eitaa logo
📚📖 مطالعه
67 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
920 ویدیو
67 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبادت امام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ اهل بیت پیغمبر همه شان اینچنین اند. واقعاً عجیب است. انسان وقتی علی بن الحسین را می بیند، آن خوفی كه از خدا دارد، آن نمازهایی كه واقعاً نیایش بود و واقعاً - به قول الكسیس كارل- پرواز روح به سوی خدا بود (نمازی كه او می خواند اینطور نبود كه پیكرش رو به كعبه بایستد و روحش جای دیگری بازی كند؛ اصلاً روح كأنّه از این كالبد می رفت) آری، انسان وقتی علی بن الحسین را می بیند با خود می گوید این اسلام چیست؟! این چه روحی است؟ ! اینهمه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبد اللَّه بود وقتی انسان علی بن الحسین را می بیند كأنّه پیغمبر را در محراب عبادتش در ثلث آخر شب یا در كوه حرا می بیند. یك شب امام مشغول همان نیایش و دعایی كه خودش اهل آن دعا بود، بود؛ یكی از بچه های امام از جایی افتاد و استخوانش شكست كه احتیاج به شكسته بندی پیدا شد. اهل خانه نیامدند متعرض عبادت امام شوند، رفتند و شكسته بند آوردند و دست بچه را بستند در حالی كه او از درد فریاد می كشید. بچه راحت شد و قضیه گذشت. هنگام صبح امام دید دست بچه را بسته اند. فرمود: چرا چنین است؟ عرض كردند: جریان اینطور بود. كی؟ دیشب در فلان وقت كه شما مشغول عبادت بودید. معلوم شد كه آنچنان امام در حال جذبه بسر می برده است و آنچنان این روح به سوی خدا پرواز كرده بود كه هیچ یك از آن صداها اصلاً به گوش امام نرسیده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیك محبت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ زین العابدین (علیه السلام) پیك محبت بود. این هم عجیب است: راه می رفت، هرجا بی كسی را می دید، هر جا غریبی را می دید، فقیر و مستمندی را می دید، كسی را می دید كه دیگران به او توجه ندارند، به او محبت می كرد، او را نوازش می كرد و به خانه ی خودش می آورد. روزی یك عده جُذامی را دید. (همه از جذامی فرار می كنند، و آن كه فرار می كند از سرایت بیماریش می ترسد، ولی خوب اینها هم بنده ی خدا هستند. ) از اینها دعوت كرد، اینها را به خانه ی خود آورد و در خانه ی خود از اینها پرستاری كرد. خانه ی زین العابدین خانه ی مسكینان و یتیمان و بیچارگان بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدمت در قافله ی حج ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ فرزند پیغمبر است. به حج می رود. امتناع دارد كه با قافله ای حركت كند كه او را می شناسند. مترصّد است یك قافله ای از نقاط دور دست كه او را نمی شناسند پیدا شود و غریب وار داخل آن شود. وارد یكی از این قافله ها شد. از آنها اجازه خواست كه به من اجازه دهید كه خدمت كنم. آنها هم پذیرفتند. آن زمان كه با اسب 🐎 و شتر 🐫 و غیره می رفتند ده دوازده روز طول می كشید. امام در تمام این مدت به صورت یك خدمتگزار قافله در آمد. در بین راه مردی با این قافله تصادف كرد كه امام را می شناخت. تا امام را شناخت رفت نزد آنها و گفت: این كیست كه شما آورده اید برای خدمت خودتان؟ گفتند: ما كه نمی شناسیم، جوانی است مدنی ولی بسیار جوان خوبی است. گفت: بله، شما نمی شناسید، اگر می شناختید اینجور به او فرمان نمی دادید و او را در خدمت خودتان نمی گرفتید. گفتند: مگر كیست؟ گفت: این علی بن حسین بن علی بن أبی طالب فرزند پیغمبر است. دویدند خودشان را به دست و پای امام انداختند: آقا این چه كاری بود شما كردید؟! ممكن بود ما با این كار خودمان معذّب به عذاب الهی شویم، به شما جسارتی بكنیم، شما باید آقا باشید؛ شما باید اینجا بنشینید، ما باید خدمتگزار و خدمتكار شما باشیم. فرمود: نه، من تجربه كرده ام، وقتی كه با قافله ای حركت می كنم كه مرا می شناسند، نمی گذارند من اهل قافله را خدمت كنم. لذا من می خواهم با قافله ای حركت كنم كه مرا نمی شناسند، تا و سعادت خدمت به مسلمان و رفقا برای من پیدا شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا و گریه ی امام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ برای علی بن الحسین علیهماالسلام فرصتی نظیر فرصت امام أبا عبد اللّه (علیه‌السلام) پدر بزرگوارش پیدا نشد، همچنان كه فرصتی نظیر فرصتی كه برای امام صادق علیه‌السلام پدید آمد پیدا نشد؛ اما برای كسی كه می خواهد خدمتگزار باشد همه ی مواقع است ولی شكل فرصتها فرق می كند. ببینید امام زین العابدین علیه السلام به صورت ″ دعا ″ چه افتخاری برای دنیای شیعه درست كرده؟! و در عین حال در همان لباس دعا امام كار خودش را می كرد. بعضی خیال كرده اند امام زین العابدین علیه السلام چون در مدتی كه حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف 🗡 نكردند، پس گذاشتند قضایا فراموش شود. ابداً [چنین نیست ] ، از هر بهانه ای استفاده می كرد كه اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریه ها كه گریه می كرد و یادآوری می نمود برای چه بود؟ آیا تنها یك حالتی بود مثل حالت آدمی كه فقط دلش می سوزد و بی هدف گریه می كند؟! یا می خواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود كه چرا امام حسین علیه‌السلام قیام كرد و چه كسانی او را كشتند؟ این بود كه گاهی امام گریه می كرد، گریه های زیادی. روزی یكی از خدمتگزارانش عرض كرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است كه شما از گریه بازایستید؟ (فهمید كه امام برای عزیزانش می گرید. ) فرمود: چه می گویی؟ ! یعقوب یك یوسف بیشتر نداشت، قرآن عواطف او را این طور تشریح می كند: وَ اِبْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ اَلْحُزْنِ [1]. من در جلوی چشم خودم هجده یوسف را دیدم كه یكی پس از دیگری بر زمین افتادند. و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین ____________ [1] . یوسف/84 [چشمانش از گریه ی ناشی از غم فراق یوسف سفید شد] . ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از نامه هاى امام(علیه السلام) به سلمان فارسى پیش از ایام خلافتش.(۱) شرح و تفسیر 👇👇👇
دنیا چون مار خوش خط و خال است گرچه بسیارى از مفسّران محتواى این نامه را روشن دانسته و از شرح و بسط آن صرف نظر کرده اند ولى نکاتى دارد که لازم است به آن توجّه شود. امام(علیه السلام) نخست در آغاز این نامه تشبیه گویایى براى دنیا ذکر کرده و مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان اى سلمان) دنیا فقط به «مار» شبیه است که به هنگام لمس کردن، نرم به نظر مى رسد; ولى در باطنش سمى کشنده☠ است»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّةِ: لَیِّنٌ مَسُّهَا، قَاتِلٌ سَمُّهَا(۲)). این دوگانگى ظاهر و باطن به صورت هاى مختلفى در کلمات امام آمده است در اینجا نرم بودن ظاهر و قاتل بودن سم درونى ذکر شده و در جایى دیگر تشبیه به زن زیبایى شده که شوهرانش را یکى بعد از دیگرى به قتل مى رساند(۳) و گاه تشبیه به آبگاهى شده که آبش گوارا; ولى مسیر ورود در کنار آب خطرناک و هلاکت بار است.