eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
و کلینی به سند صحیح از زراره روایت کرده است که گفت : روزی از حضرت امام محمدباقر علیه السلام شنیدم که فرمود: در خواب دیدم که بر سر کوهی⛰ ایستاده بودم و مردم از هر طرف آن کوه بالا می آمدند به سوی من، چون مردم بسیار جمع شدند بر اطراف آن کوه، ناگاه کوه بلند شد و مردم از هر طرف فرو می ریختند تا آنکه اندک جماعتی بر آن کوه می ماندند و پنج مرتبه چنین شد، و گویا آن حضرت این خواب را به وفات خود تعبیر فرموده بود، بعد از پنج شب از این خواب، به رحمت ربّ الارباب واصل گردید. و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که روزی یکی از دندانهای حضرت امام محمدباقر علیه السلام جدا شد. آن دندان را در دست گرفت و گفت : الحمدللّه؛ پس حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را گفت که چون مرا دفن کنی این دندان را با من دفن کن، بعد از چند سال دندان دیگر آن حضرت جدا شد و باز در کف راست گذاشت و گفت : الحمدللّه و فرمود که ای جعفر چون من از دنیا بروم این دندان را با من دفن کن. و در ( کافی ) و ( بصائرالدرجات ) و سایر کتب معتبره روایت کرده اند که علیه السلام فرموده که پدرم را بیماری صعبی عارض شد که اکثر مردم بر آن حضرت خائف شدند و اهل بیت آن حضرت گریان شدند. آن حضرت فرمود که من در این مرض نخواهم رفت؛ زیرا که دو کَس به نزد من آمدند و مرا چنین خبر دادند. پس، از آن مرض صحت یافت و مدتی صحیح و سالم ماند. پس روزی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را طلبید و فرمود که جمعی از اهل مدینه را حاضر کن، چون ایشان را حاضر کردم فرمود: ای جعفر! چون من به عالم بقاء رحلت کنم مرا غسل بده و کفن بکن و در سه جامه که یکی ردای حبره بود که نماز جمعه در آن می کرد و یکی پیراهنی که خود می پوشید؛ و فرمود که عمامه بر سرم ببند و عمامه را از جامه های کفن حساب مکن و برای من زمین را شقّ کن به جای لحد؛ زیرا که من فربه ام و در زمین مدینه برای من لحد نمی توان ساخت و قبر مرا چهار انگشت از زمین بلند کن و آب بر قبر من بریز. و اهل مدینه را گواه گرفت. چون بیرون رفتند گفتم : ای پدر بزرگوار! آنچه فرمودی به عمل می آورم و به گواه گرفتن احتیاج نبود، حضرت فرمود که ای فرزند! برای این گواه گرفتم که بدانند تویی وصیّ من و در امامت با تو منازعه نکنند. پس گفتم : ای پدر بزرگوار! من امروز تو را از همه روز صحیح تر می یابم و آزار در تو مشاهده نمی کنم، حضرت فرمود: آن دو کَس که در آن مرض مرا خبر دادند که صحّت می یابم در این مرض به نزد من آمدند و گفتند در این مرض به عالم بقاء رحلت می نمایی. و به روایت دیگر فرمود: که ای فرزند! مگر نشنیدی که حضرت علی بن الحسین علیه السلام مرا از پس دیوار ندا کرد که ای محمّد بیا و زود باش که ما انتظار تو می بریم.
