همیشه هست اسیر کتاب دانشجو
گرفته توی پژوهش شتاب دانشجو
مطالعات زیادش نتیجه داد آخر
کره گرفته ز مولکول آب دانشجو
به تخمِ مرغ اگر که نمی دهد پاسخ
سه وعده میل نموده کباب دانشجو
علاقه مندی جدی به جَبر موجب شد
که از جَدَل بکند اجتناب دانشجو
مرور می کند از ابتدا دروسش را
ندارد آخر ترمش عذاب دانشجو
برای نمره گرفتن نبوده اِی استاد!
اگر که گفته ات عالیجناب دانشجو!
چهار واحد درسی گرفت و هی افتاد
گلایه دارد از آن انتخاب دانشجو
هزینه های پدر را برای دانشگاه
بهانه کرد و نمود اعتصاب دانشجو
حلول کرده درونت ابو علی سینا
فقط نکرده به رویَت حساب دانشجو
همیشه بوده مسیرت به «کوی دانشگاه»
ولی نمی روی از «انقلاب» دانشجو
رسیده ای به فراسوی علم می دانم
به جان شوهرِ عمَّت رباب دانشجو!
به جای این همه کوشش بیا و یک مدت
برو کنار بخاری بخواب دانشجو !
#پدرام_اکبری
#روز_دانشجو
#شعر_طنز
«بحران»
#شعر_طنز
#پدرام_اکبری
این شهر درهم برهم و بدجور بحرانی شده
باران نباریده ولی اوضاع طوفانی شده
آلودگی های هوا سوزانده چشمان مرا
اشکم درآمد، گوئیا دوران اشکانی شده
توی هوا روی زمین بحران نشسته در کمین
مسئول فکرش روز و شب متن سخنرانی شده
شد سکه بازار طلا هم ارز های ناقلا!
عرضی نمانده ،بگذریم این قصه طولانی شده!
مادربزرگ قصه گو افتاده در خط تَتوو!!
من خود به چشم خویشتن دیدم چه مامانی شده
مجنون کشیده بارها دود از دل سیگار ها
از دست داده کار ها وضع پریشانی شده
دریا دلی پیگیر کو؟! مسئول با تدبیر کو؟!
پس عامل تبخیر کو؟! دریاچه قربانی شده
گوساله ای را سامری دزدید و برد این آخری
بیچاره خون آلوده شد تبدار و هذیانی شده
از عشق عاشق دور شد آشی که پخته شور شد
مثل اسد مقهور شد مغلوب جولانی شده
پدرام خان اکبری!بس کن در این خر تو خری
دیگر سخن کوتاه کن مصراع پایانی شده
«پدرام اکبری »
18.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدرام اکبری
«دبیر اجرایی جشنواره ملی آستانه خورشید»
تهران ـموسسه شهرستان ادب
#آستانه_خورشید
#سید_علا ٕالدین_حسین
#جشنواره_ملی_شعر
#شیراز
#پدرام_اکبری
recording-20250511-120218.mp3
زمان:
حجم:
5.59M
🔸
#رادیو_فارس
#پدرام_اکبری
#آستانه_خورشید
#جشنواره_شعر
#سید_علا_الدین_حسین
#شیراز
اختتامیه جشنواره آستانه خورشید
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
🌍 خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
81.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کور و کران ِبی وطن گوش شوید
العاقلُ بالاشاره،خاموش شوید!
کاری نکنید عبید زاکانی نیز ..
با گربه بیاید و شما موش شوید !
.............................................
مردان و زنان ملک ایران هستیم
سرشار ز اندیشه، سخندان هستیم
با دوست مودبیم و با خصم ولی..
جنگاور و دست در گریبان هستیم!
.....................................
از هرچه سیاست و سیاست زاده..
دوریم، به موقع اش ولی آماده!..
هر بی سرو پا به مامِ ما رو بکند ..
آن لحظه به مرگ خود دگر پا داده!
........................................
یک وقت دلت ز جنس آهن نشود
از گفتن حق زبانت الکن نشود
سر چشمهٔ هر کژی نباشیم همه
تا آب به آسیاب دشمن نشود
.................................
گاهی شده بر جبینمان غم داریم
در آخر جمله ها «ندارم!» داریم !
اما سرِ یک قضیه هم پیمانیم..
ما عشق به میهن و به پرچم داریم.
...........................