(۴) تمام این تشبیهات اشاره به یک مطلب است و آن اینکه دنیا ظاهرى جالب و دلپذیر; اما باطنى آلوده و خطرناک دارد. سپس امام(علیه السلام) به دنبال این تشبیه گویا و بیدار کننده چند دستور به سلمان فارسى(رحمه الله) مى دهد: نخست مى فرماید: «بنابراین از هر چیزِ دنیا که توجّه تو را به خود جلب کند صرف نظر کن (خواه مال باشد یا مقام و یا لذات هوس آلود)»; (فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُکَ فِیهَا). آن گاه دلیلى براى آن ذکر مى کند و مى فرماید: «زیرا جز مدت کمى در کنار تو نخواهد بود»; (لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُکَ مِنْهَا). اشاره به اینکه دنیا کوتاه است و انسان عاقل به آن دل نمى بندد. بعضى از شارحان، تفسیر دیگرى براى این جمله کرده و گفته اند: منظور این است چیزى که از متاع دنیا با خود مى برى بسیار کم است (و فراتر از کفن نیست)(۵) ولى جمله بعد نشان مى دهد که تفسیر اوّل مناسب تر است. در دستور دوم مى افزاید: «غم و غصه دنیا را از خود کنار بده، زیرا که به فراق و جدایى و دگرگونى حالات آن یقین دارى»; (وَضَعْ عَنْکَ هُمُومَهَا، لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا، وَتَصَرُّفِ حَالاَتِهَا). بدیهى است انسان به چیزى دل مى بندد که مدتى طولانى با او باشد و دگرگون نشود مثلاً خانه اى که امروز در اختیار من است و فردا در اختیار دیگرى و هر روز ساکنى دارد چیزى نیست که انسان به آن دلبستگى پیدا کند. جمله «تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا» اشاره به این است که دنیا افزون بر اینکه عمرش کوتاه است در همان مدتى که با ماست یکنواخت نیست و پیوسته در حال دگرگونى است. فى المثل هرکسى چند روزه ممکن است زمامدار شود ولى در همان چند روز نیز آرامشى در آن نیست و هر روز حادثه اى و مشکلى دارد. در دستور سوم مى فرماید: «در آن زمان که به آن بیش از هر وقت دل بسته اى و انس گرفته اى، بیشتر از آن بر حذر باش، زیرا دوست دنیا هر زمان به امرى شادى آفرین دل بستگى پیدا کند او را به طرف مشکل و ناراحتى مى راند و هر زمان به آن انس مى گیرد او را از آن حالت جدا ساخته در وحشت فرو مى برد. و السلام»; (وَکُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا، أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْهَا; فَإِنَّ صَاحِبَهَا کُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِیهَا إِلَى سُرُور أَشْخَصَتْهُ(۶) عَنْهُ إِلَى مَحْذُور، أَوْ إِلَى إِینَاس(۷) أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِیحَاش(۸)! وَالسَّلاَمُ). اشاره به یکى از شگفتى هاى دنیا که بسیارى از امورى که بیشتر براى انسان اطمینان آفرین است متزلزل تر است و یا بسیارى از کسانى که به آنها بیشتر اعتماد مى کند از آنها ضربه سنگین ترى مى خورد و اینها نشان مى دهد که هیچ چیز دنیا قابل اعتماد نیست و عاقل نباید به آن دل خوش کند. تاریخ دنیا نیز گواه صدقى بر این حقیقت است; بسیار اتفاق افتاده که محکم ترین حکومت ها یک شبه دگرگون شده و قوى ترین زمامداران یکروزه جاى خود را به دیگرى داده اند. شاعر شیرین زبان معاصر در این باره زیبا سروده است: اى دل عبث مخور غم دنیا را * فکرت مکن نیامده فردا را! بشکاف خاک را و ببین آنگه * بى مهرى زمانه رسوا را این دشت خوابگاه شهیدان است * فرصت شمار وقت تماشا را از عمرِ رفته نیز شمارى کن * مشمار جَدْى و عقرب و جوزا را این جویبار خرد که مى بینى * از جاى کنده صخره صمّا را آموزگار خلق شدیم امّا * نشناختیم خود الف و با را بت ساختیم در دل و خندیدیم * بر کیش بد برهمن و بودا را در دام روزگار ز یکدیگر * نتوان شناخت پشّه و عنقا را اى باغبان سپاه خزان آمد *** بس دیر کِشتیم این گُل رعنا را(۹) نکته ها ۱.
