eitaa logo
📚📖 مطالعه
84 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
101 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی شخصیت دونیرویی ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ علی از مردانی است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه‌ی او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه ی علی پیدا نكنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداكار، باگذشت؛ از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش، سوزان و پرفروغ اند؛ جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند و در دوستی او همه چیز را فراموش كرده اند. از مرگ علی سالیان بلكه قرونی گذشت؛ اما این جاذبه همچنان پرتو می افكند و چشمها را به سوی خویش خیره می سازد. در دوران زندگی اش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداكار و بی طمع، مردمی باگذشت و مهربان، عادل و خدمتگزارِ خلق، گِرد محور وجودش چرخیدند كه هر كدام تاریخچه ای آموزنده دارند، و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان جمعیتهای زیادی به جرم دوستی او در سخت ترین شكنجه ها قرار گرفتند؛ اما قدمی را در دوستی و عشق علی كوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند. سایر شخصیتهای جهان، با مرگشان همه ی چیزها می میرد و با جسمشان در زیر خاكها پنهان می گردد؛ اما مردانِ حقیقت، خود می میرند ولی مكتب و عشقها كه بر می‌انگیزند با گذشت قرون تابنده تر می گردد. ما در تاریخ می خوانیم كه سالها بلكه قرنها پس از مرگِ علی، افرادی با جان از ناوك دشمنانش استقبال می كنند. از جمله ی مجذوبین و شیفتگان علی، میثم تمّار را می بینیم كه بیست سال پس از شهادت مولی بر سر چوبه‌ی دار از علی و فضایل و سجایای انسانی او سخن می گوید. در آن ایامی كه سرتاسر مملكت اسلامی در خفقان فرو رفته، تمام آزادیها كشته شده و نفسها در سینه زندانی شده است و سكوتی مرگبار همچون غبار مرگ بر چهره ها نشسته است، او از بالای دار فریاد برمی آورد كه بیایید از علی برایتان بگویم. مردم از اطراف برای شنیدن سخنان میثم هجوم آوردند. حكومت قدّاره بند اموی كه منافع خود را در خطر می بیند، دستور می دهد كه بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی هم به حیاتش خاتمه دادند. تاریخ از این قبیل شیفتگان برای علی علیه‌السلام بسیار سراغ دارد. این جذبه ها اختصاصی به عصری دون عصری ندارد. در تمام اعصار جلوه هایی از آن جذبه های نیرومند می بینیم كه سخت كارگر افتاده است. مردی است به نام ابن سِكّیت؛ از علما و بزرگان ادب عربی است و هنوز هم در ردیف صاحب نظران زبان عرب مانند سیبویه و دیگران نامش برده می شود. این مرد در دوران خلافت متوكل عباسی می زیسته (در حدود دویست سال بعد از شهادت علی). در دستگاه متوكل متهم بود كه شیعه است؛ اما چون بسیار فاضل و برجسته بود، متوكل او را به عنوان معلم فرزندانش انتخاب كرد. یك روز كه بچه های متوكل به حضورش آمدند و ابن سكّیت هم حاضر بود و ظاهراً در آن روز امتحانی هم از آنها به عمل آمده بود و خوب از عهده برآمده بودند، متوكل ضمن اظهار رضایت از ابن سكّیت و شاید [به خاطر] سابقه ی ذهنی كه از او داشت- كه شنیده بود تمایل به تشیع دارد- از ابن سكّیت پرسید: این دو تا (دو فرزندش) پیش تو محبوب‌ترند یا حسن و حسین فرزندان علی؟ ابن سكّیت از این جمله و از این مقایسه سخت برآشفت. 😡 خونش به جوش آمد. با خود گفت كار این مرد مغرور به جایی رسیده است كه فرزندان خود را با حسن و حسین مقایسه می كند! این تقصیر من است كه تعلیم آنها را بر عهده گرفته ام. در جواب متوكل گفت: به خدا قسم قنبر غلام علی به مراتب از این دو تا و از پدرشان نزد من محبوبتر است. متوكل فی المجلس دستور داد زبان ابن سكّیت را از پشت گردنش درآورند. تاریخ، افراد سر از پا نشناخته‌ی زیادی را می شناسد كه بی اختیار جان خود را در راه مهر علی فدا كرده اند. این جاذبه را در كجا می توان یافت؟ گمان نمی رود در جهان نظیری داشته باشد. علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی كه از نام او به خود می پیچیدند. علی از صورت یك فرد بیرون است و به صورت یك مكتب موجود است، و به همین جهت گروهی را به سوی خود می كشد و گروهی را از خود طرد می نماید. آری، علی شخصیت دونیرویی است. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