وای بر آن قوم بد آهنگ و شر
رهزن و روبه صفت و بی پدر!
تیغ علی چارهٔ این مشکل است..
بر لب خود نام علی را ببر!
.......................
.
حریفت منم ای تبه کار دون
تو ای نشئه کرده به غرقاب خون
شبی، شک نکن روز سهم تو نیست
شبیخون نژادی و ما غالبون!
#پدرام_اکبری
حاجی،! دوباره فصل ِهواداری اَت شده
ماه حسین و شورِ عزاداری اَت شده
چیزی به جز رضای خدا نیست،نذر تو
این سفره ها نشان فداکاری اَت شده!
در هیأت جناب اباالفضل رفته ای
حس کرده ای که وقت علمداری اَت شده
زینب اسیر دست خبیثان شوم شد!
هنگامهٔ تسلّی و غمخواری اَت شده
حس می کنی که حُر شده ای باز، ناله هات
تضمین ِعقده های ستمکاری اَت شده
هر لحظه اش مُحرّم و هر جاش نینوا ست!
این کهکشان که موطن اجباری اَت شده
رفتی سفر پیاده روی کرده ای.. قبول!
سختی راه موجب پرواری اَت شده!
هوش از سرت نرفته کنار ضریح عشق
خوابی هنوز؟!.. موسم هشیاری اَت شده!
حاجی،! حبیب باش، نه در دشت کربلا!..
اینجا خدا به سعی تو بازاری اَت شده
اکنون بگیر دست فتاده به خاک را
در راه مانده منتظر ِیاری اَت شده!
#پدرام_اکبری
#محرم ۱۴۴۷
لیلا عروس خان شَلَمرود شد شبی
مجنون اسیر آتش نمرود شد شبی
بیچاره ریز ریز شد و مُرد ریزعلی
زیر قطار شبزده نابود شد شبی
شعر:#پدرام_اکبری
هنرمند خوشنویس:#رامین_سعادت
حی علی الصلاة.. اذانِ نماز شد
باران وضو گرفت و لب غنچه باز شد
یک سرو با تمام وجودش رکوع کرد
بال فرشته سمت خدا سرفراز شد
گل در سجود مانده به سجادهٔ نماز
تسبیح او به خاک محبت نیاز شد
حی علی الصلاة،شده بهترین عمل
آری همین نماز که دین را تراز شد
#پدرام_اکبری
#شعر_ادبیات_شاعر
#نماز
برون شد ز خانه سرِ صبح مرد
و با همسر خویش گود بای کرد!
دمِ در صدایی به گوشش رسید
که از خانه اش بود آن را شنید
تامل نمود و سپس رفت او
چو فهمید همسر کند گفتگو
بنا کرده تلفن به خواهر، زنش
ز هر جا ز هر کس بود گفتنش!
بله الغرض مرد خانه چنان
رود در پی روزی و لقمه نان
بسی کار کرد و بسی خسته شد
چو از کار بسیار او رسته شد..
سر ظهر آمد به منزل رسید
صدای زنش را درآن دم شنید
که می گفت با خواهر خود هنوز
به تلفن در آن ساعت نیم روز
به یک جمله آن مرد نابود شد
تمام وجودش پر از دود شد
زنش گفته آمد به خواهر که مَر..
دگر از خبر ها بگو بیشتر
در آن لحظه از شرکت ارتباط..
ندا آمد ای وَل به این اختلاط
وَ زن مستحق است در این مجال
که تقدیم او گردد اینک مدال!
#طنز
#پدرام_اکبری
خنده ای نمی آید در مسیر لبهایم
دیده دست من سیگار توی کوچه بابایَم
دیده او مرا آیا؟!.. یا ندیده است انگار
می رود به راه خود قد خمیده،.. می پایَم..
ردّ پای بابا را می شمارم و شاید..
او گذشته از فرزند یا ندیده آنجایَم!
بی خیالِ من هرگز او نبوده می دانم
بوده در کنار من، هر زمان که تنهایَم
می رود.. نمی دانم، شاید او نمی خواهد
خواری مرا بیند آن چنان که رسوایَم!
سر زدم به دیوار و دودی از دلم بر خواست
آتش از تنم سر زد شعله ور شده نایَم
ناگهان تلاقی شد با نگاهِ بابا جان..
دیدگانم و عکسش،خاطرات و رویایَم!
#پدرام_اکبری
@pedram_akbari59