سلمان فارسى کیست؟ سلمان فارسى به یقین یکى از بزرگان صحابه پیغمبر بود و در روایتى از آن حضرت مى خوانیم که فرمود: «أَمَرَنِی رَبِّی بِحُبِّ أَرْبَعَة وَأَخْبَرَنِی أَنَّهُ یُحِبُّهُمْ عَلِیٌّ وَأَبُوذَرّ وَالْمِقْدَادُ وَسَلْمَانُ; خداوند مرا به محبّت چهار نفر دستور داده است و به من خبر داده که او آنها را دوست دارد و آنها على و سلمان و ابوذر و مقداد هستند».(۱۰) درباره عظمت مقام سلمان و شرح حال او کتاب ها و مقالات متعددى نوشته شده است و مورخان قدیم و جدید او را به عظمت ستوده اند; از جمله صاحب کتاب استیعاب از عایشه نقل مى کند که پیغمبر اکرم شب هنگام با سلمان مجلسى داشت و گاه به قدرى طولانى مى شد که خواب بر ما چیره مى شد. در این مجلس چه مسائلى میان رسول خدا و سلمان رد و بدل مى شد تنها خدا و رسولش مى دانند. در حالات او نوشته اند که هر چند در اصل از نسل شاهان قدیم ایران بود; ولى تنها خود را به اسلام و به رسول خدا منتسب مى دانست و مى گفت: خداوند بهوسیله محمد مرا آزاد کرد و بهوسیله او مقامم را بالا برد و بوسیله او بى نیازم ساخت. درود بر محمد و آل محمد; حسب و نسب من همین است و بس. پیامبر هم با جمله «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» این سخن او را تأیید فرمود و لذا به او سلمان محمدى گفتند. نیز در حالات او آمده که هر سال سهم او از بیت المال پنج هزار درهم بود; ولى همه آن را در راه خدا انفاق مى کرد و از دست رنج خود زندگى بسیار ساده اى را که داشت اداره مى نمود و مى گفت: من دوست ندارم که از غیر دست رنج خود استفاده کنم، چرا که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: «ما أکَلَ أحَدُکُمْ طَعاماً قَطُّ خَیْراً مِنْ عَمَلِ یَدِهِ; هیچ کس از شما طعامى را بهتر از آنچه از دست رنجش به دست آمده هرگز نخورده است».(۱۱) البته در روایتى در کافى آمده است که او به اندازه نیاز سال خود از آن بر مى داشت (و بقیه را انفاق مى کرد) این دو حدیث با هم منافاتى ندارد ممکن است حدیث اوّل مربوط به زمانى باشد که سلمان تاب و توان کار کردن را داشته و حدیث دوم مربوط به هنگامى که بر اثر کهولت توانایى خود را از دست داده بود. مرحوم علاّمه مجلسى در شأن ورود حدیث «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» مطلبى نقل مى کند که روزى سلمان فارسى وارد مجلس رسول خدا شد. حاضران او را گرامى داشتند و به احترام سن و سال و ارتباط زیاد وى با پیغمبر اکرم او را احترام کردند و به صدر مجلس هدایت نمودند. ناگهان «عمر» وارد شد نگاهى به او کرد و گفت: این مرد عجمى که در میان عرب ها در بالا نشسته است کیست؟ پیغمبر اکرم (ناراحت شد و) به منبر رفت و خطبه اى خواند و فرمود: همه انسان ها از زمان خلقت آدم تا امروز; مانند دندانه هاى شانه برابرند «لا فَضْلَ لِلْعَربیِّ عَلَى الْعَجَمی وَلا لِلاْحْمَرِ عَلَى الاْسْوَدِ إلاّ بِالتَّقْوى; عرب بر عجم و سفید پوست بر سیاه پوست برترى ندارد جز با تقوا» سپس افزود: «سَلْمَانُ بَحْرٌ لاَ یُنْزَفُ وَکَنْزٌ لاَ یَنْفَدُ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ سَلْسَلٌ یَمْنَحُ الْحِکْمَةَ وَیُؤْتِی الْبُرْهَانَ; سلمان دریاى عمیقى است که آبش تمام نمى شود و گنجى است که پایان نمى گیرد سلمان از ما اهل بیت است سلمان آبشارى است که پیوسته علم و دانش و برهان از او فرو مى ریزد».