eitaa logo
📚📖 مطالعه
92 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| آرزوى خدا رحمت كند شهيد محراب آيت اللّه مدنى را، افتخار داشتم در سفرى كه كاروانى پياده از نجف به كربلا مى‌رفت در خدمت ايشان باشم. كفش‌ها را از پا بيرون آورده با پاى برهنه مى‌آمد و مى‌فرمود: مى‌خواهم پاهايم 👣 در راه آسيب ببيند. ايشان مى‌فرمود: سه آرزو داشته‌ام كه به دو آرزو رسيده‌ام؛ امّا نمى‌دانم به آرزوى سوّم هم خواهم رسيد يا نه. گفتم آرزوى سوّم شما چيست‌؟ فرمود: از خدا خواسته‌ام كه شهيد شوم. ____________ اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک تحت رایة ولیّک 🤲 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| پهلوانى جوانمرد اواخر حكومت شاه بود. عدّه‌اى از كارمندان را از روى اكراه در يك راهپيمايى بنام پشتيبانى از قانون اساسى سازمان دادند. در ميان آنان پهلوانى ورزيده بود كه احساس كرد مى‌تواند در بهم زدن راهپيمايى نقشى داشته باشد. او گرچه انقلابى نبود؛ امّا اعتقاد مذهبى داشت. كم‌كم بر اجتماع مردم افزوده مى‌شد، محل اجتماع سالن استاديوم شيرودى بود، سكوت همه جا را فرا گرفته بود كه ناگهان فرياد بلندى از حلقوم اين بيرون جهيد كه بر على و آل على ، مردم صلوات فرستادند. جَو شكسته شد و صلوات اوّل صلوات‌هاى بعدى را به همراه داشت. كار به جايى رسيد كه رژيم از راه‌اندازى آن راهپيمايى منصرف شد. انقلاب به پيروزى رسيد و چند سال بعد از انقلاب اين پهلوان از دنيا رفت. يكى از دوستان خواب او را ديد و از او پرسيد كه در عالم قبر چه خبر؟ در جواب گفت: همان صلوات مرا نجات داد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| رابطه و فرزند پدر و مادر شهيدى آمدند سر قبر فرزندشان. پدر شهيد دسته گلى 💐 را آماده مى‌كرد تا روى قبر فرزندش بگذارد، ناگهان فرياد زد چكار مى‌كنى‌؟ پايت را روى سينۀ فرزندم گذاشتى! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| هجرت مقدّس تاريخ يكى از علماى همدان در هفتصد سال پيش را مى‌خواندم، بسيار بر خود تأسف خوردم. مرحوم آيت اللّه سيد على همدانى هفتصد سال قبل به هندوستان سفر كرد و اوج فقر و بت‌پرستى🗿 مردم را ديد. در بازگشت از سفر دو نفر از طلاب را به هند فرستاد و به آنها گفت: مرتّب مشاهدات خود را از وضع جامعۀ هند براى من بنويسيد. كار ديگرى نيز انجام داد و آن اين بود كه هفتصد نفر نيرو آماده كرد كه انواع حرفه‌ها و تخصّص‌ها در آنها جمع بود: آهنگر، نجّار، خطاطّ‍‌، موسيقى‌دان، معمار، قاليباف و... مدّتى با اين هفتصد نفر كار كرد، آنگاه با اين لشگر هفتصد نفرى وارد هند شد. اين گروه به محض ورود مشغول كار شدند؛ امتياز اوّل اين گروه اين بود كه چون هنر داشتند بار بر مردم نبودند. امتياز دوّم اين بود كه مجّانى هنرشان را به هندى‌ها آموختند. ديرى نگذشت كه هزاران نفر از مردم هند به گرويدند. هندى‌ها به موسيقى خيلى علاقه داشتند، موسيقى‌دان‌هاى مسلمان موسيقى آنان را نيز با محتواى سازنده جهت دادند، زبان فارسى و عربى رايج شد و خلاصه اينكه اين عالم همدانى تحوّلى در جامعۀ هند به پا كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| آرزوى خدا در شهر مكه خلبانى را ديدم كه در عمليات‌هاى مختلفى شركت كرده بود. از او پرسيدم: از خدا چه خواستى‌؟ گفت: از خدا خواستم كه بندۀ او باشم، محبوب او باشم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| جلد قرآن يا ضريح پيامبر صلی‌الله علیه وآله تنها امام جماعت شيعه كه مسجدالحرام به خود ديده، مرحوم صاحب كتاب شريف «المراجعات» است. وقتى به مكه سفر كرد، پادشاه حجاز مجلسى را ترتيب داد و از علماى اهل تسنن براى مباحثه با ايشان دعوت نمود. هنگامى كه سيد وارد مجلس شد، قرآنى را به شاه هديه داد، شاه قرآن را گرفت و بوسيد. سيد به او گفت: تو مشركى! شاه پرسيد چرا؟ سيد گفت: براى اينكه شما جلد قرآن را كه از چرم و پوست گاو است بوسيدى، پس شما گاوپرستى! شاه گفت: منظور من محتواى قرآن بود و قصد ديگرى نداشتم. سيد فرمود: پس چرا ما را به خاطر بوسيدن ضريح (صلی‌الله علیه وآله) مشرك مى‌دانيد؟! 👌 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| آرامش قبل از عمليات يكى از زيبايى‌هاى جنگ آرامشى بود كه رزمندگان در شب عمليات داشتند. چند ساعت قبل از عمليات گويا براى حجلۀ عروس آماده مى‌شوند و به ريش كل دنيا مى‌خنديدند، نقل و نبات تقسيم مى‌كردند و شوخى مى‌كردند. آرى اين در هيچ يك از دانشكده‌هاى روانشناسى پيدا نمى‌شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| مكافات عمل زمخشرى يكى از ادباى عرب است. از او پرسيدند: چطور شد كه پاهايت قطع شد؟ گفت: بچه بودم گنجشكى را گرفته و پاهايش را قطع كردم. مادرم دلش سوخت 💔 و نفرينم كرد و گفت: خدا پاهايت را قطع كند! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| امّت عاشق فردى آمده بود جماران و اصرار داشت كه با حضرت امام ملاقات كند. به او گفتند: بايد وقت قبلى داشته باشى، برنامه‌هاى امام حساب شده است. گفت: من نمى‌دانستم حالا آمده‌ام، اجازه بدهيد امام را ببينم. هر چه اصرار كرد گفتند نمى‌شود، پرسيد: منزل امام كدام است‌؟ منزل امام را به او نشان دادند، رو كرد به سمت منزل امام وگفت: السلام عليك يابن رسول‌اللّه و رفت. يكى از عزيزان دفتر حضرت امام مى‌گفت: چنان اين سلام در ما تأثير گذاشت كه تا مدّتى گيج بوديم. ره ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| فراز ۳/۳۰ وَ لاَ تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ، لِحَرْبِ اللهِ فَإِنَّهُ لاَ یَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ، وَ لاَ غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ. وَ لاَ تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْو، وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَة، وَ لاَ تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَة وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً، وَ لاَ تَقُولَنَّ: إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ، وَ مَنْهَکَةٌ لِلدِّینِ، وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَرِ. وَ إِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً، فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْکِ اللهِ فَوْقَکَ، وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَى مَا لاَ تَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ إِلَیْکَ مِنْ طِمَاحِکَ، وَ یَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبِکَ، وَ یَفِیءُ إِلَیْکَ بِمَا عَزَبَ عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ! إِیَّاکَ وَ مُسَامَاةَ اللهِ فِی عَظَمَتِهِ، وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبَّار، وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَال.
هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار نده؛ زيرا تاب کيفر او را ندارى و از عفو و رحمت او بى نياز نيستى و هرگز از عفو و بخششى که نموده اى پشيمان نباش و از کيفرى که داده اى به خود مبال و شادى نکن. هرگز به هنگامى که خشمگين مى شوى و راه چاره اى براى آن مى يابى به انجام اقدام خشن شتاب مکن (و تصميم ناگهانى مگير) هرگز مگو من اميرم; امر مى کنم و از من اطاعت مى شود که اين، موجب دخول فساد در دل تو و ضعف و خرابى دين و نزديک شدن دگرگونى ها (در قدرت تو) است و هرگاه بر اثر قدرتى که در اختيار دارى کبر و يا عُجب در تو پديد آيد، به عظمت قدرت خداوند که فوق توست و بر امورى نسبت به تو قادر است که تو درباره خويشتن قدرت آن را ندارى نظر بيافکن؛ زيرا اين نگاه تو را از آن سرکشى پايين مى آورد و از شدّت و تندى تو مى کاهد و آنچه از نيروى عقلت از دست رفته به تو باز مى گرداند. از دعوى همتايى با خداوند در عظمتش برحذر باش و از تشبّه به او در جبروتش خود را برکنار دار؛ زيرا خداوند هر جبارى را ذليل و هر فرد خودپسند متکبّرى را خوار مى دارد.