسر بودی...مادر...!
- سید بغضش را فرو خورد و گفت: من که کاری نکردم راضی به فروش خونه نیستم نباید خونه رو از دست بدید!!
- طوبی چشم هایش را بست و بی رمق گفت: من رضا رو از دست دادم...خونه...فدا سرت...
و آهسته تر گفت:خدا ازت راضی باشه...
و دیگر کلامی نگفت...
- چند دقیقه ماند و بعد که بیرون آمد خواهر زاده ی طوبی خانم را دید. سلام کرد و گفت: خاله خیلی از شما تعریف میکنن. خدا خیرتون بده که هواشون رو داشتید...کارهای فروش خونه داره انجام میشه مبلغی هم میمونه که باید یه جایی رو رهن کنیم براشون اما...کاش میاومدن شهرستان با ما زندگی میکردن اینطور خیالمون راحت بود...
- سید در سکوت گوش داد و به کینه ی امیر فکر کرد...!
- مریم لباس ها را تا کرد و گذاشت توی کمد ...خواست برود به غذا سری بزند که صدای در آمد...
- آیفون را برداشت:
- کیه ؟
- سلام منزل اقبالی؟
- بله بفرمایید.
- آقا سید تشریف دارند؟
- خیر نیستند شما؟
- از دوستانشون هستم شما ستاره خانم هستید درسته؟؟؟!!
مریم با تعجب گفت: بله؟؟؟؟!!
- مرد اندکی صبر کرد و ادامه داد: مگه نگفتید منزل سید علی اقبالی هست؟!
مریم کلافه شد و گفت: بله درسته...
مرد گفت: خوب پس شما باید ستاره خانوم باشید...
- مریم مردد مانده بود چه جوابی بدهد...مرد که سکوت مریم را دید گفت: حتما اشتباه گرفتم با اجازه...
- داشت میرفت که مریم صدا زد...یه لحظه صبر کنید آقا الان میام خدمتتون...
چادرش را از توی کمد کنار در برداشت و پوشید و در را باز کرد...!
- مرد با فاصله از در ایستاده بود مریم که در را باز کرد گفت: سلام ببخشید شما با سید کار دارید. چیکار به اسم خانومشون دارید؟
-مرد صدایش را صاف کرد وگفت: من اشتباه کردم خانوم فکر کردم همسر سید ستاره خانوم از همسایه های قدیمه. آخه چند وقت پیش با هم دیدمشون تو خونه قدیمی سید. همیشه میان اونجا...!
#ادامه_دارد...
🖊 کبری کرمی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr