#خاطرات | تعصّب بىجا
جوانى به من گفت: آقاى قرائتى! شما خيلى به گردن من حق داريد! پيش خود فكر كردم شايد دليلش اين است كه او از برنامههاى من حديث و آيه و مطلبى ياد گرفته است؛ امّا او ادامه داد: شما حقّى بر من داريد كه هيچ كَس ندارد.
گفتم: موضوع چيست؟
گفت: در ابتداى #ازدواج و ايام نامزديم، پدرزنم به خاطر تعصّب بىجا اجازه نمىداد ما همديگر را ببينيم و مىگفت: در زمان عقد نبايد داماد به خانۀ ما بيايد!
ما مىخواستيم همديگر را ببينيم؛ امّا پدر نمىگذاشت. نقشهاى كشيديم، #عروس خانم به پدرش مىگفت: به كلاس آقاى قرائتى مىروم، من هم به همين بهانه از خانه بيرون مىآمدم و همديگر را مىديديم!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────