eitaa logo
📚📖 مطالعه
62 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
901 ویدیو
67 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| اخلاق، ماندگارتر از درس 🌸 به عيادت يكى از مراجع رفتم، ايشان از جاى خود بلند شد و عمّامه‌اش را به سرگذاشت و نشست، علّت را پرسيدم. فرمود: به شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ايشان قبول كرد و فرمود: حال كه اجازه مى‌دهى عمّامه را برمى‌دارم. شايد من تمام درسهايى كه در محضرش خوانده‌ام فراموش كرده باشم، ولى اين خاطره هنوز در ذهنم مانده كه به احترام من بلند شد و عمّامه به سر گذاشت. براى همين به معلّمان و مبلّغان توصيه مى‌كنم كه با احترام و به مخاطبان، تأثير كلام خود را بيشتر كنند.
| رابطه يا قهر شخصى مى‌گفت: برادرى دارم كه نماز نمى‌خواند، خواهر زنى دارم كه تارك‌الصلوة است، آيا با آنان رفت و آمد داشته باشم‌؟ رابطۀ فاميلى را چه كنم‌؟ گفتم: اين مربوط‍‌ به اثر است، گاهى ممكن است با رفت و آمد و ، انسانى را عوض كرد و گاهى بر عكس. اگر نجات مى‌دهى برو و اگر غرق مى‌شوى نرو. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| انسان، بندۀ احسان است. پيرمرد ريش سفيدى مى‌گفت: در ماشين نشسته بودم كه دختر بدحجابى كنار من نشست. مردم داخل اتوبوس خنديدند. ديدم نشستن منِ‌ ريش سفيد در كنار اين دختر بدحجاب مناسب نيست. خواستم بلند شوم، ديدم صندلى خالى نيست. براى اينكه ثابت كنم او با من نيست، پشتم را به او كردم. بليط‍‌ اتوبوس دستم بود، شاگردِ راننده بليط ها را جمع مى‌كرد، دستم را دراز كردم كه بليط‍‌ بدهم، گفت: خانم بليط‍‌ شما را حساب كردند. ديدم بد شد. كمى كتفم را چرخاندم و گفتم: خانم ببخشيد. گفت: اختيار داريد، شما پدر ما هستيد و احترام شما بر ما واجب است. پيش خود گفتم: « الانسان عبيد الاحسان » انسان بندۀ و احسان است و با اندكى محبّت مى‌توان در دلها نفوذ كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ۵۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : از نظر قرآن، رابطه رهبر با مردم چگونه است‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : دو نوع بله قربان و اطاعت داريم: - انسان گاهى بر اساس ترس و يا طمع و خودباختگى، از ديگرى اطاعت مى‌كند، همان گونه كه مردم از فرعون اطاعت مى‌كردند: «استخفّ‌ قومه فَأطاعوه» - و گاهى بر اساس ايمان و عشق و محبت، چنانكه قرآن خطاب به پيامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله مى‌فرمايد: اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراكنده مى‌شدند. «لو كُنتَ‌ فَظّاً غَليظَ‍‌ القلب لانفضّوا من حَولِك» در اسلام از رابطۀ ميان مردم و رهبر به «ولايت» تعبير شده است. كلمۀ «ولايت» به معناى پيروى همراه با است. رهبر الهى نه تكلّف دارد: «و ما أنا من المُتكلِّفين» نه خود را بر سايرين ترجيح مى‌دهد: «أنا بَشرٌ مثلكم» و نه حقّ‌ خود را بيش از ديگران مى‌داند. در خطرها، مردم را رها نمى‌كند. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: در جنگ‌ها پيامبر صلى الله عليه و آله از ما به دشمن نزديك‌تر بود. او از طرف خداوند مأمور است كه به مردم درود بفرستد: «و صَلّ‌ عَليهم» همان گونه كه مردم مأمورند به او درود بفرستند: «يا ايّها الّذين آمنوا صَلّوا عليه و سَلِّموا تَسليماً» پس رابطه رهبر و مردم، رابطه عشق و درود است، نه ترس و وحشت. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
اِكسیر محبت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ شعرای فارسی زبان عشق را «اكسیر» نامیده اند. كیمیاگران معتقد بودند كه در عالم ماده ای وجود دارد به نام «اكسیر» [1] یا «كیمیا» كه می تواند ماده ای را به ماده ی دیگری تبدیل كند؛ قرنها به دنبال آن می گشتند. شعرا این اصطلاح را استخدام كردند و گفتند آن اكسیر واقعی كه نیرویِ تبدیل دارد، و است؛ زیرا عشق است كه می تواند قلب ماهیت كند. عشق مطلقاً اكسیر است و خاصیت كیمیا دارد، یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می كند. مردم هم فلزات مختلفی هستند: «اَلّناسُ مَعادِنُ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ » . عشق است كه دل را دل می كند و اگر عشق نباشد دل نیست، آب و گل است. هر آن دل را كه سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از مشت گل نیست الهی! سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی و آن دل همه سوز [2] از جمله آثار عشق، نیرو و قدرت است. محبت نیروآفرین است، جَبان را شجاع می كند. یك مرغ 🐔 خانگی تا زمانی كه تنهاست بالهایش را روی پشت خود جمع می كند، آرام می خرامد، هی گردن می كشد كرمكی 🪱 پیدا كند تا از آن استفاده نماید، از مختصر صدایی فرار می كند، در مقابل كودكی ضعیف از خود مقاومت نشان نمی دهد؛ اما همین مرغ وقتی جوجه 🐥🐣 دار شد، عشق و محبت در كانون هستی اش خانه كرد، وضعش دگرگون می گردد، بالهای بر پشت جمع شده را به علامت آمادگی برای دفاع پایین می اندازد، حالت جنگی به خود می گیرد، حتی آهنگ فریادش قویتر و شجاعانه تر می گردد. قبلاً به احتمال خطری فرار می كرد؛ اما اكنون به احتمال خطری حمله می كند، دلیرانه یورش می برد. این محبت و عشق است كه مرغ ترسو را به صورت حیوانی دلیر جلوه گر می سازد. عشق و محبت، سنگین و تنبل را چالاك و زرنگ می كند و حتی از كودن، تیزهوش می سازد. پسر و دختری كه هیچ كدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همینكه به هم دل بستند و كانون خانوادگی تشكیل دادند برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند، شعاع خواسته هاشان وسیعتر می شود، و چون صاحب فرزند شدند بكلی روحشان عوض می شود. آن پسرك تنبل و سنگین اكنون چالاك و پرتحرك شده است و آن دختركی كه به زور هم از رختخواب برنمی خاست اكنون تا صدای كودك گهواره نشین اش را می شنود، همچون برق می جهد. كدام نیروست كه لَختی و رخوت را بُرد و جوان را اینچنین حساس ساخت؟ آن، جز عشق و محبت نیست. عشق است كه از بخیل، بخشنده و از كم طاقت و ناشكیبا متحمل و شكیبا می سازد. اثر عشق است كه مرغ خودخواه را كه فقط به فكر خود بود [كه ] دانه ای جمع كند و خود را محافظت كند، به صورت موجودی سخی درمی آورد كه چون دانه ای پیدا كرد جوجه ها را آواز دهد، یا یك مادر را كه تا دیروز دختری لوس و بخور و بخواب و زودرنج و كم طاقت بود با قدرت شگرفی در مقابل گرسنگی و بی خوابی و ژولیدگی اندام، صبور و متحمل می سازد، تاب تحمل زحمات مادری به او می دهد. تولید رقّت و رفع غلظت و خشونت از روح، و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و همچنین توحّد و تأحّد و تمركز و از بین بردن تشتّت و تفرّق نیروها و در نتیجه قدرت حاصل از تجمع، همه از آثار عشق و محبت است. در زبان شعر و ادب، در باب اثر عشق بیشتر به یك اثر برمی خوریم و آن الهام بخشی و فیاضیّت عشق است. بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش [3] فیض گل گرچه به حسب ظاهر لفظ، یك امر خارج از وجود بلبل 🦋 است ولی در حقیقت چیزی جز نیروی خود عشق نیست. تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش لیلی برد [4] عشق، قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهارشده را آزاد می كند نظیر شكافتن اتم‌ها و آزاد شدن نیروهای اتمی. الهام بخش است و قهرمان ساز. چه بسیار شاعران و فیلسوفان و هنرمندان كه مخلوق یك عشق و محبت نیرومندند. عشق، نفس را تكمیل و استعدادات حیرت انگیز باطنی را ظاهر می سازد. از نظر قوای ادراكی، الهام بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت می كند، و آنگاه كه در جهت عِلوی متصاعد شود كرامت و خارق عادت به وجود می آورد. روح را از مزیج‌ها و خلطها پاك می كند و به عبارت دیگر عشق تصفیه گر است. صفات رذیله ی ناشی از خودخواهی و یا سردی و بی حرارتی را از قبیل بُخل، امساك، جُبن، تنبلی، تكبر و عُجب، از میان می برد. حِقدها و كینه ها را زایل می كند و از بین برمی داردگو اینكه محرومیت و ناكامی در عشق ممكن است به نوبه ی خود تولید عقده و كینه ها كند. از محبت تلخها شیرین شود از محبت مِس‌ها زرّین شود [5]
محبت و ارادت به اولیاء ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ گفتیم كه عشق و محبت منحصر به عشق حیوانی جنسی و حیوانی نسلی نیست بلكه نوع دیگری از عشق و جاذبه هست كه در جوّی بالاتر قرار دارد و اساساً از محدوده ی ماده و مادیات بیرون است و از غریزه ای ماورای بقای نسل سرچشمه می گیرد، و در حقیقت فصل ممیّز جهان انسان و جهان حیوان است و آن عشق معنوی و انسانی است، عشق ورزیدن به فضایل و خوبیها و شیفتگی سجایای انسانی و جمال حقیقت. عشقهایی كز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود زانكه عشق مردگان پاینده نیست چونكه مرده سوی ما آینده نیست عشق زنده در روان و در بصر هر دو می باشد ز غنچه تازه تر عشق آن زنده گزین كو باقی است و ز شراب جانفزایت ساقی است عشق آن بگزین كه جمله انبیا یافتند از عشق او كار و كیا [1] و این عشق است كه در آیات بسیاری از قرآن با واژه ی «محبت» و احیاناً «وُدّ» یا «مودّت» از آن یاد شده است. این آیات در چند قسمت قرار گرفته اند: 1. آیاتی كه در وصف مؤمنان است و از دوستی و محبت عمیق آنان نسبت به حضرت حق یا نسبت به مؤمنان سخن گفته است: وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ [2]. آنان كه ایمان آورده اند در دوستی خدا سخت ترند. وَ اَلَّذِینَ تَبَوَّؤُا اَلدّارَ وَ اَلْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ [3]. و آنان كه پیش از مهاجران، در خانه (دارالهجرة، خانه ی مسلمانان) و در ایمان (خانه ی روحی و معنوی مسلمانان) جایگزین شده، مهاجرانی را كه به سوی ایشان می آیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتی نمی كنند و آنها را بر خویش مقدم می دارند، هرچند خود نیازمند بوده باشند. 2. آیاتی كه از دوستی حضرت حق نسبت به مؤمنان سخن می گوید: إِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلتَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِینَ [4]. خدا دوست دارد توبه كنندگان و پاكیزگان را. وَ اَللّهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ [5] خدا دوست دارد نیكوكاران را. إِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ [6] خدا دوست دارد خود نگه داران را. وَ اَللّهُ یُحِبُّ اَلْمُطَّهِّرِینَ [7] خدا دوست دارد پاكیزگان را. إِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ [8] خدا دوست دارد عدالت كنندگان را. 3. آیاتی كه متضمن دوستیهای دوطرفی و محبتهای متبادل است: دوستی حضرت حق نسبت به مؤمنین و دوستی مؤمنان نسبت به حضرت حق و دوستی مؤمنین یكدیگر را: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اَللّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ [9]. بگو اگر دوست دارید خدا را، از من پیروی كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را برایتان ببخشاید. فَسَوْفَ یَأْتِی اَللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ [10]. خدا بیاورد قومی را كه دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند. محبت مؤمنان نسبت به یكدیگر: إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمنُ وُدًّا [11]. آنان كه ایمان آورده اند و شایسته ها انجام داده اند، خداوند بخشایشگر برایشان دوستی قرار می دهد. وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً [12]. در میان شما با همسرانتان دوستی قرار داد و مهر افكند. و همین علاقه و محبت است كه ابراهیم برای ذرّیّه اش خواست [13]و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند برای خویشانش طلب كرد [14] و آنچنان كه از روایات برمی آید، روح و جوهر دین غیر از چیزی نیست. بُرَیْد عِجلی می گوید: «در محضر علیه السلام بودم. مسافری از خراسان كه آن راه دور را پیاده طی كرده بود به حضور امام شرفیاب شد. پاهایش را كه از كفش درآورد شكافته شده و ترك برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا كه آمدم مگر دوستی شما اهل البیت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرین گرداند «وَ هَلِ الدّینُ اِلاَّ الْحُبُّ» آیا دین چیزی غیر از دوستی است؟ » [15] مردی به علیه السلام گفت: ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم می گذاریم. آیا این كار، ما را سودی دارد؟ حضرت فرمودند: آری به خدا قسم «وَ هَلِ الدّینُ اِلاَّ الْحُبُّ» مگر دین چیزی غیر از دوستی است؟ سپس به آیه ی شریفه ی: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اَللّهُ » استشهاد فرمود [16] اساساً علاقه و محبت است كه اطاعت آور است. عاشق را آن یارا نباشد كه از خواست معشوق سربپیچد. ما این را خود با چشم می بینیم كه جوانك عاشق در مقابل معشوقه و دلباخته اش از همه چیز می گذرد و همه چیز را فدای او می سازد.