🌸 با عرض سلام و وقت بخیر 💬 ممنون خواهم شد نظرات و پیشنهادات خود را در مورد کانال ها مطرح بفرمائید. 📨 بیان پیشنهادات و نظرات در گروه فِتیان ؛ https://eitaa.com/joinchat/3833987446C3b822ae8ff یا 📩 @ali_Shamabadi ╭══════════ │ 🌐 @Mabaheeth │ ✨@Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam ╰๛--- ‑ ‑ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۷ 📜 متن : أَیْ بُنَیَّ، إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً، بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَیْکَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالاً مِنْهَا قَبْلَ أَنْ یَعْجَلَ بِی أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِمَا فِی نَفْسِی، أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِی رَأْیِی کَمَا نُقِصْتُ فِی جِسْمِی أَوْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْیَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَْرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْء قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الاَْمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلاَجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... پسرم! هنگامى که ديدم سن من بالا رفته و ديدم قوايم به سُستى گراييده، به (نوشتن) اين وصيتم براى تو مبادرت ورزيدم و نکات برجسته اى را در وصيتم وارد کردم مبادا أجلم فرا رسد در حالى که آنچه را در درون داشته ام بيان نکرده باشم و به همين دليل پيش از آنکه در رأى و فکرم نقصانى حاصل شود آن گونه که در جسمم (بر اثر گذشت زمان) به وجود آمده و پيش از آنکه هوا و هوس و فتنه هاى دنيا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى به تعليم و تربيت تو مبادرت کردم و از آنجا که قلب جوان همچون زمين خالى است و هر بذرى در آن پاشيده شود آن را مى پذيرد، پيش از آنکه قلبت سخت شود و فکرت به امور ديگر مشغول گردد (گفتنى ها را گفتم) همه اينها براى آن است که با تصميم جدى به استقبال امورى بشتابى که انديشمندان و اهل تجربه تو را از طلب آن بى نياز ساخته و زحمت آزمون آن را کشيده اند تا نيازمند به طلب و جستجو نباشى و از تلاش بيشتر آسوده خاطر گردى، بنابراين آنچه از تجربيات نصيب ما شده، نصيب تو هم خواهد شد (بى آنکه زحمتى کشيده باشى) بلکه شايد پاره اى از آنچه بر ما مخفى شده (با گذشت زمان و بيشتر) بر تو روشن گردد. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
  انگیزه من براى نوشتن این وصیت نامه امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه اش (هفتمین بخش) بار دیگر به انگیزه خود در بیان این وصیّت نامه طولانى و مملوّ از اندرزهاى نافع مى پردازد; انگیزه اى که از دو بخش تشکیل مى شود: بخشى از آن در وجود امام(علیه السلام) و بخشى از آن در وجود امام مجتبى(علیه السلام) و خلاصه اش این است که سن من بالا رفته و مى ترسم أجلم فرا برسد به همین دلیل اقدام به این وصیّت نامه کردم و از سوى دیگر تو جوان هستى و آماده پذیرشِ حق. از این مى ترسم سن تو بالا رود و آن آمادگى در تو نباشد. به این دو دلیل به این وصیّت نامه مبادرت کردم. نخست مى فرماید: «پسرم! هنگامى که دیدم سن من بالا رفته و دیدم قوایم به سُستى گراییده، به این وصیتم، براى تو مبادرت ورزیدم»; (أَیْ بُنَیَّ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً، بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَیْکَ). مى