#خاطرات | به دارايى خود تكيه نكنيم ❗
🍞 در سنين جوانى و اوائل طلبگى خواستم از نجف اشرف به مكه بروم. توصيه شد كه براى بين راه و آنجا مقدارى نان خشك كنم؛ به نانوائى ٤٠ نان سفارش دادم. شب كه خواستم تحويل بگيرم به ذهنم رسيد يك نان هم براى استفاده امشب بگيرم؛ امّا گفتم: كسى كه ٤٠ نان دارد گرسنگى نمىخورد.
خلاصه نانها را آوردم و چون حجرۀ خودم كوچك و حجرۀ دوستم بزرگ بود، نانها را در حجرۀ او براى خشك شدن پهن كردم.
شب كه خواستم شام بخورم ديدم نان در حجره ندارم، به حجرۀ دوستم رفتم تا از آنجا نان بردارم، ديدم او درب را بسته و رفته است، خلاصه براى تهيه نان به حجرههاى ديگر رفتم تا چند تكّه نانِ خشك بدست آوردم.
آن شب كه ٤٠ نان داشتم، به گدائى افتادم!
#خاطرات | #غفلت ما، آرزوى دشمن
قبل از انقلاب و در اوائل طلبگىام، با كمال تعجّب يك روز مرحوم آية اللّه شيخ بهاءالدين محلاتى - يكى از مراجع وقت و از معدود روحانيونى كه حكومت طاغوت از او حساب مىبرد - به ديدن و احوالپرس من آمد. هنگام مراجعت با كمال تعجّب به من فرمود: شما برويد خدمت مراجع و بگوييد: آنقدر به فقه و اصول مشغول شدهايد! پس مىخواهيد با اين آيۀ قرآن چكار كنيد كه مىفرمايد: « ودّ الذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم....» كفّار دوست دارند شما از اسلحه و مسائل روزمرّه زندگى خود غافل باشيد.
#خاطرات | جايزۀ ويژه 🎁
يك روز در منزل ديدم خانم دستگيرههاى زيادى دوخته كه با آن ظرفهاى داغ غذا را بر مىدارند كه دستشان نسوزد. آنها را برداشته و به جلسۀ درس براى جايزه آوردم.
وقتى خواستم جايزه بدهم به طرف گفتم: يكى از اين سه مورد جايزه را انتخاب كن:
١- يك دوره تفسير الميزان كه ٢٠ جلد است و چندين هزار تومان قيمت دارد. 📚
٢- مقدارى پول. 💵
٣- چيزى كه به آتش و گرماى دنيا نسوزى. 🔥
گفت: مورد سوّم. من هم دستگيرهها را بيرون آورده به او دادم. همه خنديدند! 😁
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | استاد و شاگرد 👨🏻🏫
استادى داشتم كه مدّتى خدمت او درس مىخواندم، يك روز به هنگام درس، درب اطاق باز شد. استاد بلند شد درب را بست و برگشت و درس را ادامه داد.
گفتيم: آقا مىگفتى ما مىبستيم، فرمود: خوب نيست استاد به شاگردش دستور بدهد!
خدا مىداند هر چه نزدش خواندم فراموش كردهام؛ امّا اين برخورد همچنان در ذهنم باقى مانده است.
#خاطرات | اخلاق، ماندگارتر از درس 🌸
به عيادت يكى از مراجع رفتم، ايشان از جاى خود بلند شد و عمّامهاش را به سرگذاشت و نشست، علّت را پرسيدم. فرمود: به #احترام شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ايشان قبول كرد و فرمود: حال كه اجازه مىدهى عمّامه را برمىدارم. شايد من تمام درسهايى كه در محضرش خواندهام فراموش كرده باشم، ولى اين خاطره هنوز در ذهنم مانده كه به احترام من بلند شد و عمّامه به سر گذاشت.
براى همين به معلّمان و مبلّغان توصيه مىكنم كه با احترام و #محبّت به مخاطبان، تأثير كلام خود را بيشتر كنند.
#خاطرات | از امام حسين علیهالسلام چه بخواهم؟
در بعضى شبهاى جمعه كه در نجف بودم توفيقى بود كه به كربلا مىرفتم و در حرم #امام_حسين عليه السلام به مناجات مىپرداختم.
