قصه، توجه دادن و معنا دادن به چیزهاست. در واقع قصه هر پدیده را از گزارههایی معلق و پراکنده و بیمعنا بیرون میآورد و همچون عالمی منسجم روبروی آدمی مینهد.
به عبارت دیگر قصه به هر پدیده زبانی میدهد تا بتواند خود را بگوید و از حقیقت خود پرده بردارد و بتواند روال پدید آمدنش را بازگو کند و اینگونه جای خود را نشان دهد.
با قصه هر پدیده و رخداد، به جای آنکه در نسبتی تصنعی و انتزاعی با انسان قرار گیرد، عرض احوال خود میدارد و راه طی شده و سخن اصلی خود را بیپیرایه بر زبان میراند و اینگونه است که قصهها میتوانند زندگی بیافرینند و از امکانهایی که هنوز به فعلیت نرسیدهاند، پرده بردارند.
قصه، لب و گوهر هر چیزی را نمایان میکند، از پروا و خواست و طلب اصلی هر چیز و هر کس میگوید و آنها را از غبارِ مشهورات و اضافاتِ غیر اصیل آزاد میکند و به تعلق اصلی او توجه میدهد و زبانی به آن پدیده میدهد تا بگوید من کیستم؟ و حقیقتا چه چیز را طلب میکنم؟
قصه فضایی را بنیان میگذارد تا هر چیز، وجود خود را ببیند و از این جهت گویی قصه خانهی وجود است و مامن و محل بروز بودن هر چیز است، جاییست که اشاره به حقیقتی بزرگتر و شگرفتر میکند و انسان را از پدیدهها به افقی متعالیتر رهنمون میسازد. از این رو شاید بتوان گفت قصه بستر تمهید ملاقات با خداوند نیز هست.
#قصه
#وجود
#زبان
✍#مصیر
@gharare_andishe
تفکر با بیانش شیارهای نامشخصی در زبان به وجود میآورد که این شیارها از جای پای دهقانی که از مزرعه آهسته عبور میکند، نامشخصتر است.
#تفکر
#زبان
📚نامه ای در اومانیسم/مارتین هایدگر
@gharare_andishe