#داستانهای_شگفت
۱۰۲ - جنازه پس از ۷۲ سال تازه است
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
پیر روشن ضمیر حاج محمد علی سلامی اهل ابرقو (از توابع یزد) که سن شریف او قریب نود سال است و هرگاه شیراز می آید در جماعت مسجد جامع حاضر می شود، نقل کرد که در سنه ۱۳۸۸ در ابرقو از طرف شهرداری مشغول حفّاری شدند برای فلکه خیابان؛ ناگاه رسیدند به سردابی که در آن جسد عالم بزرگوار ( حاج ملا محمد صادق ) بود که در ۷۲ سال قبل فوت شده بود، دیدند بدن تازه است مثل اینکه همان روز دفن شده و انگشتان و ناخنهایش تماماً سالم است.
حاجی مزبور نقل کرد که من در اول جوانی آن بزرگوار را درک کرده بودم و چون وصیّت کرده بود که جنازه اش را به #نجف_اشرف حمل کنند؛ پس از فوت، جنازه اش را به طور موقت در سرداب امانت گذاشتند و بعد مسامحه شد تا اینکه وصیّ آن مرحوم هم فوت شد و دیگر کسی پیدا نشد برای حمل جنازه و از خاطره ها محو گردید، تا آن روز پس از ۷۲ سال جنازه را بیرون آوردند و در تابوت گذارده به قم حمل شد تا از آنجا به نجف اشرف حمل گردید.
خواننده عزیز ! بداند که بعضی از ارواح شریفه در اثر قوت حیات حقیقی که دارند ابدان شریفه آنها که سالها با آن کار کردند و طریق #عبودیت را پیمودند و پس از مفارقتشان از آن در جوف خاک مستور شده از نظر و توجه آنها پنهان نیست و از اینرو برای مدت نامعلومی بدنهای آنها تازه می ماند و ابدان شریفه بسیاری از پیغمبران و امامزادگان و علمای بزرگ پس از گذشتن صدها سال از فوت آنها در قبرشان تازه دیده شده و در کتب معتبره تواریخ ثبت گردیده است؛ مانند حضرت شعیب و حضرت دانیال و حضرت احمد بن موسی شاهچراغ و سید علاءالدین حسین و جناب ابن بابویه شیخ صدوق در ری و جناب محمد بن یعقوب کلینی در بغداد و غیر آنها که شرح هریک خارج از وضع این رساله است.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/52641
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
4⃣
________
اُمِگاها بردههایی هستند با نیروی جسمانی حداکثر؛ اما منهای عصیان و اعتراض و اعتصاب؛ و به فرض محال اگر اعتصابی هم ـ به دلایل فنی و آزمایشگاهی ـ اتفاق بیفتد، فورا مأموران دولتی سر میرسند و به جای گاز اشکآور، آب داغ یا گلوله، گرد سوما میپاشند.
گرد سوما دارای مجموعهی خواص هرویین و حشیش و ال.اس.دی و... است و مشکلات غم و غصه و عواطف بشری را خیلی فوری به روش آمریکایی حل میکند و بعد ناگهان امگاها را میبینی که خوشحال و دستافشان به رقص و پایکوبی پرداختهاند و دستهجمعی سرود استانداردی را که در لولهی آزمایش 🧪 بدانها آموختهاند، زمزمه میکنند.(۲۸)
نباید پنداشت که این تصورات آلدوس هاکسلی تخیلاتی محض و بدون ریشه است؛ ریشههای دنیای متهور نو را باید در نظرگاه غیر واقعی غرب به انسان و جهان جست و جو کرد.
آمریکا برای آنکه سربازان خویش را در جبهههای جنگ ویتنام نگه دارد، علناً و بدون پردهپوشی از هرویین و کوکایین و سایر مواد مخدر و محرک استفاده میکرد.
اگر درست دقت کنیم، همین واقعیت است که در اوتوپیای آلدوس هاکسلی به صورت حبّ سوما جلوه میکند.
وقتی انگیزههای درونی نباشد، کار همچون شرّی تلقّی میشود که باید از آن خلاص شد.
«شوماخر»(۲۹) نویسندهی کتاب «کوچک زیباست»(۳۰) بسیار خوب از عهدهی بیان این معنا بر آمده است: در این زمینه، اقتصاددان جدید با این طرز تفکر بار آمده که «کار» را همچون چیزی تلقی کند که اندکی بیشتر از یک شر واجب است.
از دیدگاه یک کارفرما، کار در هر مورد فقط یکی از اقلام قیمت تمام شده است، که اگر نتوان آن را فرضا از طریق خودکاری (automation) بکلی حذف کرد باری باید به حداقل تقلیلش داد
از دیدگاه کارگر، کار یک امر مصدع است؛ کار کردن یعنی فدا کردن فراغت و آسایش، و دستمزد عبارت است از جبرانی برای این فداکاری.(۳۱)
حالا اگر این بینش را با نظرگاه اسلام، یعنی کار به مثابه عبادت، مقایسه کنید به عمق فاجعهای که برای بشر غربی و غربزده اتفاق افتاده است، پی میبرید.
یکی از مهمترین نکاتی که همواره ما را در مطالعهی جوامع سنتی اسلامی شگفتزده میکرد همین بود که چگونه ـ مثلاً در مورد سفالگران میبد یزد ـ کار و زندگی آنها آمیخته با یکدیگر بوده است. اکنون ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تجربهی باشکوه نهادهای انقلابی، بهخوبی این معیار را دریافتهایم که نظرگاه اسلام دربارهی کار با آنچه که امروز در جوامع غربی و غربزده میگذرد ـ و معالاسف هنوز هم آثار آن در تشکیلات اداری و کارگری ما باقی است ـ متفاوت است.
وقتی کار خدمت به خلق برای رضای خدا و همچون وسیلهای باشد که استعدادهای وجود انسان را در طول زندگیش به فعلیت برساند، آنگاه کار و زندگی یک انسان مؤمن آنچنان در هم میآمیزد که انفکاکشان از یکدیگر ممکن نیست.
یکی از وجوه تفاوت نهادهای انقلابی و تشکیلات اجرایی موروثی که ارمغان غربزدگی ما هستند در همین جاست که کار در نهاد انقلابی به مثابه عبادتی بزرگ تلقی میشود.
🗣 کسانی ممکن است اعتراض کنند که: «ای آقا!... مگر میشود تشکیلات و سازمانبندی اجتماعات را بر انگیزههای درونی بنا کرد؟ انگیزههای درونی که ضمانت اجرا ندارند. این حرفها حرفهای ایدهآلیستهاست. بیایید واقعی فکر کنیم؛ اجتماع نظم میخواهد.»
✓ جواب حقیر این است که نظم و انگیزهی الهی نه تنها منافات ندارند بلکه با هم ملازمند؛
اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم.
چه چیز «جهاد سازندگی» را قادر ساخت که با نظمی حیرتانگیز طرح «محرم» را چهل و پنج روزه به پایان برساند، حال آنکه مقاطعهکارهای خارجی یک سال وقت و صدها برابر هزینه طلب میکردند؟ کار به مثابه عبادت.
اتفاقا نظام جمهوری اسلامی نیز باید سعی کند که تشکیلات اجرایی خویش را در عین حال بر نظم و انگیزههای درونی بنا کند.
انسان بهراستی در نظام کارخانهای، بردهای بیش نیست.
تعریف برده چیست؟
انسانی که ناچار است بدون انگیزههای درونی و فقط برای زنده ماندن، کار بدنی مشخصی را تمام عمر صبح تا شب تکرار کند. شاخص انسانیت دو چیز است: تکامل روحی و ارادهی آزاد ـ که این هر دو تنها در #عبودیت خدا حاصل میآید و لاغیر.
وقتی شما انگیزهی الهی را در کار داخل کنید، بلافاصله کار به وسیلهای برای رشد و تعالی انسانی تبدیل میشود و وجود انگیزه، فی نفسه کار را تابع اراده و انتخاب انسان میگرداند.
بالعکس، انسانی که ناچار باشد بدون انگیزهی الهی و صرفاً برای تأمین معاش کار کند، بندهی معاش است و بندگی معاش با ارادهی آزاد منافات دارد.
تنها بندهی خداست که از همهی تعلقات آزاد است و ارادهاش را هیچ چیز جز حق محدود نمیکند.