eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
705 عکس
48 ویدیو
100 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هستیم در میخانه دائم مست باده دارد چقدر اینجا گدایی استفاده کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده با یا علی و یاعلی معراج رفتم برده مرا تا عرش این پای پیاده از چشمهای من بهشت افتاده وقتی طوبای لیلا در مدینه بار داده میگفت در گوشش اذان، میگفت اقامه امشب علی هم داشت حالی فوق العاده کاری ندارد از همه سلمان بسازند وقتی تصدق میکنند این خانواده حال خوشی در خلوت محراب داریم امشب حسابی کار با ارباب داریم @hosenih یار گدای بی سر و سامان حسین است مجنون لیلاییم لیلامان حسین است آنکس که می میرد برای گریه ماییم آنکس که عشقش کرده رسوامان حسین است خیر از جوانی دیده ایم الحمدلله ماها که یک عمر است دنیامان حسین است دیوانه ی روی علی بن الحسینیم بسکه خیال و خواب و رویامان حسین است ذاتا" علی اکبر کرم دارد نگاهش بسکه دوچشمش مثل آقامان حسین است پایین پا سکوی پروازِ به بالاست آنجا که سر جمع دعاهامان حسین است مارا کنار سفره با آقا نشاندند رزق مناجات سحرها را رساندند @hosenih ابروی او دائم سر پیکار دارد یوسف کجا اینقدرها بازاردارد از آستینش در می آید صد چو میثم از بسکه نخل چشمهایش بار دارد کار توسل های ما بالا گرفته چون جلوه از هرپنج تن بسیار دارد هم شانه ی عباس می آمد که گفتند بین مدینه مجتبی هم یار دارد از بس شده دلتنگ آغوش پیمبر دائم به بوسیدن، حسین اصرار دارد وقت سحر بین مصلای قیامت صوت اذانش بیشتر بازار دارد دیدیم در توحید چشمش ماسوا را اول خدا، دوم خدا، سوم خدا را @hosenih تقسیم کردند از نگاهش نورها را می، کرده اند از لعل او انگورها را قدری نمک از سفره اش روزی مان شد بعدا" خریدند از جوانها شور ها را ما را سوار کشتی ارباب کردند نزدیکتر دیدیم با او دورها را تنزیل اسم اعظم حیدر فقط اوست عیسا شفا داده است با او کورها را دیدیم چون موسی شب هشت محرم زیر نقاب چهره ی او طورها را اکبر یکی دوتا سه تا ... یا صد برابر؟ فهمیده ایم از کثرتش منظورها را در کربلا محشر به پا کرد و زمین خورد لشکر برایش کوچه وا کرد و زمین خورد @hosenih وقتی مسیر روزدن فرقی ندارد جان تو یا که جان من فرقی ندارد او تشنه ی بابا و بابا تشنه ی او این چار لب با یک دهن فرقی ندارد آنجا که قصد نیزه ها نسل خلیل است ابن الحسین ابن الحسن فرقی ندارد این پیکری که جوشنش هم اربا"ارباست بایک تن بی پیرهن فرقی ندارد آقا عبایش را ز دوش خود درآورد یعنی عبایش با کفن فرقی ندارد گیسو پریشان عمه آمد از حرم دید روح حسین و آن بدن فرقی ندارد باخنده ها یکباره جانش را گرفتند پیغمبر آخر زمانش را گرفتند ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بنام ایزد منان سخن کنم آغاز که میکنند همه كائنات با او راز فرود آورد او را فلک سر تعظیم سجود آورد او را ملک به عجز و نیاز خدا گواه که ما هم شبانه روز ، مدام به شکر خلقت آل علی کنیم نماز مَهی ز آل علی، حضرت علی اکبر که اوست شبه پیمبر، هم اوست خالق ناز مقام عصمت او را کسی نشد منکر چنانکه دشمن او هم چنین کند ابراز که اوست خَلقاً و خُلقاً و منطقاً چو رسول و هست ذات نکویش چو او تمدن ساز تمام حاجت ارباب را خدا داده چقدر حق به علی اکبرش بها داده @hosenih على مکارم اخلاقِ مصطفا دارد على فضائل و اوصافِ مرتضا دارد علی به چهره ی او ختمُ الانبیا بیند علی گواه که سیمای انبیا دارد على اگر چه ز صلب حسین آمده است ولی قَرابتی از نسل مجتبا دارد على سزاست که اِحیا کند شهادت را که روی بازوی خود، مُهر کربلا دارد هزار مرتبه تبریک، اُم لیلا را که در کمال، نشانها ز هل اَتا دارد از ابتدا که ز جنت قدم بدنیا زد به عمقِ سینه، برائت ز اشقیا دارد همه وجود على اكبر است پیغمبر بگو که آینه ای از خدا علی اکبر @hosenih چنانچه روبروی خصم، قد عَلَم بکند سپاهِ دشمنِ قدّار، قَلع و قَم بکند گهِ تقابلِ شمشیرهای زهر آگین ز دشمنِ اُموی دست و پا قلم بکند ز برقِ تیزیِ تیغِ ستم کُشَش در جنگ عجيب وِلوله در اُردوی ستم بکند رُخَش نبی، رجزش حیدری، قدَش عباس مَهابَتَش بخدا پشت خصم، خم بکند هماره نیّتِ پاکش، دفاع از دین است اگر به معرکه ها، یاری حرم بکند و با نمونه ای از "قاتَلَ کریما" نیز* میان صحنه، به اعدای خود کرم بکند کریم اِبنِ کریم آمده، خدا را شکر تمام جودِ قدیم آمده، خدا را شکر @hosenih کرامت از در و دیوارِ خانه اش ریزان ولایت است که از هر نشانه اش ریزان به عاصیان نظر رحمتش خداگونه به نوکران مدَدِ مشفقانه اش ریزان ز اشک دیده ی او دانه دانه ی باران به وقت زمزمه ی عارفانه اش ریزان چه ناب داده شهادت: علی ولی الله اذانِ عشق، ز شورِ ترانه اش ریزان قدومش آینه ای از شکوه زهرائی جلال فاطمی از هر کرانه اش ریزان ادب نگر که به پایینِ پای بابایش هزار روضه از این آستانه اش ریزان به تن، لباسِ لقای خدا که می پوشد برای یاریِ آل رسول می کوشد @hosenih قدم قدم ز حرم، دور سَروِ بستان شد ز پیشِ دیده ی بابا، بسوی میدان شد تمامِ جانِ پدر را به یک نگاه گرفت نگاهِ آخرِ او قاتلِ غریبان شد سرشکِ دیده ی زینب، پیام غربت داشت دلِ خیام حرم جملگی پریشان شد بسوی کفر، تو گویی نبی تهاجم بُرد میانِ معرکه گویی علی نمایان شد به اشتیاقِ فراوان به قلبِ لشکر زد ولی میانه ی رزمش، عدو فراوان شد ز فرطِ بارشِ شمشیر و نیزه و خنجر کلامِ آخرِ اکبر، بیا پدرجان شد پدر رسید کنارش چه سخت، با زانو و مُرد و زنده شد از دستِ گرمِ یک بانو * قاتلاً كريماً : بزرگوانه و جوانمردانه جنگیدن ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست مثل لبخندی که شد از دیده ی گریان درست کوزه ی مجنون شکست و حال مجنون خوب شد می کنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست از پیمبر زاده ی ما یک پیمبر آمده یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست خانه ات آباد آقا! یوسف کنعان تو.. صد گلستان می کند از کلبه ی احزان درست زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است مستی عشاق با ذکر علی اکبر خوش است مینویسم هرچه احمد باز حیدر می شود مینویسم هرقدَر الله! اکبر می شود ساکن عرش است و عرش از او معلی می شود کوثر محض است و آب از او مطهر می شود هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است شک ندارم این جوان روزی پیمبر می شود هرزمان که بی نقاب از کوچه ای رد می شود به هوای دیدنش در کوچه محشر می شود در بقیع و در نجف سر می شود هرلحظه اش روزگار هرکسی پایینِ پا سر می شود با اذانش سُبحه و سجاده مستی میکنند هم بلال و هم موذن زاده مستی میکنند @hosenih نام او باشد علی و هست زهرا بیشتر تکیه بر این شاهزاده کرده بابا بیشتر قدو بالای پسر ها دلخوشی مادر است کیف کرد از دیدنش پس ام لیلا بیشتر خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست جبرییل از این شباهت میخورد جا بیشتر ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است می‌دمد روی لبش انا فتحنا بیشتر زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیشتر مثل جدش بی نظیر و مثل جدش لافتی ست چرخش شمشیر او عینا شبیه مجتبی ست @hosenih عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد جار میزد اسم حیدر را بروی ماذنه چشم بدخواهش الی یوم القیامت کور شد دستبوس عمه اش بود و رکاب عمه اش بر حفاظت از حریم زینبی مامور شد ای بقربان نمازش ای فدای گریه اش در مناجات شبش سجاده کوه طور شد.. اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد! راه افتاد و پدر گریه کنان پشت سرش دست بر زیر محاسن برد بهر اکبرش @hosenih بر تن اکبر زره بر شانه بابا عبا گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد جمع و جورش کرد آخرسر علی را باعبا یک علی آمد به میدان !