(۱۲) از بعضى روایات نیز استفاده مى شود سلمان از کسانى بود که بعد از رحلت پیغمبر اکرم آماده براى حمایت از خلافت على(علیه السلام) شد; ولى چون او و یارانش در اقلیت واقع شدند سکوت اختیار کردند.(۱۳) روایات فراوان دیگرى در فضیلت سلمان نقل شده که از نهایت عظمت مقام او پرده بر مى دارد از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «لَوْ کانَ الدِّینُ فی الثُّریّا لَنا لَهُ سَلْمانُ; اگر دین در اوج آسمان باشد سلمان به او مى رسد».(۱۴) در حدیثى از امیرمؤمنان نقل شده است که فرمود: «سَلْمانُ الْفارْسی کَلُقْمانِ الْحَکیمِ; سلمان فارسى همچون لقمان حکیم است».(۱۵) او در عصر خلیفه دوم پیشنهاد حکومت مدائن را که در واقع اشراف بر تمام ایران داشت به ملاحظاتى که روشن است پذیرفت و در سال ۳۵ یا ۳۶ هجرى اواخر خلافت عثمان (و طبق روایتى در اواخر خلافت عمر) دیده از جهان فرو بست و در همان جا به خاک سپرده شد و قبر او هم اکنون زیارتگاهى در نزدیکى مدائن است. از بعضى روایات نیز استفاده مى شود که امیرمؤمنان على(علیه السلام) با طى الارض از مدینه به مدائن آمد و سلمان فارسى را غسل داد و کفن کرد و نماز بر او خواند و به خاک سپرد.(۱۶) ۲.
مثل هاى دنیا در قرآن و روایات اسلامى از آنجا که سرگرمى هاى دنیا و لذائذ مادى و مظاهر فریبنده آن غالباً انسان ها را از درک باطن آن ـ با اینکه چندان پوشیده نیست ـ غافل مى سازد براى هشدار به افراد غافل و بى خبر و حتى به مؤمنان آگاه مثل هاى مختلفى در قرآن مجید و روایات اسلامى بیان شده که هر یک از دیگرى گویاتر و بیدار کننده تر است از جمله: ۱. دنیا به آب بارانى تشبیه شده است که از آسمان نازل مى شود، انبوه گیاهان را پرورش مى دهد و آثار حیات در همه چیز ظاهر مى شود; اما بعد از چند ماه فصل خزان فرا مى رسد; گیاهان زرد و خشکیده، برگ هاى درختان پژمرده و همراه تندباد به هر سو پراکنده مى شوند و آثار حیات برچیده مى شود. (وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیَا کَمَآء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکانَ اللهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُّقْتَدِراً).(۱۷) ۲. دنیا همچون آبگاهى تیره و کدر است و یا همچون چشمه اى گل آلود، آزمایشگاهى است هلاک کننده و نورى است که به زودى غروب مى کند و سایه اى که از بین مى رود و تکیه گاهى که رو به خرابى است: (فَإِنَّ الدُّنْیَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا رَدِغٌ مَشْرَعُهَا یُونِقُ مَنْظَرُهَا وَیُوبِقُ مَخْبَرُهَا غُرُورٌ حَائِلٌ وَضَوْءٌ آفِلٌ وَظِلٌّ زَائِلٌ وَسِنَادٌ مَائِل).