از آنجا كه دعا زير گنبد امام حسين عليه السلام مستجاب است، از استادم پرسيدم: در آنجا چه دعا و درخواستى از خدا داشته باشم؟
ايشان فرمودند: دعا كن هر چه #مفيد نيست، علاقهاش از دل تو بيرون رود. بسيارند كسانى كه علاقمند به كارى هستند كه بىفايده است.
در دعا نيز مىخوانيم: « اعوذ بك مِن عِلم لاينفع » خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه مىبرم.
خدا را شاكرم كه به جز قرآن و تفسير، به بسيارى از علوم غير مفيد علاقهاى ندارم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | وظيفه كدام است 🤔
وقتى دوره سطح را در حوزه تمام كردم، متحيّر مانده بودم كه چه برنامهاى براى خودم داشته باشم.
دوستانم به درس خارج فقه رفتند؛ امّا من سرگردان بودم. بالاخره تصميم گرفتم جوانهاى محل را به خانهام دعوت كنم و براى آنان اصول دين بگويم.
تخته سياهى تهيه كردم و مقدارى هم ميوه و شيرينى 🍩🍪 خريدم و شروع به دعوت كردم.
بعد ديدم كار خوبى است ولى يك دست صدا ندارد، طلبهها مشغول درس هستند و جوانها رها و مفاسد بسيار.
در فكر بودم كه آيا كار من درست است يا كار دوستان، من درس را رها كرده به سراغ جوانها رفتهام و آنها جوانها را رها كرده به سراغ درس رفتهاند.
تا اينكه يكى از فضلاى محترم روزى به من گفت: در خواب ديدم كه به من گفتند:
لباست را بپوش تا خدمت #امام_زمان عليه السلام برسى. به محضر آقا رسيدم، امّا زبانم گرفت، به شدّت ناراحت شدم تا اينكه زبانم باز شد. از آقا سؤال كردم: الآن وظيفه چيست؟ فرمودند: وظيفه اين است كه هر كدام از شما تعدادى از جوانها را جمع كنيد و به آنها دين بياموزيد. با اين مطلب، اميدوار شدم و به كارم ادامه دادم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | قرارداد با امام رضا عليه السلام
يك سال براى زيارت به مشهد مقدّس رفتم. در حرم با حضرت رضا عليه السلام قرار گذاشتم كه من يك سال مجّانى براى جوانها و اقشار مختلف كلاس برگزار مىكنم و در عوض امام رضا عليه السلام نيز از خدا بخواهد من در كارم #اخلاص داشته باشم.
مشغول تدريس شدم، سال داشت سپرى مىشد كه روزى همراه با جمعيّت حاضر در جلسه از مسجد بيرون مىآمدم، طلبهاى كه جلو من راه مىرفت نگاهى به عقب كرد، با آنكه مرا ديد ولى به راه خود ادامه داد! من پيش خود گفتم: يا به پشت سر نگاه نكن يا اگر مرا ديدى تعارف كن كه بفرماييد جلو!
ناگهان به ياد قرار با امام رضا عليه السلام افتادم، فهميدم اخلاص ندارم، خيلى ناراحت شدم. با خود گفتم كه قرآن در مورد اولياى خدا مىفرمايد: « لا نريد منكم جزاءً و لا شكوراً» آنان نه مزد مىخواهند و نه انتظار تشكر دارند. من كار مجّانى انجام دادم، ولى توقّع داشتم مردم از من احترام كنند!
خدمت آية اللّه ميرزا جواد آقا تهرانى رسيدم و ماجراى خود را تعريف كرده و از ايشان چارهجوئى خواستم. يك وقت ديدم اين پيرمرد بزرگوار شروع كرد به گريه كردن، نگران شدم كه باعث اذيّت ايشان نيز شدم، لذا عذرخواهى كرده و علّت را پرسيدم.
ايشان فرمود: برو حرم، خدمت #امام_رضا عليه السلام و از حضرت تشكّر كن كه الآن فهميدى مشرك هستى واخلاص ندارى، من از خود مىترسم كه در آخر عمر با ريش سفيد در سنّ نود سالگى مشرك باشم و خود متوجّه نباشم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | توّسل به امام رضا عليه السلام
سالهاى قبل از انقلاب كه تازه براى جوانان كلاس شروع كرده و در كاشان جلسه داشتم، به قصد زيارت امام رضا عليه السلام به مشهد رفتم. در حرم به امام عرض كردم: چه خوب بود اين چند روزى كه اينجا هستم جلسه و كلاسى مىداشتم.
در همين حال يكى از روحانيون آشنا پيش من آمد و گفت: آقاى قرائتى! دبيران تعليمات دينى جلسهاى دارند، شما نيز با ما بيا. با هم رفتيم، ديدم جلسهاى است با عظمت كه افرادى مثل آية اللّه خامنهاى، شهيدان مطهرى و باهنر و بهشتى نيز تشريف داشتند. من اصرار كردم تا اجازه دهند پنج دقيقهاى صحبت كنم، اجازه دادند. من نيز مطالبى را همراه با مثال بيان كردم. خيلى پسنديدند. حتّى موقع سخنرانى من، آنقدر شهيد مطهرى خنديد كه نزديك بود صندلىاش بيافتد! مرحوم شهيد بهشتى فرمود: من خيلى وقت بود فكر مىكردم كه آيا مىشود دين را همراه با مَثل و خنده به مردم منتقل كرد كه امروز ديدم.
در پايان جلسه، رهبر معظم انقلاب كه در آن زمان امامت يكى از مساجد مهم مشهد را به عهده داشتند، مرا به منزل دعوت كردند و پس از پذيرائى، اطاقى به من دادند و بعد مرا به مسجد خودشان بردند كه البتّه مسجد ايشان زنده، پر طراوت و خيلى هم جوان داشت، فرمودند: آقاى قرائتى! شما هر چند وقت كه مشهد هستيد در اينجا بمانيد و براى مردم و جوانان كلاس داشته باشيد.
#خاطرات | شوق آموختن
افتخار داشتم كه در قم چند ماه ميزبان شهيد مطهرى بودم و زمانى كه مىخواستند از قم به تهران برگردند من نيز همراه ايشان مىآمدم تا در مسير راه از نظر علمى از ايشان استفاده كنم. يك روز ايشان فرمود: بعضىها عقيده دارند هنگامى كه #امام_زمان عليه السلام #ظهور مىكند خود آن حضرت ظلم و ستم و مشكلات را حل مىكند و نيازى به تلاش و كوشش و قيام ما نيست، اين حرف درستى نيست.
آرى، آنها كه به هنگام شب در انتظار طلوع خورشيد 🌅 فردا هستند در تاريكى نمىنشينند و حداقل چراغى💡 روشن مىكنند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | آسان گويى، نه سُست گويى
💭 به ياد دارم يك جمله را دو شخصيّت مهم به من #سفارش كردند: يكى آية اللّه حاج آقا مرتضى حائرى قدس سره و ديگرى آية اللّه شهيد دكتر بهشتى، آنان فرمودند:
❌ قرائتى! نگو من معلّم بچهها هستم تا سست و آبكى صحبت كنى! آسان بگو ولى سستنگو! به شكلى اين نسل را بساز و براى آنها سخن بگو كه اگر ديگران آمدند، بتوانند بقيه راه را ادامه دهند و آنها را بسازند.
قرآن مىفرمايد: « و قولوا قولاً سديداً» #محكم و با استدلال سخن بگوئيد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | زيبايى معارف اهلبيت علیهمالسلام
در يكى از سخنرانىهايم در خارج از كشور، فرازى از #دعاى_ابوحمزه را تحت عنوان «عوامل سقوط جامعه» توضيح مىدادم.
بعد از جلسه دكترى آمد و خيلى تعريف كرد و گفت: من خيلى لذّت بردم و خوشحال هستم.
❓ دليلش را پرسيدم؟
✓ گفت: براى من بسيار تعجّبآور و شگفتانگيز بود كه #امام_سجاد عليه السلام در يك سطر و جملۀ دعا، عوامل سقوط جامعه را بر شمرده است، آنجا كه مىفرمايد: « الّلهم انّى أعوذبك من الكَسل و الفَشل و الهَمّ و الجُبن و...»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #داستان تکان دهنده دختری که زشت بود و شب عروسی به #امام_حسین(علیه السلام) متوسل شد
#توسل
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
😔 آبرویمان رفت، مگر چه گناهی کردهایم!
💭 #حکایت محبان خطاکار و برخورد تربیتی امام رضا (علیهالسلام) در بیان آیت الله مصباح یزدی (قدسسره)
@mesbahyazdi_ir
#امام_رضا علیه السلام
#ولایت
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────