و در ( بصائرالدرجات ) منقول است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که در شب وفات پدر بزرگوار خود به نزد آن حضرت رفتم که با او سخن بگویم ، مرا اشاره کرد که دور رو و با کسی رازی می گفت که من او را نمی دیدم یا آنکه با پروردگار خود مناجات می کرد؛ پس بعد از ساعتی به خدمت او رفتم فرمود که ای فرزند گرامی ! من در این شب، دار فانی را وداع می کنم و به ریاض قدس ارتحال می نمایم و در این شب حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله و سلم به عالم بقاء رحلت نمود و در این وقت پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام برای من شربتی آورد که من آشامیدم و مرا بشارت لقای حق تعالی داد. و قطب راوندی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که چون شب وفات پدر بزرگوارم شد و حال او متغیّر گردید چون آب وضوء آن حضرت را هر شب نزدیک رختخواب او می گذاشتند دو مرتبه فرمود که بریز آب را. مردم گمان کردند که حضرت از بی هوشی تب ، این سخن می فرماید: من رفتم و آب را ریختم، دیدم که موشی 🐀 در آن آب افتاده بود و حضرت به نور امامت در آن حالت دانسته بود. و کلینی به سند صحیح از آن حضرت روایت کرده است که مردی چند میل از مدینه دور بود، در خواب دید که [گفتند] برو نماز کن بر امام محمّدباقر علیه السلام که ملائکه او را در بقیع غسل می دهند. و ایضا به سند حسن روایت کرده است که حضرت امام محمدباقر علیه السلام هشتصد درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود. و به سند موثق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که پدرم گفت : ای جعفر! از مال من وقفی بکن برای ندبه کنندگان که ده سال در مِنیٰ در موسم حج بر من ندبه و گریه کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت من زاری کنند. ◼️ مؤلف گوید که در تاریخ وفات آن حضرت اختلاف است و مختار احقر آن است که در روز دوشنبه هفتم ذیحجه سنه صد و چهاردهم به سن پنجاه و هفت در مدینه مشرّفه واقع شد و این در ایام خلافت هُشام بن عبدالملک بود، و گفته شده که آن حضرت را، ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده و شاید به امر هشام بوده؛ و قبر مقدس آن حضرت به اتفاق در بقیع واقع شده است در پهلوی پدر بزرگوار خود و حضرت امام حسن علیه السلام. و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت امام محمدباقر علیه السلام به دار بقاء رحلت نمود علیه السلام می فرمود که هر شب چراغ 🪔 می افروختند در حجره ای که آن حضرت در آن حجره وفات یافته بود. سلام الله علیهم و رزقنا الله شفاعتهم ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ دیگر [دوم] شیخ بهائی - عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه - در کشکول ذکر نموده که شخصی از ارباب نعمت و ناز را مرگ در رسید، در حال اِحتِضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند. او در عوض، این شعر را می خواند: یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ و سبب خواندن او این شعر را - عَوَضِ کلمه شهادت - آن بوده که: روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمّامِ - معروف به حمام «مَنْجاب» - پس راه حمّام را پیدا نکرد، و از راه رفتن خسته شد. این مرد را بر دَرِ منزلی دید، از او پرسید که: حمام مَنْجاب کجا است؟ او اشاره کرد به منزل خود و گفت: حمّام این است‌. آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فوراً در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند. آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ای ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند. لا جَرَم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که می خواستم به جهت آن به حمّام بروم، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم، و زود بیایی که من مشتاق توأم. آن مرد چون کثرتِ رغبتِ آن زن را به خود دید مطمئن شده، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام. چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال اِحْتِضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر، عوض کلمه شهادت می