دانیم سن مبارک امام(علیه السلام) در آن زمان ۶۰ سال یا کمى بیشتر بود و سن فرزندش بیش از ۳۰ سال که هنوز بقایاى جوانى را با خود داشت و این درسى است براى همه پدران در برابر فرزندان، هنگامى که سنین عمر آنها بالا مى رود پیش از آنکه اجل فرا رسد و یا فرزندانشان دوران جوانى و یا نوجوانى را که آمادگى فراوان براى پذیرش حق در آن است، پشت سر بگذارند، آنچه را لازم است به آنها بگویند و وصیّت کنند. آن گاه امام(علیه السلام) به توضیح بیشترى مى پردازد و مى فرماید: «و نکات برجسته اى را در وصیتم وارد کردم مبادا اجلم فرا رسد در حالى که آنچه را در درون داشته ام بیان نکرده باشم و به همین دلیل پیش از آنکه در رأى و فکرم نقصانى حاصل شود آن گونه که در جسمم (بر اثر گذشت زمان) به وجود آمده و پیش از آنکه هوا و هوس و فتنه هاى دنیا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى به تعلیم و تربیت تو مبادرت کردم»; (وَ أَوْرَدْتُ خِصَالاً مِنْهَا قَبْلَ أَنْ یَعْجَلَ بِی أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ(۱) إِلَیْکَ بِمَا فِی نَفْسِی، أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِی رَأْیِی کَمَا نُقِصْتُ فِی جِسْمِی، أَوْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْیَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ(۲)). امام(علیه السلام) در اینجا نه به عنوان معصوم و نیز مخاطبش نه به عنوان فرزندى معصوم، بلکه به عنوان پدرى پیر و دلسوز در برابر فرزندى که ممکن است در معرض تندباد وسوسه هاى نفس و فتنه هاى دنیا قرار بگیرد، به دو نکته راجع به خود و یک نکته درباره فرزندش اشاره مى کند و مى فرماید: از یک سو سن من بالا رفته و بیم فرا رسیدن اجل و از دست رفتن فرصت را دارم و از سوى دیگر همراه بالا رفتن سن همان گونه که اعضاى بدن ضعیف و ناتوان مى شود، فکر هم ممکن است به سُستى گراید و از سوى سوم تو که مخاطب من هستى نیز در معرض آفات مختلفى قرار بگیرى; وسوسه هاى شیطان، هواى نفس و بندگى دنیا که اگر چنین شود باز فرصت پند و اندرز از دست مى رود. روى این جهات، من مبادرت به این وصیّت و اندرزنامه کردم تا به نتیجه مطلوب، قبل از فوت فرصت برسم. جاى تعجب است که ابن ابى الحدید در شرح جمله هایى که امام(علیه السلام) درباره خود بیان فرموده مى گوید: «این جمله ها نشان مى دهد، بر خلاف عقیده شیعه که مى گویند امام(علیه السلام) از این گونه امور معصوم است نه در فکر او نقصانى حاصل مى شود نه رأى او فتور مى پذیرد»، باطل است.(۳) در حالى که تمام قراین ـ همان گونه که گفتیم ـ نشان مى دهد امام(علیه السلام)، این سخنان را نه از موضع امامت و عصمت، بلکه از موضع پدرى پیر و پر تجربه که براى فرزندى جوان و کم تجربه نصیحت و اندرز مى دهد، بیان فرموده است. اگر ابن ابى الحدید سخن دیگر مولا على(علیه السلام) را که در همین نهج البلاغه وارد شده توجه مى کرد که مى فرماید: «فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لاَ تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْء فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَة; از من سؤال کنید (آنچه را مى خواهید) پیش از آنکه مرا از دست دهید. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست از هیچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قیامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنید (مگر اینکه پاسخ آن را آماده دارم)».(۴) نیز سخن دیگرى که در خطبه ۱۸۹ آمده است که مى فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الاَْرْضِ; اى مردم هرچه مى خواهید از من بپرسید، چرا که من به راه هاى آسمان از راه هاى زمین آگاه ترم (و همه چیز به فرمان خدا و به اذن الله نزد من روشن است). آرى اگر ابن  ابى الحدید این سخنان را در کنار هم مى گذاشت هرگز چنین نمى گفت.
سپس امام(علیه السلام) به بیان دلیلى براى طرح وصایاى خود براى فرزند جوانش پرداخته چنین مى گوید: «به یقین قلب جوان و نوجوان همچون زمین خالى است; هر بذرى در آن پاشیده شود آن را مى پذیرد»; (وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَْرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْء قَبِلَتْهُ). این امر بارها به تجربه رسیده و حتى روایتى است که به صورت ضرب المثل در آمده که «اَلْعِلْمُ فِى الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِى الْحَجَرِ; تعلیماتى که در کودکى (و جوانى) داده مى شود همچون نقشى است که بر سنگ بزنند (نقشى است ثابت، عمیق و پایدار. سپس بر آن افزوده اند که) وَ التَّعَلُّمُ فِى الْکِبَر کَالْخَطِّ عَلَى الْماءِ; فراگیرى در بزرگسالى همچون نقشى است که بر آب زنند (نقشى است گذرا و ناپایدار)». آن گاه دو دلیل دیگر بر آن مى افزاید و مى فرماید: «به همین دلیل به تعلیم و تأدیب تو مبادرت ورزیدم پیش از آنکه قلبت سخت شود و فکرت به امور دیگر مشغول گردد»; (فَبَادَرْتُکَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ). در واقع امام(علیه السلام) براى انتخاب این سن و سال جهت پند و اندرز، سه دلیل بیان فرموده است: - آماده بودن قلب جوان براى پذیرش، - عدم قساوت به سبب عدم آلودگى به گناه - و عدم اشتغال ذهن به مشکلات زندگى و حیات و هر کدام از این سه به تنهایى براى انتخاب این زمان کافى است تا چه رسد به اینکه همه این جهات جمع باشد. سپس امام(علیه السلام) مى افزاید: «همه اینها براى آن است که با تصمیم جدى به استقبال امورى بشتابى که اندیشمندان و اهل تجربه تو را از طلب آن بى نیاز ساخته، و زحمت آزمون آن را کشیده اند تا نیازمند به طلب و جستجو نباشى و از تلاش بیشتر آسوده خاطر گردى»; (لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الاَْمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ(۵) وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ، وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلاَجِ التَّجْرِبَةِ). امام(علیه السلام) در این بخش از سخنان خود به اهمّیّت استفاده از تجارب دیگران اشاره مى کند؛ زیرا زندگى چیزى جز تجربه نیست و انسان عاقل به جاى اینکه همه چیز را خودش تجربه کند و ضایعات و مشکلات آن را بپذیرد از تجارب دیگران استفاده مى کند و آنچه را آنها آزموده اند و نتیجه اش روشن شده در اختیار مى گیرد بى آنکه هزینه اى براى آن بپردازد. به تعبیر دیگر همواره نسل هاى آینده از نسل هاى گذشته از این نظر سعادتمندترند که تجارب پیشینیان در اختیار آیندگان قرار مى گیرد و آنچه را آنها با زحمت فراوان به دست آورده اند آیندگان بدون زحمت در اختیار مى گیرند و تعبیرات امام(علیه السلام) «کُفیتَ مَؤُنَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عَلاجِ التَّجْرِبَةِ» همه اشاره به همین نکته است. لذا در پایان این بخش از اندرزنامه مى فرماید: «بنابراین آنچه از تجربیات نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد (بى آنکه زحمتى کشیده باشى) بلکه شاید پاره اى از آنچه بر ما مخفى شده (با گذشت زمان و تجربه بیشتر) بر تو روشن گردد»; (فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ، وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ). اشاره به اینکه گاه تجربه پیشینیان به طور کامل در اختیار آیندگان قرار مى گیرد و آنها از آن بهره کامل مى برند و گاه پیشینیان در بعضى از مسائل، نیمى از راه را پیموده اند و نیم دیگر را آیندگان مى پیمایند و به امورى دست مى یابند که حتى نصیب پیشینیان نشده بود. همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، سخنان امام(علیه السلام) در این وصیّت نامه از موضع امامت و مقام عصمت نیست، بلکه به عنوان فردى دنیا دیده و کرده و دلسوز که به فرزندش در برابر طوفان حوادث دنیا کمک مى کند تا از تجربیاتش بهره گیرد و حتى گاه آنچه را او به تجربه نیافته، فرزندش آن را تکمیل کند و به نتایج بهترى برسد.  نکته : آثار تربیت در جوانى تاریخ انبیا نشان مى دهد جوانان نخستین گروهى بودند که به آنها ایمان مى آوردند و از اهداف آنها دفاع مى کردند. قرآن کرارا داستان نوح و ایمان آوردن جوانان را به او و ایراد بزرگسالان ثروتمند را بیان کرده و نیز تاریخ اسلام نشان مى دهد که مؤمنان به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیش از همه، جوانان بودند. روایات اسلامى نیز این حقیقت را تأیید مى کند; امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش که براى دفاع از مکتب اهل بیت به بصره رفته بود و ناکام برگشت، فرمود: «عَلَیْکَ بِالاَْحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْر; بر تو باد که به سراغ جوانان بروى که آنها براى پذیرش هر امر خیرى از همه سریع ترند».(۶)