شد صدو ده تا علی! یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند تا نگردد ناگهان سرریز از هرجا عبا.. خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟! در محرم روضه ماه صفر را میبرند یک نفر کشته شد اما دونفر را میبرند ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ داد دستان ملائک قلم و دفتر را بعد جوشاند به فردوس برین، کوثر را خواست هاتف به تناوب بنویسد یا عشق جبرئیل آمد و گسترد برایش پر را باید از ظرف زمین لیقه و جوهر می ساخت شست با عطر گلاب نفسش قمصر را تربتی از طرف کرببلا آوردند تا نوشتند مقامات علی اکبر را از گُل اشک کمی آب مهیا کردند کام ما را ز شراب لب او وا کردند @hosenih می وزد از سحر ِ هر شب او بادِ بهشت می شود زنده به یاد لب او یاد بهشت از ازل چشم خدا صحنهء زیبایی را مستند کرد به چشمش که شد ایجادِ بهشت کمی از منظرهء صورت خود را پوشاند که درآورد ز هجران خودش دادِ بهشت بر لب هرچه بهشتی است فقط ناد علی است و یقیناً که بُود ناد علی ناد ِ بهشت شکرلله حسینی شدنم حیدری است برکت عمر و جوانیم علی اکبری است @hosenih از عقیق دهنت لعل مکیدن چه خوش است از مربّای لبت شهد چشیدن چه خوش است ای که انگور طلب کرده ای از چشم حسین خوشه انگور ز چشمان تو چیدن چه خوش است چشم ها ظرفیت دیدنتان را چو نداشت، اتفاقاً همه گفتیم شنیدن چه خوش است چه نیازی به طبیب و به دوا و به شفا تو اگر خواسته ای درد کشیدن چه خوش است من گدا زاده، تو شهزاده علی اکبر عشق من اویسم که تویی حضرت پیغمبر عشق @hosenih خلق کردند ز انفاس تو شب بوها را بار دادند ز اشکت همهء جوها را در جنان فاطمه چون گیسویتان را می بافت گره بر زلف تو می زد سر گیسوها را سفره ات پهن شد و از شب اول دیدیم که جدا کرده علی سهم علی گوها را روی گهواره دستان پدر خوابیدی تا بیارند برای تو پر قوها را آمدی و همه افلاک، عریضه شده است ای اذان گوی حرم وقت فریضه شده است @hosenih آسمان ریخت به هم در شب روءیا شدنت سوخت چشمان کویر از تب دریا شدنت مادرت دور سرت مجمر اسفند گرفت تا که چشمت نزند قصه ء لیلا شدنت ای امید شب و روز دل ارباب حسین آرزویش شده آقا شدنت پا شدنت نذر لیلاست از آن روز که شیرت داد پارکاب علم حضرت سقا شدنت باده از دست خدا ای صنم مست بگیر ماه هم شانهء عباس، علم دست بگیر @hosenih ای به ارباب کرم، از همه کس نائب تر خاک بوسی تو از نان شبم واجب تر به قد و قامت رعنات قسم غیر خودت به حسین بن علی نیست کسی راغب تر غیر عباس ندیدیم کسی را و نشد اسدالله به اندازه تو غالب تر بگذار آب بپاشند دم رفتن تو که تویی طالب و زنهای حرم طالب تر ماه شب های کویری پدر آهسته ای عصای دم پیری پدر آهسته @hosenih ای که ابروی تو محراب عبادت شده است جلوه ای کن که ببینند قیامت شده است به ضریح لب تو بوسه زنان گفت حسین شکرلله که توفیق زیارت شده است می کشد شانه به مو می کشد آهی ز دلش که به رخساره ات ای ماه حسادت شده است هر طرف می نگرد جسم تو را می بیند و تمام بدنت را که چه غارت شده است به زمین خوردن تو دردسری بوده علی به حرم بردن تو دردسری بوده علی ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب رحمت ، شب احسان اباعبدالله باز عالم شده حیران اباعبدالله عرض تبریک به طه و به یاسین امشب آمده قاری قرآن اباعبدالله چه مبارک سحری ! قسمت عالم شده است دستگیری ِ حسن جان ِ اباعبدالله عرض تبریک به عباس ِعلمدار آمد شیر جنگاور گُردان اباعبدالله آسمان و قمرش سجده کنانند امشب پیش این شمع شبستان اباعبدالله حضرت خسرو دین ! نغمه ی شیرین آمد چشم بد دور ، علی جان ِ نخستین آمد @hosenih کیست این بانی ِ الطاف ِ نهانی کردن عادتش مثل حسن خیر رسانی کردن طیب الله به این رحمت پیغمبری اش کار او گشته محبت به جهانی کردن ما نخواهیم از او غیر خودش را که خطاست از کریمان طلب لقمه ی نانی کردن زندگی چیست به جز لحظه ی شیرینی که به فدای سر و جانش ، سر و جانی کردن شهدا روز قیامت همگی