خواند. ⚠️ ای برادر تأمل کن در این حکایت! ببین [اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادت، وقت مردن، با آنکه از او چیزی صادر نشده، جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود و از این نحو حکایات بسیار است. و بدانکه شیخ کلینی از علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر که منع کند و ندهد یک قیراط از زکات را، پس وقت مردن می خواهد به مذهب یهود بمیرد یا به مذهب نصارا. فقیر گوید: قیراط بیست یک دینار است. و قریب به همین مضمون وارد شده در حق کسی که مُستَطیع باشد و حجّ نرود تا وفات کند. لطیفه 💭 نقل است از بعض عارفین که نزد مُحتَضَری حاضر شد. حاضرین از او استدعا کردند که آن مُحتَضَر را تلقین کند. او این رباعی را تلقینِ او کرد: گر من گُنَهِ جمله جهان کَردَستَم لطف تو امید است که گیرد دستم گویی که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم
| ۵ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── عَقَبه دوم: ضَغطه و فشار قبر است ╰┅──────── 📖 و آن عَقَبه ای است بسیار دشوار که تصوّرش دنیا را بر انسان تنگ می کند. «قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام: یا عِبادَ اللَّهِ ما بَعْدَ الْمَوتِ - لِمَنْ لا یُغْفَرُ لَهُ - اَشَدُّ مِنَ الْمَوتِ، الْقَبْرَ فَاحْذَرُوا ضیقَهُ وَ ضَنْکَهُ وَ ظُلْمَتَهُ وَ غُرْبَتَهُ؛ اِنَّ الْقَبْرَ یَقوُلُ کُلَّ یَوْمٍ اَنَا بَیْتُ الْغُرْبَةِ [اَنَا بَیْتُ التُّراب] اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ اَنَا بَیْتُ الدُّودِ [وَ الْهَوامّ، وَ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ - اِلی اَنْ قالَ - وَ اِنَّ [الْ] مَعیشَةَ الضَّنْکِ الَّتی حَذَّرَ اللَّهُ مِنْها عَدُوَّهُ عَذابُ الْقَبْرِ؛ اِنَّه یُسَلِّطُ عَلَی الْکافِرِ فی قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ تِنّیناً فَیَنْهَشْنَ لَحْمَهُ وَ یَکْسِرْنَ عَظْمَهُ یَتَرَدَّدْنَ عَلَیْهِ کَذلِکَ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُ؛ لَوْ اَنَّ تِنّیناً مِنْها نَفَخَ فِی الْاَرْضِ لَمْ تُنْبِتْ زَرْعاً. یا عِبادَ اللَّهِ اِنَّ اَنْفُسَکُمُ الضَّعیفَةَ وَ اَجْسادَکُمُ النَّاعِمَةَ الرَّقیقَةَ الّتی یَکْفیهَا الْیَسیرُ، تَضْعُفُ عَنْ هذا...»(1) و روایت شده است که علیه السلام در آخر شب که از خواب بر می‌خواست صدا را بلند می نمود به حدّی که اهل خانه بشنوند و می گفت: «اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ ضیقَ الْمَضْجَعِ وَ ارْزُقْنی خَیْرَ ما قَبْلَ الْمَوْتِ وَ ارْزُقْنی خَیْرَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ». و از دعاهای آن حضرت است: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لی فِی الْمَوْتِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی سَکَراتِ الْمَوْتِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی غَمِّ الْقَبْرِ اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ضیقِ الْقَبْرِ اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ظُلْمَةِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی وَحْشَةِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ زَوِّجْنی مِنَ الْحوُرِ العینِ». در مصباح کفعمی است که کسی که «ألبارِیء» را - که اسم خداوند تعالی است - بسیار بگوید باقی بماند تازه در قبرش. بدانکه عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن، یعنی سهل شمردن آن، و از نمّامی و سخن چینی کردن و غیبت نمودن و دور شدن مرد است از اهل خود. و از روایت «سعد بن معاذ» مُستَفاد می شود که بدخُلقی😤 مرد با اهل خود، و درشت گویی😠 به اهلِ خود نیز سبب فشار قبر می شود. و به روایتی از حضرت صادق علیه السلام مَرویست که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه از برای او فشار قبر است. و در روایت دیگر است که آن [فشار قبر] کفاره آن چیزی است که مؤمن تضییع کرده. و شیخ صدوق؛ از حضرت صادق روایت کرده که مردی از اَحْبار² را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازیانه به تو می زنیم از عذاب خدا، گفت: من طاقت ندارم، پس کم کردند تا رساندند به یکی و گفتند چاره ای از یک تازیانه نیست. گفت: به چه سبب مرا می زنید؟ گفتند به سبب آنکه نماز خواندی روزی به غیر وضو و گذشتی بر ضعیفی پس او را یاری نکردی! پس او را یک تازیانه از عذاب اللَّه زدند که قبرش مَمْلوّ از آتش🔥 شد. و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر مؤمنی که برادر مؤمن او از او حاجتی بخواهد و او توانایی داشته باشد که آن حاجت را برآورد و برنیاورد، حق تعالی مُسَلّط فرماید بر او در قبر او مار🐉 عظیمی که او را «شجاع» گویند که پیوسته بگزد انگشتان او را؛ و در روایت دیگر است که بگزد انگشتِ نر (شَست) او را تا روز قیامت، خواه آمرزیده باشد یا مُعَذّب باشد. ---------------------------- 1- بحارالانوار، ج 6، ص 218، قسمتی از نامه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به محمّد بن ابی بکر: حضرت علی علیه السلام فرمود: «ای بندگان خدا! بعد از مرگ برای کسی که آمرزیده نشود شدیدتر از مرگ است، از قبر و تنگی و تاریکی و غربت آن بر حذر باشید، همانا قبر در هر روز می گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کِرم هستم. قبر یا باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودالهای آتش است - تا اینکه فرمود - همانا «زندگی و معیشت سخت» که خدا دشمن خود را از آن ترسانده، عذاب قبر است. همانا در قبر نود و نُه مار بزرگ بر کافر مسلّط می شوند، گوشت او را نیش می کشند و استخوانش را می شکنند و تا روز رستاخیز تکرار می کنند. اگر یکی از آن مارها در زمین بدمد زراعتی نخواهد رویاند. ای بندگان خدا نَفْس های ضعیف و بدن های نرم و نازک شما که کمی از اینها برایش کافی است از این - عذاب -، ضعیف و ناتوان است» 2- جمع حَبْر، یعنی «عالم یهود» و محتمل است که اخیار، با خاء مُعْجَمه [یعنی با نقطه] و یاِء مُثَنَّاة [دو نقطه] بوده باشد. «مِنْه»
| ۷ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 و از منازل مَهُوله(۱) است ... ╰┅──────── که حق تعالی ذکر آن فرموده در سوره مؤمنون: «... وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(۲) [... از پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند] . و علیه السلام در جزء حدیثی فرمود: «... و لکن به خدا سوگند که من می ترسم بر شما از برزخ. راوی گفت: گفتم: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت»(۳). از «لُبُّ اللُّبابِ» قُطب راوندی نقل شده که «در خبر است که مردگان می آیند در هر شب جمعه از ماه رمضان، پس می ایستند، پس فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزینِ گریان، که ای اهل من! ای فرزندان من! ای خویشان من! مهربانی کنید به ما به چیزی، خدا رحمت کند شما را، ما را به خاطر بیاورید، فراموش مکنید ما را، رحم کنید بر ما و بر غربت ما؛ پس بدرستیکه ما ماندیم در زندان تنگی و اندوه و زاری و غمی [طولانی و سختی، پس رحم کنید بر ما و بخل نکنید به دعا و صدقه برای ما، شاید خدا رحم کند ما را پیش از آنکه شما مانند ما شوید. ای دریغ! که ما توانا بودیم مانند شما، ای بندگان خدا! بشنوید سخن ما را و فراموش نکنید ما را به درستیکه این زیادی های معاش که در دست شما است در دست ما بود، ما خرج نکردیم آنها را در راه خدا و منع کردیم حق را، پس گردید آنها وبال برای ما و منفعت برای دیگران. مهربانی کنید به ما به یک دِرْهَم یا قُرصِ نانی یا پاره ای از چیزی، پس فریاد 😲 می کنند: چقدر نزدیک است که گریه کنید بر نفس ها [ی] خود و نفع ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و نفع نمی دهد ما را؛ پس کوشش کنید پیش از آنکه مثل ما شوید»(۴). و در جامع الاخبار نقل شده که «بعضی از صحابه حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: هدیه بفرستید برای مردگان خود؛ پس گفتیم که چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود: ارواح مؤمنین هر جمعه ای به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کنند، ای اهل من، و اولاد من! ای پدر من، و مادر من، و خویشان من! مهربانی کنید بر ما - خدا رحمت کند شما را - به آنچه بود در دست ما، و عذاب و حساب او بر ما است و