(۱۸) ۳. دنیا همچون سایه ابرهاست که هرگز پایدار نیست و همچون صحنه هاى دل انگیز خواب هاست ... و مانند عسلى است که مشوب به سم کشنده است: «إنَّ الدُّنْیا ظِلُّ الْغَمامِ وَحُلُمُ الْمَنامِ ... وَالْعَسَلُ الْمَشُوبُ بِالسَّمِّ سَلاّبَةُ النِّعَمِ أکّالَةُ الأُمَمِ جَلاّبَةُ النِّقَمِ».(۱۹) ۴. دنیا همانند کمانى است که تیر در چله آن گذارده شده و اهل خود را نشانه گیرى کرده; کمانى که تیرش هرگز خطا نمى رود و زخم و جراحتش مداوا نمى شود: «أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لاَ تُخْطِئُ سِهَامُهُ وَلاَ تُؤْسَى جِرَاحُهُ».(۲۰) ۵. دنیا همچون سایه انسان است (که در مقابل او بر زمین گسترده است) هرچه به دنبالش بدود دور مى شود و اگر بایستد مى ایستد و پایدار مى گردد: «مَثَلُ الدُّنْیا کَظِلِّکَ إنْ وَقَفْتَ وَقَفَ وَإنْ طَلَبْتَهُ بَعُدَ».(۲۱) ۶. دنیاى فریبنده فریبکار همچون زن زیبایى است که هر روز شوهرى برمى گزیند و هر شب او را به قتل مى رساند: «اَلا وَإنَّ الدُّنْیا دارُ غَرَّارَة خَدّاعَة تَقْتُلُ فی کُلِّ یَوم بَعْلاً وَتَقْتُلُ فی کُلِّ لَیْلَة أهْلاً».(۲۲) ۷. دنیا همچون مرکب سریع السیرى است که اهلش بر آن سوار شده آنها را با خود مى برد در حالى که در خوابند: (أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْب یُسَارُ بِهِمْ وَهُمْ نِیَامٌ).(۲۳) ۸. دنیا همچون لباسى است که از اوّل تا به آخر آن شکافته شده فقط نخى از آن باقى مانده که هر زمان احتمال دارد آن نخ پاره شود و لباس فرو افتد: «هذِهِ الدُّنْیا مِثْلُ ثَوْب شُقَّ مِنْ أَوَّلِهِ إلى آخِرِهِ فَیَبْقی مُتَعَلِّقاً بِخَیْط فی آخِرِهِ یُوشَکُ ذلِکَ الْخَیْطُ أنْ یَنْقَطِعَ».(۲۴) ۹. دنیا همچون آب شور دریا است که هر قدر انسان از آن بیشتر بنوشد عطشش فزون تر مى شود و سرانجام او را خواهد کشت: «مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ».(۲۵۹) ۱۰. دنیا همچون پل و گذرگاهى است که باید از آن عبور کرد نه اینکه ایستاد و به تعمیر آن پرداخت: «قَالَ الْمَسِیحُ لِلْحَوَارِیِّینَ إِنَّمَا الدُّنْیَا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَلاَ تَعْمُرُوهَا».(۲۶) ۱۱. عمر دنیا در برابر آخرت به قدرى کوتاه است که همانند این است که انگشت در دریایى فرو کنى و بعد بیرون آورى آنچه بر انگشت مى ماند در برابر آن دریا چقدر است؟! «قال رسول الله: مَا الدُّنْیَا فِی الآْخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا یَجْعَلُ أَحَدُکُمْ إِصْبَعَهُ فِی الْیَمِّ فَلْیَنْظُرْ بِمَ یَرْجِعُ».(۲۷) ۱۲. دنیا همچون سم کشنده است و افرادى که آن را نمى شناسند مى خورند و هلاک مى شوند: «إِنَّمَا الدُّنْیَا کَالسَّمِّ یَأْکُلُهُ مَنْ لاَ یَعْرِفُهُ».(۲۸) ۱۳. دنیا همانند دام است که افراد ناآگاه در آن مى افتند و گرفتار مى شوند: «إنَّما الدُّنْیا شَرَکٌ وَقَعَ فیهِ مَنْ لایَعْرِفُهُ».(۲۹) ۱۴. دنیا همچون جیفه اى است که گروهى به آن روى آوردند و با خوردن آن رسوا گشته و در دوستى آن توافق کرده اند: «أَقْبَلُوا عَلَى جِیفَة قَدِ افْتَضَحُوا بِأَکْلِهَا وَاصْطَلَحُوا عَلَى حُبِّهَا».(۳۰) ۱۵.
مثل دنیا مثل سوارى است که براى استراحت و خواب قیلوله در سایه درختى در تابستانى داغ پیاده مى شود و بعد از ساعتى استراحت آن را ترک مى گوید و مى رود: «إِنَّمَا مَثَلِی وَمَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رَاکِب مَرَّ لِلْقَیْلُولَةِ فِی ظِلِّ شَجَرَة فِی یَوْمِ صَیْف ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا».(۳۱) ۱۶. دنیا سراى عبور است نه دار اقامت: «الدُّنْیَا دَارُ مَمَرّ لاَ دَارُ مَقَر».(۳۲) ۱۷. دنیا دریاى عمیقى است که گروه زیادى در آن غرق و هلاک مى شوند: «إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا عَالَمٌ کَثِیرٌ».(۳۳) ۱۸. دنیا همانند مار خوش خط و خالى است که ظاهرش نرم است و در باطنش سم کشنده است که در آغاز نامه مورد بحث آمده بود.     پاورقی : ۱. سند نامه: بخش اوّل اين نامه را مرحوم کلينى پيش از شريف رضى در جلد دوم اصول کافى آورده است ولى اشاره اى به اينکه نامه اى بوده که به «سلمان فارسى» نگاشته شده نکرده است و همچنين شيخ مفيد آن را در ارشاد و قاضى قضايى در دستور معالم الحکم و مرحوم شيخ ورام در تنبيه الخواطر آورده اند با تفاوت هايى که نشان مى دهد از مصدرى غير از نهج البلاغه گرفته اند. در ضمن مرحوم سيد رضى قسمت اوّل اين نامه را در کلمات قصار شماره ۱۱۹ ذکر کرده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۵۲). ۲. «سُمّ» به هر ماده کشنده مى گويند (اين واژه با ضم، فتح و کسر سين خوانده مى شود و جمع آن «سموم» است). ۳. (ألا وَإنّ الدُّنْيا دارُ غَرّارَة خَدّاعَة تَنْکِحُ في کُلِّ يَوْم بَعْلاً وَتَقْتُلُ في کُلِّ لَيْلَة أهْلاً)، (نهج السعاده، ج ۳، ص ۱۷۴). ۴. (فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا رَدِغٌ مَشْرَعُهَا)، (نهج البلاغه، خطبه ۸۳). ۵. بنابراين تفسير «ما» موصوله و بنابر تفسير اوّل «ما» اشاره به زمان است. ۶. «أشْخَصَتْهُ» از ريشه «اشخاص» به معناى بيرون راندن و خارج ساختن و ريشه آن «شُخوص» به معناى بلند شدن است. ۷. «ايناس» از ريشه «اُنس» به معناى انس گرفتن است. ۸. «اِيحاش» از ريشه «وحشت» به معناى به وحشت افکندن است. ۹. ديوان پروين اعتصامى. ۱۰. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۹۱. ۱۱. فى ظلال نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۷۷ . ۱۲. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۸، ح ۶۴. ۱۳. همان مدرک، ص ۳۲۸، ح ۳۶ و ۳۷. ۱۴. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۱۰ . ۱۵. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۸، ص ۳۶. ۱۶. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۶۸، ح ۷. ۱۷. کهف، آيه ۴۵. ۱۸. نهج البلاغه، خطبه ۸۳. ۱۹. غررالحکم، ۲۱۶۶. ۲۰. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴. ۲۱. غررالحکم، ص ۱۳۰، شماره ۲۲۱۴. ۲۲. نهج السعادة، ج ۳، ص ۱۷۴. ۲۳. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۶۴. ۲۴. مجموعه ورام، ج ۱ ص ۱۴۸. ۲۵. بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۵۲. ۲۶. همان مدرک، ج ۱۴، ص ۳۱۹، ح ۲۰. ۲۷. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۱۹. ۲۸. همان مدرک، ص ۸۸ . ۲۹. غررالحکم، ۲۳۶۱. ۳۰. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹. ۳۱. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۱۹، ح ۱۱۱. ۳۲. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۳۳. ۳۳. کافى، ج ۱، ص ۱۵، ح ۱۲.
❓تعدادی از های کوتاه از در طرح سه‌شنبه های @ostadelahi ╭═══════๛- - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
🌀 شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و در جوار حاج قاسم به یاد طلبه شهید علیرضا محمدی‌پور🌷 🔸 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تک‌پسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛ ✅ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند. ✅ انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب. در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی. مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت. 🔺 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود. 🔻 کار فرهنگی مسجد امام زمان علیه‌السلام را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانه‌ای برای این کار در مسجد قرار داد. 📚🌷 کتابخانه‌ای که بوی شهدا از آن استشمام می‌شد. 💍 همین عید غدیر عروسی‌اش بود و دختری در راه داشتند به نام زینب... 💠 و علیرضا سبک‌بال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا علیهاالسلام شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پر نور ... به فاتحه و صلواتی یاد کنیم از این شهید جوان روحانی ۲۴ ساله... 🌷 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -