eitaa logo
📚📖 مطالعه
62 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
901 ویدیو
67 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱) در واقع کسانى که از باد کبر و غرور سرمست‌اند عملاً دعوى همتایى با خدا را دارند در حالى که ذرّه ناچیزى در برابر اقیانوس عظمت او هستند. کیفر این گونه بلندپروازىِ بى معنا همان است که خداوند آنها را به ذلت و خوارى بکشاند و اگر متکبّران و مغروران توجّه به پایان کار خویش کنند از مرکب و کبر پایین خواهند آمد. در این زمینه احادیث پرمعنایى از (صلى الله علیه وآله) و سایر امامان معصوم(علیهم السلام)نقل شده است. در حدیثى از (علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت درباره «أَدْنَى الاِْلْحَادِ»; (نخستین مرحله کفر) سؤال شد. امام(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ الْکِبْرَ أَدْنَاهُ; تکبّر مرحله نخست آن است».(۲۱) در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «الْکِبْرُ رِدَاءُ اللهِ فَمَنْ نَازَعَ اللهَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ أَکَبَّهُ اللهُ فِی النَّارِ; بزرگى، ردایى است که تنها بر قامت کبریایى خداوند موزون است کسى که با خداوند در این امر به منازعه برخیزد (و خود را بزرگ ببیند) خداوند او را به صورت در آتش 🔥 دوزخ مى افکند».(۲۲) البته تمام اینها به علت آثار بسیار منفى فردى و اجتماعى است که دامان شخص مغرور و متکبّر را مى گیرد. در روایات متعدّدى وارد شده است که کبر سبب مى شود که انسان حق را نادیده بگیرد و طرفداران حق را سرزنش کند و حقوق مردم را پایمال سازد.(۲۳) این سخن را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، که فرمود: «الْکِبْرُ أَنْ تَتْرُکَ الْحَقَّ وَ تَتَجَاوَزَهُ إِلَى غَیْرِهِ وَ تَنْظُرَ إِلَى النَّاسِ وَ لاَ تَرَى أَنَّ أَحَداً عِرْضُهُ کَعِرْضِکَ وَ لاَ دَمُهُ کَدَمِکَ; کبر آن است که حق را ترک گویى و به سراغ باطل روى و به مردم نگاه کنى و آبروى هیچ کَس را همچون آبروى خود و خون هیچ کَس را داراى ارزش خون خود ندانى».(۲۴) ____________ پاورقی : ۱ . مشابه اين تعبير در قرآن مجيد آمده است: (وَ ما کانَ لِبَشَر أَنْ يُکَلِّمَهُ اللهُ إِلاّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراىِ حِجاب أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً) (شورى، آيه ۵۱) پيام الهى گاه مستقيما بر قلب پيغمبر نازل مى شد و گاه همچون صدايى که موسى در کوه طور شنيد و گاه از طريق فرستادن فرشته وحى که در روايات بالا تنها به قسمت اوّل و دوم اشاره شده است. ۲ . کافى، ج ۲، ص ۳۵۳، ح ۱۰. ۳ . «تَبْجَحَنَّ» از ريشه «بَجَح» بر وزن «وجب» به معناى شادى کردن و افتخار نمودن است. ۴ . «بادرة» حرکات و افعال شتاب زده اى است که از انسان به هنگام خشم و غضب سر مى زند. از ريشه «بدور» بر وزن «صدور» به معناى سرعت کردن گرفته شده است. ۵ . «مندوحة» به معناى وسعت و راه چاره است از ريشه «نَدْح» بر وزن «مدح» به معناى وسعت بخشيدن گرفته شده. اين واژه ممکن است اسم مفعول باشد به معناى جايى که آن را وسيع ساخته اند يا اسم مکان به معناى مکان وسيع و گسترده. ۶ . غررالحکم، ح ۶۸۹۲. ۷ . همان مدرک، ح ۶۸۹۳. ۸ . «اِدْغال» از ريشه «دَغْل» بر وزن «عقل» به معناى داخل شدن در جايى به صورت مخفيانه است. از آنجا که فاسدان و مفسدان معمولاً به اين صورت وارد مى شوند، مفهوم فساد نيز غالباً در آن وجود دارد. و «دَغَل» بر وزن «قمر» به معناى فساد و گاه به معناى شخص مفسد مى آيد و در عبارت بالا نيز معناى فساد مندرج است. ۹ . «مَنْهَکَة» از ريشه «نَهْک» بر وزن «مدح» به معناى خسته کردن و ضعيف نمودن گرفته شده و مَنْهَکَة به ضعف و ناتوانى يا اسباب ضعف و ناتوانى اطلاق مى شود. ۱۰ . «غِيَر» به معناى حوادث دگرگون کننده است، جمع «غيرة» بر وزن «غيبة». ۱۱ . غررالحکم، ح ۷۱۷۵. ۱۲ . غررالحکم، ح ۵۷۵۰. ۱۳ . «أبَّهَة» به معناى عظمت و گاه به معناى کبر و غرور آمده و در جمله بالا همين معنا مراد است. ۱۴ . «مَخِيلَة» به معناى عُجب و خودپسندى است. ۱۵ . «يُطامِنُ» از ريشه «طَمأنة» بر وزن «گردنه» به معناى فرو نشاندن و آرام کردن و پايين آوردن گرفته شده است. ۱۶ . «طِماح» به معناى سرکشى است. ۱۷ . «غَرْب» به معناى شدت و تندى است. ۱۸ . «عَزَب» به معناى غايب شدن است. ۱۹ . «مُساماة» به معناى برترى جويى و مقابله کردن است. ۲۰ . «مُخْتال» به معناى متکبّر مغرور است از ريشه «خُيَلاء» بر وزن «جهلاء» به معناى تخيّلاتى است که انسان بر اثر آن خود را بزرگ مى بيند. ۲۱ . کافى، ج ۲، ص ۳۰۹، ح ۱. ۲۲ . همان مدرک، ح ۵. ۲۳ . به کافى، ج ۲، باب الکبر مراجعه شود. ۲۴ . بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۹۰، ح ۳. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
(وَلَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَةِ اللهِ وَتَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَة عَلَى ظُلْم، فَإِنَّ اللهَ سَمِیعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِینَ(۶)، وَ هُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ). 🚨 این جمله کوبنده اى به ظالمان است که بدانند مجازات کیفر آنها تنها حواله به قیامت نمى شود، بلکه در این جهان نیز گرفتار کیفر اعمال خود خواهند شد. آن هم نه در دراز مدت، بلکه در کوتاه مدت. آرى آنچه با سرعت باعث تغییر نعمت ها مى شود و عذاب الهى را فرا مى خواند اقامه بر ظلم و اصرار بر ستم است. در حدیثى از (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «هیچ کَس بر دیگرى ستم نمى کند مگر اینکه خداوند به سبب آن او را کیفر مى دهد; کیفرى در جانش یا در مالش».(۷) در کلمات قصار امام(علیه السلام) در غررالحکم نیز آمده است: «مَنْ عَمِلَ بِالْجَوْرِ عَجَّلَ اللهُ هُلْکَه; کسى که ستم کند خداوند در هلاکت او تسریع مى کند».(۸) همچنین در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که خداوند به یکى از انبیا که در کشور یکى از ستمکاران زندگى مى کرد، وحى فرستاد که به سراغ این مرد جبّار برو و به او بگو: «إِنَّنِی لَمْ أَسْتَعْمِلْکَ عَلَى سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ اتِّخَاذِ الاَْمْوَالِ وَ إِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُکَ لِتَکُفَّ عَنِّی أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِینَ فَإِنِّی لَمْ أَدَعْ ظُلاَمَتَهُمْ وَ إِنْ کَانُوا کُفَّاراً; من این مقام را به تو ندادم که خون بى گناهان را بریزى و اموال مردم را بگیرى بلکه این مقام را بدین جهت به تو دادم که صداى ناله مظلومان را بدرگاه من فروبنشانى؛ زیرا من از ستمى که بر آنها رفته صرف نظر نمى کنم، هرچند کافر باشند».(۹) ابن عباس که بسیارى از علوم خود را از (صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) گرفته است مى گوید: «من از قرآن مجید به خوبى استفاده کردم که ظلم و ستم خانه ها را ویران مى کند». سپس به این آیه اشاره کرد: «(فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةٌ بِمَا ظَلَمُوا); این خانه هاى آنهاست که بسبب ظلم و ستمشان خالى (و ویران) مانده است».(۱۰) در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «أسْرَعُ الْخَیْرُ ثَواباً الْبِرُّ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ أسْرَعُ الشَّرُّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ; از کارهاى خیر چیزى که از همه زودتر پاداشش به انسان مى رسد نیکوکارى و صله رحم است و از کارهاى شر چیزى که کیفرش زودتر از همه به انسان مى رسد ظلم و قطع رحم است».(۱۱) ____________ پاورقی : ۱ . «هَوًى» به معناى ميل و علاقه است. ۲ . کافى، ج ۲، ص ۱۴۴، ح ۳. ۳ . کافى، ج ۲، ص ۱۴۵، ح ۸ . ۴ . «أدْحَضَ» از ريشه «دَحْض» بر وزن «محض» به معناى باطل شدن است و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى ابطال نمودن است. باطل کردن حجت در اينجا به معناى عدم پذيرش عذر است. ۵ . «يَنْزِع» از ريشه «نَزْع» بر وزن «نظم» به معناى برکندن و جدا کردن و رها نمودن است. بايد توجّه داشت که در جمله بالا تناسب ايجاب مى کند که «او» به معناى واو باشد. در بعضى از نسخ نهج البلاغه به جاى «او» واو نوشته شده است. ۶ . «المُضْطَهِدينَ» جمع «مُضْطَهدّ» به معناى مظلوم و ستم ديده است و از ريشه «ضهد» بر وزن «مهد» به معناى ظلم گرفته شده است. ۷ . کافى، ج ۲، ص ۳۳۲، ح ۱۲. ۸ . غررالحکم، ح ۸۰۴۷ . ۹ . کافى، ج ۲، ص ۳۳۳، ح ۱۴. ۱۰ . تفسير نمونه، ج ۱۵، ذيل سوره کهف، آيه ۴۲. ۱۱ . سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۴۰۸. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────