نفعش برای غیر ما؛ و هر یک فریاد می کنند خویشان خود را که مهربانی کنید بر ما به درهمی یا به قُرصِ نانی یا به جامه ای؛ که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت. پس گریست رسول خدا [صلی الله علیه وآله وسلم و گریه کردیم ما، و آن جناب از زیادی گریستن قدرت بر سخن گفتن نداشت. پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند که خاکِ پوسیده شدند بعد از سرور و نعمت، پس ندا می کنند به عذاب و هلاکت بر جانهای خود و می گویند: وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، محتاج نبودیم به سوی شما. پس برمی گردند به آن حسرت و پشیمانی و فریاد می کنند: زود بفرستید صدقه مردگان را»(۵). و نیز در آن کتاب از آنحضرت مَرویست که فرمود: «هر صدقه ای که برای میّتی بدهی می گیرد آن را مَلَکی در طبقی نور که درخشان است، شعاع آن می رسد به هفت آسمان؛ پس می ایستد بر لب قبر، پس فریاد می کند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ»، اهل شما فرستادند این هدیه را به سوی شما. پس میّت می گیرد آنرا و داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود. پس فرمود صلی الله علیه وآله وسلم: آگاه شوید! هر کَس مهربانی کند مرده ای را به صدقه، پس برای او است نزد خداوند از اجر مانند [کوه] اُحُد، و می باشد روز قیامت در سایه عرش خداوندی که نیست سایه ای جز سایه عرش خدا، و زنده و مرده به این صدقه نجات می یابند(۶). و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که می گفت: «بفرستید برای من آنچه را که می اندازید برای سگان خود که من محتاجم به آن»(۷). ________ ۱. هولناک 😱 ۲. سوره مؤمنون، آیه 100. ۳. بحارالانوار، ج 6، ص 267. ۴. سفینة البحار، ج 8 ص 132 ۵. جامع الاخبار، ص 482 ۶. پیشین. ۷. سفینة البحار، ج 8 ص 133.
✍ مؤلف گوید که تصدیق می کند این حکایت را، این خبر که «شیخ صدوق» در اول «اَمالی» روایات کرده و مُلَخّصَش آنست که «قِیْس بن عاصم مِنقَری» با جماعتی از بنی تمیم خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم رسیدند و از آن حضرت نافعه خواستند. آن حضرت ایشان را موعظه فرمود به کلمات خویش، از جمله فرمود: ای قیس چاره ای نیست از برای تو از قرینی که دفن شود با تو، و او زنده است و دفن می شوی تو با او و تو مرده ای؛ پس اگر او کریم باشد گرامی خواهد داشت تو را، و اگر لئیم باشد وا خواهد گذاشت تو را، و محشور نخواهی شد مگر با او، و مبعوث نشوی مگر با او، و سؤال کرده نخواهی شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر صالح؛ زیرا که اگر صالح باشد اُنس خواهی گرفت با او و اگر فاسد باشد وحشت 😱 نخواهی نمود مگر از او، و او عملِ تو است. قیس عرض کرد: یا نَبِیَّ اللَّه! دوست داشتم که این موعظه به نظم آورده شود تا ما افتخار کنیم به آن بر هر که نزدیک ماست از عرب و هم آن را ذخیره می کردیم. آن جناب فرستاد حسّان بن ثابت - شاعر - را حاضر کنند که به نظم آورد آن را. صَلصالِ بنِ دَلهَمس حاضر بود و به نظم درآورد آن را، پیش از آنکه حَسّان بیاید و گفت: تَخَیَّرْ خَلیطاً مِنْ فِعالِکَ اِنَّما قَرینُ الْفَتی فِی الْقَبْرِ ما کانَ یَفْعَلُ وَ لابُدَّ بَعدَ الْمَوتِ مِنْ اَنْ تُعِدَّهُ لِیَوْمٍ یُنادَی الْمَرْءُ فیهِ فَیُقْبِلُ فاِن کنتَ مشغُولاً بِشَیْءٍ فَلا تَکُنْ بِغَیْرِ الَّذی یَرْضی بِهِ اللَّهُ تَشْغَلُ فَلَنْ یَصْحَبَ الْاِنْسانَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِه وَ مِنْ قَبْلِه اِلاَّ الّذی کانَ یَعْمَلُ اَلا اِنَّمَا الاِنْسانُ ضَیفٌ لِاَهْلِه یُقیمُ قَلیلاً بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَرْحَلُ [از کارهای خود، دوستی انتخاب کن. همانا همنشین شخص در قبر عمل اوست و چاره ای نیست پس از مرگ از اینکه آماده کنی آن را برای روزی که انسان را ندا می کنند و او می آید. اگر به کاری مشغول هستی جز به آنچه خشنودی خدا در آن است مشغول نباش. هرگز پس از مرگ و قبل از آن جز عملِ انسان، مُصاحِبِ او نخواهد بود، آگاه باش انسان مهمان خویشان خود است و مدتی کم بین آنها مانده سپس کوچ می کند(۱).] شیخ صدوق رحمه الله از علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: حضرت عیسی بن مریم علیه السلام گذشت به قبری 🪦 که صاحب آن قبر را عذاب می کردند. پس از یکسال، دیگر باره حضرت عیسی (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) از آنجا عبور کرد، دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده. پس گفت: ای پروردگار من! من گذشتم به این قبر در سال گذشته، دیدم صاحبش در عذاب بود و امسال که بر او گذشتم می بینم عذاب از او برداشته شده؟ پس وحی رسید به عیسی علیه السلام که یا روح اللَّه! از برای صاحب این قبر فرزند صالحی بود که به حدّ بلوغ رسید، پس راهی را اصلاح و درست کرد و یتیمی را پناه و جای داد؛ پس من آمرزیدم او را به سبب این عمل که فرزندش بجا آورد.(۲) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- امالی شیخ صدوق، مجلس اول، ص ۵۰، ح ۴. ۲- امالی شیخ صدوق، مجلس ۷۷، ص ۶۰۳، ح ۸ ╚═ ✧ ༅࿐✾ ‎‌‌‎‌‌‎✦ ‌‌✾࿐༅✧══ مطلب بعد؛ » فصل چهارم ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
و بدانکه چیزهایی که نافع است برای این موقف، بسیار است و ما به چند چیز از آن اشاره می کنیم. اول: در حدیثی وارد شده که هر که تشییع کند جنازه [ای را، حق تعالی موکّل فرماید به او ملائکه ای که با ایشان باشد رایاتی [پرچم هایی ، تشییع کنند او را از قبرش تا محشرش.(۱) دوم: شیخ صدوق از علیه السلام روایت کرده که هر که برطرف کند از مؤمنی اندوهی، حق تعالی برطرف کند از او اندوه های آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالی که دلش خنک و سرد باشد.(۲) سوم: شیخ کلینی و صدوق از سدیر صیرفی روایت کرده اند در خبری طولانی که گفت: حضرت صادق علیه السلام فرمود که چون حق تعالی مؤمن را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالی یعنی قالب و کالبدی که پیش روی او باشد، پس هر چه ببیند مؤمن، هَولی از هولهای روز قیامت، آن مثال به او گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالی و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب. پس حق تعالی حساب کشد او را حساب آسانی و امر فرماید او را به بهشت، و آن مثال در جلو او باشد. پس مؤمن به او گوید: خدا رحمت کند تو را، خوب رفیقی بودی برای من. بیرون آمدی با من از قبر من و پیوسته بشارت دادی مرا به سرور و کرامت از حق تعالی تا دیدم من آن را. پس تو کیستی؟ گوید: من آن سرور و شادی هستم که داخل کردی بر برادر مؤمن خود در دنیا. حق تعالی خلق فرموده مرا از آن تا تو را بشارت دهم.(۳) چهارم: و نیز شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر که برادر مؤمن خود را لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند، حق است بر حق تعالی که او را از جامه های بهشت بپوشاند، و آنکه بر او سختی های مرگ را آسان کند، و بر او قبر او را گشاد کند و آنکه وقتی که از قبر خود بیرون آید ملائکه را به مژده ملاقات کند؛ یعنی ملائکه او را بشارت و مژده دهند و اشاره به همین است آیه شریفه: «وَ تَلَقّیهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمْ الَّذی کُنْتُم تُوعَدون»(۴)(۵) [«فرشتگان با آنها ملاقات کرده و می گویند این همان روزی است که به آن وعده داده می شدید».] پنجم: سید [بن طاووس در کتاب اقبال روایت کرده از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم که هر کسی که در ماه شعبان هزار مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ اِلاَّ اِیَّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» بنویسد حق تعالی برای او عبادت هزار سال و محو کند از او گناه هزار سال، و بیرون بیاید از قبرش روز قیامت و رویش درخشان باشد مانند ماه شب چهارده و از صِدّیقین نوشته شود.(۶) ششم: خواندن دعای جوشن کبیر در اول شهر [ماه رمضان] است.(۷) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. پیشین، ص ۲۰۸. ۲. پیشین، ص ۱۹۸. ۳. پیشین، ص ۱۹۷. ۴. سوره انبیاء، آیه ۱۰۳. ۵. بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۹۸. ۶. اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۲۹۴. ۷. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر، بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۳۸۴.
☝️ این داستان به ما دو چیز می فهماند؛ » یکی اهمیت حج و بزرگی گناه ترک و مسامحه در ادای آن چنانچه محقق در شرایع فرموده : ( وَ فی تَأخیرِهِ کَبَیرهٌ مُوبِقَهٌ ) یعنی حج با اجتماع شرایط آن، واجب فوری است و مسامحه کردن و تأخیر انداختن ادای آن، گناه کبیره و هلاک کننده است. چه هلاکتی بدتر از محشور شدن با یهود است. چنانچه در جلد یک سفینه البحار از علیه السلام است : ( کسی که حج واجب را به جا نیاورد و بمیرد در حالی که گرفتاری سختی که حج رفتن سبب مشقت او شود نداشته باشد و به مرضی که نتواند به واسطه آن حج کند، مبتلا نبوده و حکومت وقت هم مانع رفتنش نگردیده پس باید بمیرد در حالی که اگر بخواهد یهودی و اگر نخواهد نصرانی باشد )¹ خلاصه کسی که بدون عذر شرعی حج را ترک کند پس از مردنش با یهود و نصاری خواهد بود. و نیز در معنای آیه شریفه : هر که در دنیا کور شد در آخرت هم کور است فرمود : این آیه درباره کسی است که حج را از سالی به سال دیگر تأخیر می اندازد؛ یعنی هر ساله می گوید سال دیگر بجا می آورم تا اینکه حج نکرده می میرد پس، از واجبی از واجبات الهی کور شده و خداوند او را در از دیدن راه بهشت کور می فرماید.² » مطلب دیگر که از این داستان فهمیده می شود آن است که حضرت سیدالشهداء علیه السلام کشتی نجات و رحمت واسعه الهی است و به آن حضرت شخص را موفق به توبه از هر گناهی می کند و عاقبت به خیر و پاک از دنیا خواهد رفت و همچنین توسل به او موجب امن از هر خطر و آفتی است و یقیناً اگر کسی از روی اخلاص و صدق متمسک به ایشان گردد اهل نجات و سعادت است.³ -------------------------------------------- ۱- وَ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یحِجَّ حَجَّهَ اْلاِسْلامِ وَ لَمْ یَمْنَعْهُ ذلِکَ حاجَهٌ تَجْحَفُ بِهِ اَوْ مَرَضٌ لا یُطیقُ الْحَجَّ مِنْ اَجْلِهِ اَوْ سُلْطانٌ یَمْنَعَهُ فَلیَمُتْ اِن شاءَ یَهُودِیّاً وَ اِنْ شاءَ نَصْرانِیا) ۲- فی قَوْلِهِ تَعالی :( مَنْ کانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُو فیِ اْلاخِرَهِ اَعْمی قالَ (علیه السلام) نَزَلَتْ فیمَنْ یُسَوّفُ الْحَجّ حَتّی مات وَ لَا یحجّ فَعَمی عَنْ فَریضَهٍ مِنْ فَرائض اللّه ...). (سوره اسراء، آیه 72). ۳- (ما خابَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکَ و َاَمِنَ مَنْ لَجَأ اِلَیْکَ) 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48952 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -