eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
274 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجتبی خرسندی ۲۱ مهر ۱۳۷۲ در بروجرد متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه قم است. بیشتر فعالیت خرسندی در حوزه شعر آیینی است و علاوه بر قالب کلاسیک، در عرصه نوحه‌سرایی نیز فعالیت می‌کند. «تیغ هفتاد و دو دم»، «نقطه ضعف» و «امتحان» نام سه مجموعه از اشعار او است.
کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد به هرکه می‌رسد عیدانه‌ی امام حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم اسیر قاسم دردانه‌ی امام حسن
در هر شعر ، دو شکل داریم : شکلی ظاهری که شامل وزن یا بی وزنی ، تساوی مصرعها و یا کوتاهی و بلندی آنها ، قافیه ها - در صورتی که قافیه ای وجود داشته باشد - وصداها و حرکات ظاهری کلمات می شود. در واقع هدف تاثیر این شکل حس بینایی ماست ، به دلیل آنکه شعر را بر روی کاغذ می بینیم ؛ و حس شنوائی ماست ، به دلیل آنکه اغلب شعر را می شنویم ، و یا بلند می خوانیم. و اما شکل دیگری هم هست ؛ مهم تر و عمیق تر ، با دایره ای گسترده تر و فراخ تر که باید بدان نام قالب درونی و یا شکل ذهنی داد. شکل ذهنی عبارت از محیطی است که شعر در آن حرکت می کند و پیش می رود و اشیاء و احساسها را با خود پیش می برد. در جائی تصاویر می رویند و می بالند ، از هم جدا می شوند و یا در کنار هم حرکت می کنند و راه می سپرند وبالاخره در جائی نضج و اوج می پذیرند ، به هم می پیوندند و ویژگی های ذهنی خود را ایجاد می کنند. خواننده شعر، در بررسی این شکل ، با احساس ،اندیشه و تخیل شاعر سر وکار پیدا میکند و می خواهد بفهمد شاعر چگونه رفتاری با اشیاء در پیش گرفته است. طرز برخورد و رفتار شاعر با اشیاء و احساسها ، به شعر شکل ذهنی آن را می بخشد و این چیزی است که با حس سامعه و باصره نمی توان شنید و دید ولی با بصیرتی درونی می توان بدان پی برد ، آن را یافت و تحت تاثیر ذهن شاعر قرار گرفت. منظور از این شکل ذهنی، مضمون یا محتوی شعر شاعر نیست ،بلکه طرز حرکت مضمون و محتوی است و ارتباطی است که اشیاء با یکدیگر در شعر پیدا می کنند. شکل ذهنی همان چیزی است که به یک شعر یا یکپارچگی می دهد و یا آن را از وحدت و استحکام ساقط می کند؛ همان عاملی است که شعر را ساده یا دشوار ، شفاف یا مبهم ، عمیق یا پایاب می سازد. پنجم اسفند در گذشت شاعر
21.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفته‌های رسولی از شعر «یارت ای یار خراسانی چه شد» در محضر مقام معظم رهبری در برنامه ماه من: - تا ۱۰ روز مانده به مراسم دستم خالی بود - من در خودم اصلا نمی‌دیدم بتوانم آن اجرا را داشته باشم و سربلند از آن هنگامه بیرون بیایم - الحمدلله که شعرم مورد محبت رهبری قرار گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثلِ سلطانی‌که‌صبح افتاده‌است از تخت‌و تاج گیجِ‌گیجم، گولِ‌گولم، هاج‌ و واجم،هاج‌ و واج. . . پیش‌از این‌در عهدِ... دقیانوس‌عشقی بود و نیست عاشقی پولِ.... سیاهی بود....کُافتاد از رواج. . . روزگاری... عقل‌ و عشق... از ما گرفتی خط‌ و ربط روزگاری هند و چین... می‌داد... ایران را خراج. . . عاشقان پَر... می‌کشند... این روزها در قصرِ وَهمْ شاعران.... افتاده‌اند.... این روزها از برجِ عاج. . . زندگی این‌روزها... این‌است...؛تزویجِ دو ضد کافرِ زاهد صفت.... با شاعرِ.... عاشق مزاج. . . صبح‌ها در... خانه‌هامان‌... نیست غیر از داد و قال شام‌ها‌ در... سفره‌هامان‌... نیست‌ غیر از احتیاج. . . عارفان یعنی.... خریدارانِ.... دردِ بی دوا صوفیان یعنی.... گرفتارانِ.... زخم بی‌علاج. . . شیخ‌ یعنی.... آن‌ که‌.... در خلوت نپرسد از خدا خواجه‌ یعنی‌ آن‌که‌ بازی‌می‌کند با خشت‌ و خاج. . . در فُتَوت... نامه‌تان... چیزی نخواندم جز حسد در سیاست.... نامه‌تان.... حرفی ندیدم غیر باج. . . بعد از این بر عقل‌ و دینم‌ می‌کشم طرحی‌ دگر بعد از این بر.... شعرهایم‌....می‌زنم چوبِ‌ حراج. . . غیرِ شاعر.... کس به‌ شعرِ شاعران قیمت نداد کس امیرالحاج.... را.... حرمت نکردی غیرِ حاج. . . عصرِ حجیّت.... گذشت‌.... و دورِ علیّت رسید حجّتِ‌ ما.... همچنان‌.... عشق‌است روزِ احتجاج. . . کاش باران.... می‌گرفتی.... در شبِ ما کاش‌کاش کاش نرگس.... می‌دمیدی.... در دلِ ما کاج‌کاج. . . باز دیشب..... اصفهانی..... در دلم دم می‌گرفت افتخاری قطعه‌ای می‌خواند...... از استادِ تاج. . . از غروبِ دهلیِ‌نو..... می‌روم..... تا اصفهان تا شبِ زاینده رود....... و سوزِ آوازِ سراج. . . . . . .