اطاعت و پرستش حضرت حق به نسبت و عشقی است كه انسان به حضرت حق دارد، همچنانكه علیه السلام فرمود: تَعْصَی الْاِلهَ وَ اَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هذا لَعَمْری فِی الْفِعالِ بَدیعُ لَوْ كانَ حُبُّكَ صادِقاً لأطَعْتَهُ اِنَّ الُْمحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطیعُ خدا را نافرمانی كنی و اظهار دوستی او كنی؟! به جان خودم این رفتاری شگفت است. اگر دوستی ات راستین بود اطاعتش می كردی؛ زیرا كه دوستدار، مطیع كسی است كه او را دوست دارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] مثنوی معنوی. [2] بقره/165. [3] حشر/9. [4] بقره/222. [5] آل عمران/148. [6] توبه/4 و 7. [7] توبه/108. [8] حجرات/9 و ممتحنه/8. [9] آل عمران/31. [10] مائده/54. [11] مریم/96. [12] روم/21. [13] ابراهیم/37. [14] شوری /23. [15] سفینة البحار ، ج ۱ / ص 201، ماده ی «حب» . [16] همان كتاب، ص 662، ماده ی «سما» . ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
🗞️ ➖➖➖➖➖➖ ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... (فرزندم!) در مقابل برادر دينى خود (اين امور را بر خود تحميل کن:) به هنگام قطع رابطه از ناحيه او، تو پيوند برقرار نما و در زمان قهر و دوريش به او نزديک شو، در برابر بُخلش، بذل و بخشش و به وقت دورى کردنش نزديکى اختيار کن، به هنگام سختگيريش نرمش، و به هنگام جرم، عذرش را بپذير، آن گونه که گويا تو بنده او هستى و او صاحب نعمت توست; ⛔️ اما بر حذر باش از اينکه اين کار را در غير محلش قرار دهى يا درباره کسى که اهليّت ندارد به کار بندى. 🚫 هرگز دشمن دوست خود را به دوستى مگير که با اين کار به دشمنى با دوست خود برخاسته اى. خالصانه خود را براى برادرت مهيا ساز، خواه اين نصيحت (براى او) زيبا و خوشايند باشد يا زشت و ناراحت کننده. 😠 خشم خود را جرعه جرعه فرو بر که من جرعه اى شيرين تر و خوش عاقبت تر و لذت بخش تر از آن نديدم.😋 با کسى که نسبت به تو با خشونت رفتار مى کند نرمى کن که اميد مى رود به زودى در برابر تو نرم شود. با دشمن خود با فضل و کرم رفتار کن که در اين صورت از ميان دو پيروزى (پيروزى از طريق خشونت و پيروزى از طريق ) شيرين ترين را برگزيده اى. اگر خواستى پيوند برادرى و رفاقت را قطع کنى جايى براى آشتى 🫂 بگذار که اگر روزى خواست باز گردد بتواند. کسى که درباره تو گمان نيکى ببرد با عمل خود گمانش را تصديق کن. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
۵۰ - رؤیای صادقانه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ یکی از اهل تقوا و یقین که زمان عالم ربانی مرحوم حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی ( که در این کتاب چند داستان از ایشان نقل گردید ) را درک کرده نقل کرد که وقتی آن بزرگوار به قصد زیارت علیه السلام و توقف چهل روز در مشهد مقدس به اتفاق خواهرش از اصفهان حرکت نمود و به مشهد مشرّف شدند، چون هیجده روز از مدت توقفش در آن مکان شریف گذشت، شب حضرت رضا علیه السلام در عالم واقعه به ایشان امر فرمودند که فردا باید به اصفهان برگردی. عرض می کند مولای من! قصدِ توقف چهل روز در جوار حضرتت کرده ام و هیجده روز بیشتر نگذشته. امام علیه السلام فرمود : چون خواهرت از دوری مادرش دلتنگ است و از ما مراجعتش را به اصفهان خواسته برای خاطر او باید برگردی، آیا نمی دانی که من زوارم را دوست می دارم. چون مرحوم حاجی به خود می آید از خواهرش می پرسد که از حضرت رضا علیه السلام روز گذشته چه خواستی ؟ می گوید : ( چون از مفارقت مادرم سخت ناراحت بودم به آن حضرت شکایت کرده و درخواست مراجعت نمودم) محبت و رأفت حضرت رضا علیه السلام درباره عموم شیعیان خصوصاً زوار قبرش از مسلّمیات است چنانچه در زیارتش دارد : ( السلام علیک ایها الامام الرؤف ) و داستانهایی در این باره در کتب معتبره موجود است و نقل آنها منافی وضع این جزوه است و خلاصه هیچکس رو به قبر شریف آن حضرت نیاورد مگر اینکه مورد و عنایت آن بزرگوار قرار گرفت . 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48253 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
┅═ ۷۸ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل گلاب! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ به گل 🌸 آب بدهي، گلاب مي دهد؛ يعني همان چيز، بهترش را به شما برمي گرداند. خدا دوست دارد مثل گل باشيم، يعني هر كَس به ما محبتي كرد با بيشتر پاسخ بدهيم. هنگامي كه شما را احترام كردند شما زيباتر احترام كنيد. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
رمضان 1402 - 23_mixdown.mp3
16.37M
مجموعه‌ صوتی ۲۳ حجت الاسلام رفیعی در مسیر لا اله الا الله، فقط با "مَرکب محبت" می‌شود حرکت کرد! و هیچ ابزاری، جز نمی‌تواند شما را به مقصد برساند. اما این محبت جنسش فرق دارد، و باید آنرا شناخت، و بالاتر از آن، برای این مقام تلاش کرد. @Ostad_Shojae ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز هر چه بردم سود در محشر نداشت، دین و دانش عرضه کردم، کَس به چیزی برنداشت
┅═ ۱۰۶ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل شعله پخش كن! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ ❚ خانم ها را نديده اي وقتي ديگ را روي اجاق گاز مي گذارند شعله را پايين مي كشند و ملايم مي كنند و بعد هم بين ديگ و اجاق يك شعله پخش كن مي گذارند تا شعله مستقيم به ديگ نرسد. به همين خاطر غذا خوب و يكدست پخته مي شود و هيچ هم نمي سوزد. حال در نصيحت گويي هم بايد همين دو اصل را رعايت كرد؛ ← يعني اولاً نرم و ملايم سخن گفته شود. ← و دوم آن كه مستقيم نباشد. و راستي اگر اين اصول را در خانه ها و خانواده ها به كار مي بستيم، چه مي شد. اگر همسري كه مي خواهد نسبت به خانم خود ابراز كند به جاي آن كه مستقيم به همسرش بگويد دوستت دارم به دوستان و همكاران خود مي گفت كه همسرش را دوست دارد، طبعاً آن ها نيز به همسران خود مي گفتند و همسران آنان نيز سرانجام اين سخن را به گوش همسر او مي رساندند و آن گاه اين ابراز علاقه ي غير مستقيم چه تأثيري با خود داشت. يا اگر خانم ها به جاي آن كه مستقيم اظهار عشق و علاقه به همسر خود كنند، سعي مي كردند بچه ها را نسبت به همسر خود مؤدب سازند و هرگاه كمترين كم لطفي از آن ها نسبت به همسران خود مي ديدند موضع گرفته و برخورد مي كردند، اينجا بود كه چه عشق و علاقه اي در دل و جان همسران پديد مي آمد. البته شايد پاره اي با مطرح كردن روايتي بر من خرده بگيرند و بگويند در روايات آمده است كه مرد نسبت به همسر خود اظهار علاقه كرده و بگويد: دوستت دارم؛ ولي در جواب بايد گفت: گفتن، صورت هاي گوناگوني دارد: مستقيم و غير مستقيم، و هر دو تأثيرگذار است؛ اما تأثيرِ بيشترِ گفتار غير مستقيم را نمي شود انكار كرد. از اين گذشته پاره اي به جهت كمرويي يا عادت و يا هر خصلت ديگري عنوان كردن و بيان كردن واژه هايي همچون دوستت دارم برايشان دشوار و سنگين است؛ اما تصديق مي كنيد كه در شيوه غيرمستقيم اين عذر نيز به چشم نمي آيد و براي همگان قابل اجرا ست. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
71 - وفائی عجیب مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم میداد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه میکند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است. در اوقاتی که لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم. سگ جلو مرا گرفت و نمیگذاشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم. پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشته ام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد. به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کرده ام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد. چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است. دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگذران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت ناراحت نباشم؟ اینجا است که باید اهل بکوشند در وفاداری، کم از سگی نباشند! راستی جای تأسف است که بعضی، نعمتها و احسانهای بی پایان خداوند را هنگام رسیدن مصیبتی (که در آن هم حقیقتش نعمت است) نادیده میگیرند. ولی ناگفته نماند در بین اهل ایمان افرادی با وفا و ثابت قدم در زندگی و طرفداری حق بوده اند و اسماء و حالات بعضی از ایشان هم در کتب ثبت است که نقل آنها از وضع این کتاب خارج است، لکن از همه بالاتر اصحاب الشهداء علیه السلام هستند چنانچه خود آنحضرت فرمود «من اصحابی را باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم و نه بستگانی نیکوکارتر و صله کننده تر و با فضیلت تر از بستگان خودم). و این معنی پس از تأمل در حالات آن بزرگواران و مقایسه کردن با حالات اصحاب سایر بزرگان بخوبی ظاهر است. 📖 برای مزید اطلاع به کتاب نفس المهموم و سایر کتب مقاتل مراجعه شود. چیزیکه در این داستان موجب حیرت و مورد است، آن سگ است در حفظ مال صاحبش پس از بی‌مهری بلکه سخت ترین دشمنیها که از او دیده و آن تیر انداختن و کشتن آن حیوان در برابر او است؛ زیرا جلوگیری کردنش از حرکت صاحب خود، تنها برای حفظ مالش بود که برگردد و کیف خود را بردارد. الحال خواننده عزیز قیاس کن حال این سگ را با حالات و رفتار بشر که خود را اشرف مخلوقات می پندارد مثلاً فرزندی که سالها مرتباً مورد و محبت و إنعام و والدین بوده هرگاه از طرف آنها ناراحت شود (با اینکه آن ناراحتی در اثر خیرخواهی یا تأدیب او بوده) به کلی احسانهای بیشمار گذشته را فراموش کرده و با و خود در مقام دشمنی کردن بر می آید و آنانرا می آزارد. با اینکه احسان صاحب آن سگ به او، نسبت به احسانهای پدران و مادران به فرزندان نسبت قطره به دریا و ریگ به بیابان است. آیا نباید بشر از حال خود خجل و شرمسار شود؟ و حال بشر در ناسپاسی و حق ناشناسی بطوری است که گویند اگر بخواهی دشمن برای خودت درست کنی «أحسن و اقطع» به کسی احسان کن و بعد ترک کن آن احسان را و ببین چگونه دشمنت میشود و احسانهای گذشته را نادیده میگیرد و چون توقع احسان جدید داشته و به آن نرسیده با او دشمنی میکند. اینست حال بشر در برابر بشری که به او احسان کرده است.
⚠️ و بالجمله باید دانست؛ کسی که علاقه قلبیّه‌اش به شهوات نفسانی و امور فانی دنیوی بیشتر از علاقه به خدا و رسول و امام و امور باقی اخروی باشد در خطر شدید است ؛ یعنی امتحاناتی برایش پیش خواهد آمد و غالباً دین خود را به دنیا می فروشد و اگر در مدت حیات دنیویه اش به سلامت بگذرد ساعت آخر عمرش در خطر دستبرد شیاطین است؛ چنانچه در داستان مزبور نقل گردید مگر اینکه فضل و لطف الهی یاری فرماید و در مواقع خطر دستگیری نماید و چاره ای نیست جز تضرّع و التجای به درگاه حضرت آفریدگار و اینکه خودش را حفظ فرماید چنانچه علیه السّلام فرمود : فَاِذا دَعا وَ اَلَحَّ ماتَ عَلَی اْلایمانِ ¹. یعنی : چون بنده دعا کند و خدا را بخواند و اصرار کند در دعا، بر می میمرد .
کنون هر ساعتی غم بیش دارم
که روز واپسین در پیش دارم
در آن ساعت خدایا یارئی ده
ز  بنده را بیدارئی ده
در آن ساعت ز شیطانم نگهدار
به لطفت نور ایمانم نگهدار
چو جان من رسد در نزع، بر لب
فرو مگذار دستم گیر یا ربٌ
چو در جانم نماند زان لقا هوش
تو در جانم مکن نامت فراموش
و اما جهت رجاء پس باید دانست کسی که از روی صدق و به پروردگار خود ایمان آورد و محمد و آل محمد علیهم السّلام را اولیای خدا و حجج او و واسطه رساندن او دانست و آنها را از جان و دل دوستدار شد و نیز سرای آخرت را باور داشت و آن را مهم بلکه اهم از دنیا دانست و رسیدن به بهشت و جوار آل محمد علیهم السّلام و لقاءاللّه را دوستدار و آرزومند گردید ، به طوری که این ایمان و در دل او جای گیرد که لازمه آن خضوع و عبودیت برای پروردگار و حاضر شدن برای اطاعت از اوست، چنین ایمانی اگر تا آخر بماند و از دست ندهد مورد حمله و دستبرد شیاطین نخواهد شد و پروردگار چنانچه در قرآن مجید وعده داده بنده مؤمن را یاری خواهد فرمود : ( وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضیعَ ایمانَکُمْ اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ )² یعنی : خداوند ضایع نمی کند ایمان شما را ، خداوند به مردمان حتما مهربان و رحیم است . ( وَ یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَولِ الثّابِتِ فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا وَ اْلاخِرَهِ )³ یعنی : ثابت و استوار می دارد خداوند آنان را که ایمان آوردند به سبب سخن راست و محکم که همان ایمان باشد در حیات دنیویه و در سرای آخرت. در تفسیر عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود : شیطان در ساعت مرگ شخصی از دوستان ما حاضر می شود و از سمت راست و چپ او می آید تا ایمان او را بگیرد ولی خدا نخواهد گذاشت چنانچه فرموده : ( وَ یُثّبِتُ اللّهُ ) تا آخر آیه را تلاوت فرمود و روایات بسیاری در این مطلب وارد شده است و در دو داستانی که نقل شد یاری کردن و نجات دادن از شرّ شیطان را ملاحظه کردید و نظیر آن بسیار است . ------------------------------------------------ 1- اصول کافی ، کتاب الایمان والکفر. 2- سوره بقره ، آیه 143. 3- سوره ابراهیم ، آیه 27. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/51657 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۹۵ - بیدارعلی باش ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند در قندهار شخصی از نیکان به نام ( مُحبّ علی ) مشهور بود و محبت حضرت علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می گفتند محب علی( بیدارعلی باش ) از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت، در غسالخانه غسلش می دادند رفقایش گریه می کردند، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت محب علی ( بیدارعلی باش ) ناگاه دست راستش بلند شد و آرام آرام بر سینه خود گذاشت. چون این موضوع فاش شد شیعیانِ قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود : گر نام تو بر سر بگویند فریاد برآید از روانم دوستی علی بن ابی طالب و سایر اهلبیت علیهم السّلام فریضه مهم الهی بر تمام مسلمانان است و در قرآن مجید، أجر رسالت بیان شده و در اخبار متواتره لازمه به خدا و رسول؛ بلکه نفس ایمان شمرده شده و از برای آن آثار عظیمه در دنیا و آخرت وعده داده شده است و برای دانستن این حقایق به کتاب بحارالانوار ، مجلد 7 مراجعه و در این مقام تنها حدیثی را که محقق و مفسر بزرگ عامه در تفسیر کشاف ذیل آیه : ( قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی ) نقل کرده و امام فخر رازی در تفسیر کبیرش از او نقل نموده یادآوری می شود : رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : هرکَس با دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد و آمرزیده شده و با و با ایمان کامل مُرده است و ملک الموت و نکیر و منکر او را بشارت به می دهند و او را با إکرام و احترام به بهشت می برند مانند بُردن عروس به حجله زفاف و در قبرش دو در به سوی بهشت باز می شود و خداوند قبرش را محل ملائکه رحمت قرار می دهد و بر سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و جماعت مسلمین مرده است. آگاه باشید هرکَس با دشمنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد کافر مرده است و بر پیشانی او نوشته شده از خدا بی بهره است و بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید¹. و بالجمله وجوب محبت خدا و رسول و آل محمد علیهم السّلام و برکات آن بدیهی است. چیزی که آن لازم است دانستن مراتب محبت است و اینکه مرتبه اول آن واجب است لکن بهره مندی از آثار عظیمه آن به اعتبار قوّت و شدت این محبت است تا برسد به مرتبه عشق؛ و به عبارت دیگر : اگر کسی یک ذرّه حقیقی در دل داشته باشد و با آن بمیرد در هلاکت ابدی و دوری از رحمت الهی نخواهد ماند و اهل نجات خواهد بود و با محبوبان خود یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله جمع می شود هرچند پس از سیصد هزار سال در عذاب یا دوری از رحمت باشد؛ چنانچه در حدیث به این مطلب تصریح شده و اگر کسی مرتبه کامله محبت نصیبش شود به اینکه دوستی خدا و هرچه راجع به او است.