می گویند این جوان داد به ما یاد جوانی کردن با سر و جان سوی این حضرت ِ جان باید رفت "زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت" @hosenih حرکات و سکنات تو تجلای نبی با تو یک شهر نشسته به تماشای نبی چشم بد دور که تو آمدی و بار دگر همه دیدند نشسته است علی ، جای نبی تو فقط راه برو سرو خرامان حسین تا مدینه بکند یاد ز زهرای نبی شهد ِ دیدار دوباره ز پیمبر کردن نوش جان ِ علی ِ عالی ِ اعلای ِ نبی ای مسلمان ِ تماشای تو نصرانی ها فیض روح القدست فیض مسیحای نبی پسر ِ باب نجاتی و خودت باب نجات بر تو و این همه فیض و برکاتت صلوات @hosenih آفریدند تو را تا که قیامت بکنی چون پدر بر دل عشاق حکومت بکنی حسرتی مانده میان دل عالم که نشد تا بر آن چند صباحی تو امامت بکنی از کرامات اباالفضل همین ما را بس که تو زیر علمش مشقِ رشادت بکنی قصد کردی چو پدر دست بگیری زهمه تا قیامت به بد و خوب محبت بکنی آی شهزاده ترین قصد نمودی انگار به پدر بیشتر از "جَون" تو خدمت بکنی گرچه بر کون و مکان ، سید و مولا بودی بیشتر از همه تو ، نوکر بابا بودی @hosenih ای که فرموده علی تا ابد همتایت نیست زینت دوش حسین ، روی زمین‌ جایت نیست زودتر از همه عازم شده ای چون که تو را بیش از این طاقت ِ تنهایی ِ بابایت نیست اف به دنیا که برای پدر بی تابت جای یک بوسه میان همه اعضایت نیست عطش و نیزه و شمشیر چه کردند حتی رمق آه کشیدن روی لب هایت نیست ... آه یعقوب حرم ! دل بکن از یوسف خود محرمی دور و بر زینب کبرایت نیست یک تنه لشکر ارباب ، شده لشکر ها ام لیلا شده آه ام ِ علی اکبر ها‌ ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ماه روزیم و آفتاب شبیم از قدیم عاشقیم! در طلبیم ما عجم زادگان منتخبیم... که گرفتار دلبری عربیم این که هم‌ احمد است، هم علی است علی بن‌ الحسینِ اَوَّلی است بیخیال غم و مصیبت و درد اُم لیلا مسیح را آورد همه مستش شدند فَردا فرد! پدر از دیدنش چه کیفی کرد... تا حسین است، اسم اعظم علی ست پدرش هم علی، پسر هم علی ست @hosenih مثل پروردگارِ خود اکبر مثل اجدادِ خویش پیغمبر مثل بابابزرگِ خود حیدر مثل زهراست خیرِ او کوثر احمد و حیدر و حسن شده  است حاصل جمع پنج تن شده است آنچه دارد تمامی اش نور است آنچه را خواسته ست مقدور است آنچه میلش کشیده انگور است با علی جمع کربلا جور است اهل عالم! بهشت ازین باب است قبله پایین‌ پای ارباب است درد دادیم و دارو آورده باخودش دام گیسو آورده هر زمان خم به ابرو آورده دشمنان را به زانو آورده وقت پیکار عزم او جزم است علی اکبر، معلم رزم است برکتی را که بوی نان دارد حکمتی را که امتحان دارد کعبه ای  را که حق مکان دارد همه را اکبر جوان دارد اینکه آیینه‌ی جمال خداست شرف الشمس سیدالشهداست وسعتش انتها ندارد که بی علی دل بها ندارد که جنت حق صفا ندارد که شاه پایین‌ پا ندارد که السلام علیک یا دلبر بِاَبی انت یا علی اکبر @hosenih در غمِ روضه امتداد تویی کاف و ها، یا و عین و صاد تویی آنکه بی درد جان نداد تویی آنکه خورده لگد زیاد تویی لحظه ی احتضار جان تو شد پدرت تشنه ی اذان تو شد چه حیاتی است جاری از دهنت چه مماتی است دست و پا زدنت چه رواقی است وسعت بدنت چه عبایی است خرج آمدنت این جوانان تو را که میبردند تو زمین ریختی زمین خوردند ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نَفَس نَفَس پَر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا هدیه ی خود را به اُم لیلا داد عروس فاطمه یک دسته‌گل به بار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد @hosenih گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین،کاخ عبادات را بنایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سرِ کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوهِ حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عِشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد نهال سبز ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای بازِ شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علیْ اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی اکبر آفرین دارد @hosenih چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سُم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او ⏹ @ghararenokary