پنجم : ( ( وله ) ) است و آن یافت نشدن غیر محبوب در دل محب و راضی نشدن او به غیر محبوب است؛ پس هریک از این مراتب را شرح داده و با محبت حقیقی تطبیق نموده و عجایبی از اهل محبت نقل کرده است. و همچنین در کتاب گلزار اکبری، در گلشن 66 داستانهای شگفت آوری ذکر شده از کسانی که آثار حیاتیه پس از مرگشان از جسد و قبر آنها دیده شده و نقل آنها منافی با وضع این کتاب و موجب طول کلام است و غرض از اشاره به این مطالب دو چیز است: ✓ یکی آنکه خواننده عزیز در هر حدّی از محبت حقیقی است بدان قانع نشود و سعی کند محبتهای مجازی یعنی دوستی دنیا و شهوات را از دل خارج کند و بر حب حقیقی یعنی دوستی خدا و هرچه به او برمی گردد در دل خود بیفزاید تا از برکات و درجات مقام محبت بهره بیشتری نصیبش بشود . ای یکدله صد دله دل یکدله کن مهر دگران را زدل خود یله کن یک لحظه به اخلاص بیا بر در ما گر کام تو برنیاید از ما گله کن غرض دیگر آنکه : خواننده عزیز از حرکت دست محب علی پس از مرگش تعجب نکند و آن را منکر نشود و بداند اگر شدید شد، روح مُحبّ با محبوب متصل می شود و چون محبوب یعنی علی علیه السّلام معدن حیات و قدرت است، پس اگر چنین آثار حیاتی از محب ظهور کند، جای شگفتی نیست. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/51923 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 فضیلت به 🌸 ❣️ کمک به ، بهتر از عبادت ۱۰۰۰ سال 😘 هر بوسه بر فرزند، ۵۰۰ سال ثواب و درجه 🎞 حجت‌الاسلام مسعود عالی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۱۰۲ - لاشه مردار و جیفه دنیا ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند از آقا سید رضا موسوی قندهاری که سیدی فاضل و متقی بود، فرمود سلطان محمد دائی ایشان شغلش خیاطی و تهیدست و پریشان حال بود. روزی او را بشاش و خندان یافتم و پرسیدم چطور است امروز شما را شاد می بینم؟ فرمود آرام باش که می خواهم از شادی بمیرم. دیشب از جهت برهنگی بچه هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم گریه زیادی کردم و به مولا علیه السّلام خطاب کردم آقا ! تو شاه مردانی و سخیّ روزگاری، گرفتاریهای مرا می بینی. چون خوابیدم دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که قلعه اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند. نزدیک آنها رفتم پرسیدم این باغ کیست؟ گفتند از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند فعلاً رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تشریف دارند، بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا می رسم و از ایشان سفارشی می گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود : پیش آقای خود اباالحسن علیه السّلام برو. عرض کردم حواله ای مرحمت فرمایید. حضرت خطی به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند. چون خدمت حضرت اباالحسن علیه السّلام رسیدم فرمود سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم از پریشانی روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم؛ پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندی فرمود و بازویم را به فشار گرفت و نزد دیوار باغ آورد. اشاره فرمود، شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناک شدم. اشاره دیگری کرد روشنایی ظاهر شد؛ پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه می خواهی بردار، داخل شدم دیدم خرابه ای است پر از لاشه مردار. حضرت به تندی فرمود زود بردار ( لاشه خورهای زیادی آنجا بود) از ترسِ مولا دست دراز کردم پای قوربـ🐸ـاغه مرده ای به دستم آمد، برداشتم. فرمود برداشتی؟ عرض کردم بلی. فرمود بیا. در برگشتن، دالان روشن بود. در وسط دالان دو دیگِ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود، فرمود سلطان محمد! چیزی که به دست داری در آب بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم دیدم طلا شده است. حضرت به من نگریست لکن خشمش اندک بود، فرمود سلطان محمد! برای تو صلاح نیست! مرا می خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم محبت شما را‌ فرمود : پس آن را در خرابه انداز. چ به مجرد انداختن از خواب بیدار شدم ، بوی خوشی به مشامم رسید تا صبح از خوشحالی گریه می کردم و شکر خدای را نمودم که محبت آقا را پذیرفتم. آقا سید رضا فرمود پس از این واقعه، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. ـــــــــــ از این داستان حقایقی دانسته می شود که در اینجا به پاره ای از آنها به طور اختصار اشاره می شود و تفصیل آنها برای محل دیگر. بر صاحب بصیرت آشکار است که ثروتمندی و فراوانی نعمتهای دنیوی و کامیابی، به تنهایی نزد عقل صحیح برای انسان متصف به خوبی یا بدی نیست هرچند تمام نعمتهای دنیویه بالذات خوب است لکن بالنسبه به انسان دو جور است : اگر شخصِ ثروتمند علاقه قلبیش عالم آخرت و ایستگاه ابدی و جوار محمد و آل محمد علیهم السّلام باشد و هرچه در دنیا دارد در دلش نباشد یعنی آنها را بالذات دوست ندارد بلکه آنها را وسیله تأمین حیات ابدی خود شناسد؛ البته چنین ثروتی برای او نعمت حقیقی و مقدمه سعادت ابدی است و نشانه چنین شخصی آن است که سعی در ازدیاد ثروت می کند ولی نه با حرص و علاقه قلبی به آن و سعی در نگاهداری آن می کند ولی نه با بُخل در راه حق؛ یعنی در راه باطل از صرف یک درهم خودداری می کند ولی در راه خدا از بذل تمام دارائی هم مضایقه ندارد و نیز چنین شخصی هیچگاه به ثروت خود نمی نازد و تکبّر نمی نماید و خود را با تهیدست یکسان می بیند و نیز هرگاه تمام ثروت و سایر علاقه های مادّی او از بین رود، اضطراب درونی و حُزن قلبی ندارد.