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش چه قابل جان من همه عالم به قربانش حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده ✍ استاد @ghararenokary
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غضب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد ✍ @ghararenokary
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده شاعر: @ghararenokary
طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین! چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری تو قلب نسل جوان را، به خود گره زده‌ای نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری برای قلب پریشان مادران شهید علی‌ِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی به تو رسیده، چه میراث‌های پر گهری چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی که از مقابل چشم حسین، می‌گذری ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی فقط حواله‌ی لیلا ست، این‌چنین پسری تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری به سوی کرب و بلا، راهی است، قافله‌ای خوشا به حال سوارانِ با تو هم‌سفری اذان بگو، که نماز وصال یاران است بگو که نام علی را به کربلا ببری چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟ «تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری» رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه: که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری سلام کردم و باور نمی‌کنم یارا! دل شکسته‌ی ما را، به پاسخی نخری شاعر: @ghararenokary
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست "پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست" سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست نفس پنج تن آل عبا بر میخواست ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش زد قدم زینب کبری به سر زانویش بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت: "شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان" زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر موذن زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم می‌وزد بر سر کوی تو نسیم ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟ رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم می‌روی پشت سرت باد شده پا به رکاب نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را شاعر: @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علیِ اکبر دادند شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی تبریک میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او 🆔@ghararenokary
سر خوشم باز در هوای علی در هوای پر از خدای علی قلم آورده ام که بنویسم چند خطی فقط برای علی چند خطی سفارشی نذر برق زیبای چشم های علی ناگهان عطر نور نازل شد همه جا پر شد از صدای علی و لبی غرق در تبسم شد شکر صد بار از خدای علی بوسه باران شد از لب ارباب صورت مصطفا نمای علی سیب سرخ حسین بارید از بوسه هایش به گونه های علی سیب سرخ بهشتیان آمد روز زیبای هر جوان آمد به علی جلوه ی خدا دادند به جمالش چه جلوه ها دادند به لبانش کمی عسل دادند و به چشمش نمک، جدا دادند و به تیزی ابروانش هم خمی از تیغ مرتضی دادند و به اشک نماز نیمه شبش خوف دادند و هم رجا دادند و به یمن حضور محترمش خانه ی نور را صفا دادند به خرامیدنش برای پدر رنگ لبخند شوق را دادند به علی هر چه خوبها دارند همه را یک به یک، به جا دادند و به حق نور عالمین آمد پسر ارشد حسین آمد رسم و آداب دلبری دارد شیوه ی رزم حیدری دارد بیشتر تا دل از پدر ببرد قد و بالای مادری دارد نور سیمای فاطمی دارد خلق و خوی پیمبری دارد بی سبب نیست اینکه حسنش با حسن یوسف برابری دارد شیر مرد عشیره ی خورشید چند تا فتح لشکری دارد مثل حیدر فقط نه یک شیوه شیوه های دلاوری دارد مثل عباس مرد میدان است بین سرها علی سری دارد اسد الله یا علی اکبر جان ارباب ما علی اکبر شب شب مستی و گدایی شد باز هم هر دلی خدایی شد باز باران نور می بارد چه شب خوب و با صفایی شد دل دیوانه ام به شوق علی به هوای حرم هوایی شد کربلا یک علی فقط کم داشت با حضورش چه کربلایی شد نسل خورشید با دو تا اکبر غرق در نور و روشنایی شد یک علی اکبرش حسینی و یک علی اکبرش رضایی شد یک دلم مرغ کربلایی بود یک دلم مشهد الرضایی شد من گدای همیشه بی تابم یا امام الرئوف دریابم 🆔@ghararenokary
بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا که بود سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات گر ذکر ابوتراب بردارد علی از چشم حریف خواب بردارد علی سلمان محمدی شود نصرانی از چهره اگر نقاب بر دارد علی از خانه ی ارباب خبر می آید بر آل علی تازه پسر می آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می آید می بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی میاید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله 🆔@ghararenokary
یک جهان عشق و دل و نام علیِ اکبر یک جهان حُبُ من و جام علیِ اکبر از ازل تا به ابد جمله ی ذرات وجود عاشق روی دل آرام علیِ اکبر اهل عرش و فلک و عالم قدس و ملکوت همه روزی خورِ اِکرام علیِ اکبر رزق و روزی خدا واسطه اش چیست به جز صله و بخشش و اِنعام علیِ اکبر همه جا از کرمت خوان تو گسترده شده تا ابد سفره ی احسان تو گسترده شده برده دل از همه ی مُلک بقا پیغمبر جلوه کرده ز خدا در همه جا پیغمبر اشبه الناس به پیغمبر اعظم بودی مو نمی زد عَلیا روی تو با پیغمبر گر نشینی به برش ، هست به حیرت جبریل که دهد وحی خدا را به تو یا پیغمبر تاکه شدی عازم میدان همه با هم گفتند وای ظاهر شده در کرببلا پیغمبر تا که دلتنگ تماشای پیمبر می شد باز چشمان حسین ، زائر اکبر می شد دیدنت همچو تماشا و ملاقات علی می رسد از لب تو صوت مناجات علی خُلق و خویت نبوی ، جام و سبویت علوی روی زیبای تو آیینه و مرآت علی ذوالفقار نگهت زَهره بَرَد از دشمن هیبت حیدری ات نغمه ی هیهات علی سفره ی بخشش و احسان تو بر جمله ی خلق بود یادآور اکرام و کرامات علی آرزو کرد جنان تا که ببیند رویت گره خورده دل عالم به سرِ گیسویت بی شمارند که از عشق تو دیوانه شدند فارغ از جام و می و ساغر و پیمانه شدند درِ خانه منشین راه همه بسته شده بس که مردم به گل روی تو پروانه شدند صد هزاران همه چون حاتم طایی آیند جملگی طالب یک لطف کریمانه شدند دلبرانی که دل از اهل دو عالم بردند جان فدای تو نمودند که جانانه شدند کاش می شد به سرِ کوی تو مهمان گردیم جان سپاریم و فدایی تو جانان گردیم می رود قلب حسین پای به پای دل تو همچنین قلب حسین ، قبله نمای دل تو کودکی بودی میلَت که به انگور افتاد خوشه ای دست پدر بود برای دل تو تا که در کرببلا عازم پیکار شدی ناله ی اهل حرم شد به نوای دل تو خیمه ای آه ز پشت سر تو محزون است جان بگیرد ز همه زمزمه های دل تو تا ابد ذکر تو را بر سر لب می گیرم آخر از داغ و غم و غصه ی تو می میرم 🆔@ghararenokary
عاشقی را کمی خطر باید دل مجنون و در به در باید وصل بی درد سر گوارا نیست همره وصل درد سر باید تا رسیدن به خانه ی لیلا بار بستن از این گذر باید مهر اولاد را مجو از دل جستجو کردن از جگر باید صدقه دادن پسر داران از همه هرچه بیشتر باید این پدر را چنین پسر باید این پسر را چنان پدر باید کربلا درس میدهد به همه زیر پای پدر ،پسر باید السلام ای صفای شش گوشه عرش پایین پای شش گوشه آمدی جذبه ی چمن باشی اسوه ی نسل سینه زن باشی آمدی تا که غرق ذات خدا آمدی غرق خویشتن باشی آمدی تا که بعد پیغمبر حاجت مردم قرن باشی آمدی ای عصای دست حسین پسر دیگر حسن باشی آمدی تا که نسل ابراهیم را تو مهتاب انجمن باشی روح زهرا و مصطفی و علی سه نفر بین یک بدن باشی با چه ظرفیتی توانستی یک تنه کل پنج تن باشی لیلة القدر در نزول اکبر اشبه الناس بالرسول اکبر سدرة المنتهی ثمر داده باغ آئینه برگ و بر داده نوکران را ز خانه ی ارباب حضرت عشق تاج سر داده خاک پای تو بر دل سنگم ارزش کیمیا و زر داده حاجت مانده ی مرا ارباب با نگاه تو بیشتر داده بس که سر مست گشته او گویی به حسن هم خدا پسر داده مرتضی اشک شوق می بارد نوه داری چه لذتی دارد یاد دادی بهار بودن را نفس خود را مهار بودن را و تو آموختی چه خوب آقا از حسن سفره دار بودن را دست تو هر سلاح و شمشیری حس کند ذوالفقار بودن را به تو آموخته بوسه ی حیدر فاتح کارزار بودن را وسط معرکه ندارد خصم چاره ای جز فرار بودن را بال جبریل آرزو دارد زیر پایت غبار بودن را یاد دادی به ما کنار پدر سر به زیر و کنار بودن را یوسف اهل خانواده تویی در امامت امام زاده تویی از نگاه تو سروری می ریخت معجزات پیمبری می ریخت وجنات تو فاطمی بود و از تو رفتار حیدری می ریخت زیر سجاده ی مناجاتت بال جبریل عجب پری می ریخت سر بازار یوسف حُسنت فقط از عرش مشتری می ریخت از اذانت فقط نه از نامت سرّ الله اکبری می ریخت همه با وصله ی تو در خانه بس که از تو برادری می ریخت یاعلی زیر رقص شمشیرت سر یل های لشگری می ریخت تا شود دور چشم هر بد دل صدقه می دهد ابوفاضل از خداوند مان چه میگویی از مسیر جنان که میگویی دل بابا به وجد می آید دم مغرب اذان که میگویی تو بیا و خودت مرا برسان به همان آسمان که میگویی کاش باشم همان که میخواهی کاش باشم همان که میگویی از غلامان حلقه برگوشم به روی چشم آن که میگویی پشت پایت دعای بابا بود ربنا ربنای بابا بود عطش تو مجال رفع عطش از لب و بوسه های بابا بود خواهران بعد رفتنت گفتند علی اکبر عصای بابا بود ولدی یا علی؛ علی ولدی آخرین ناله های بابا بود آنچه در بین خنده ها گم شد گریه ی بی صدای بابا بود به پسر ارث میرسد ز پدر کفن تو عبای بابا بود چشم تو روشن ای غیور حرم عمه آمد میان نامحرم 🆔@ghararenokary
امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری ماه محمد طلعتی از برج زهرا آمده یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای زادی علی دیگری یا مرتضی آورده ای حسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای یا لله عجب شوری تو در نسل بتول انداختی الحق که آل الله را یاد رسول انداختی تکرار کن و الشمس را عکس جمالش را ببین بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین آری تو ثارالله را مرآت داور زاده ای گوئی که همچون آمنه امشب پیمبر زاده ای در بوستان فاطمه سرو روان است این پسر جان رسول الله را آرام جان است این پسر هم یک جهان جان است و هم جان جهان است این پسر در پیشه قرآن و دین شیر ژیان است این پسر هم اشرف الخلق است این هم اشجع الناس است این هم در ره عشق و وفا همگام عباس است این این است کاندر کودکی روح عبادت یافته پا در جهان نگذاشته را سعادت یافته نا کرده تر از شیر ، لب رمز شهادت یافته رشد و نمو نایافته درس رشادت یافته نسل جوان را این پسر در هر زمان رهبر بود چشم و چراغ فاطمه نامش علی اکبر بود در ماه شعبان کامده آئینه دل منجلی بر زاده خیرالبشر زاده دو مادر دو علی آن شمع بزم عارفان این شیر میدان یلی آن در ولا حق را ولی این بربلا گفته بلی ان ماه تابانی بود ، در دست لیلای عرب این مهر رخشانی بود ز ان مام ایرانی نسب یاد آرد از حسن نبی عشق رخ دلجوی او تفسیر ایات نبی در خال و خط روی او نور نبوت جلوه گر در خلق و خلق و خوی او بس دل که گم گردیده در پیچ و خم گیسوی او آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده ماهی که می بخشد بجان فیض لقاء الله را ماهی که برق خنده اش سورانده مهر و ماه را ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را ماهی که خط سبز ، آن از وهم ها بالا شده ماهی که در معراج خون ، مهر سپهر لا شده ماهی که چشم مست دل گردیده و شد گردون او دردا که با خون شسته شد رخساره گلگون او روی حسین ابن علی شد لاله گون با خون او لیلا به صحرای بلا از غصه شد مجنون او مهری که از تیغ ستم فرق منیرش چاک شد در محشر کرب و بلا یک نی بلند از خاک شد تا پیکر صد چاک او گردید در خون غوطه ور آمد کنار کشته اش ریحانه خیرالبشر بگرفته همچون جان خود ، آن جسم خونین را ببر آنسان که گویی داد جان آنجا پسر هم با پدر بر بند لب خاموش شو "میثم" ز شرح ماتمش ترسم که بگذارد جهان جان بر سردار غمش 🆔@ghararenokary
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی که بُرد نام علی را به هر مناره علی علی‌ست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره‌ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل، مثل جان و تن‌اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن‌اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان‌نامه‌ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می‌زد همین که دور و بر خیمه‌ها قدم می‌زد ✍ @ghararenpkary
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده عروس فاطمه، لیلا، علیّ اکبر آورده جمال بی مثال حیّ سرمد زاده‌ای لیلا خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده‌ای لیلا پسر زادی و یا روح مجرّد زاده‌ای لیلا به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده‌ای لیلا محمّد را، محمّد را، محمّد زاده‌ای لیلا قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده الا ای رهروان حقّ! چراغ راه پیدا شد جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد بشارت اهل دل را، مُلک دل را شاه پیدا شد به روی شانۀ شمس ولایت، ماه پیدا شد ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده سزد جبریل از کوثر وضو گیرد، زبان شوید مگر از غنچه‌ی لبهاش گل در وصف او روید ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید به حیرت خصم را هم این خدایی‌منظر آورده رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم به تار طرّه‌اش بسته حیات عالم و آدم نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم ملائک در سما بگرفته‌اند این ذکر را با هم که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش ملائک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش سپهر حُسن را این پاک مادر، محور آورده نبّوت بر جمال کبریایی‌منظرش نازد امامت بر دم گرم شهادت‌پرورش نازد بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد شفاعت بر کرامت‌های روز محشرش نازد شهادت بر همه گل‌زخم‌های پیکرش نازد شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده جوانان جهان آیینه‌دار خطّ و آیینش ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا‌بینش به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش عجب نَبْوَد اگر خون بگذرد از عرشه‌ی زینش عطش گلبوسه‌ها بگرفته از لب‌های شیرینش اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او به رزم صحنه‌ی عاشور، ثارالله دیگر او زعیم و اسوه‌ی رزمندگان تا صبح محشر او ز آل الله روز جان‌فشانی پیشروتر او به حق ایمانی از کوهِ گران، محکم‌تر آورده سلام ای آفتاب سرخ عاشورا، علی اکبر! درود ای آرزوی یوسف زهرا، علی اکبر! گل باغ جنان در دامن صحرا، علی اکبر! تویی در بزم جان، ماه جهان آرا، علی اکبر! کرامت کن برات کربلا ما را، علی اکبر! که داغ کربلایت ناله از دل‌ها برآورده تو قرآنی، تو فرقانی، تو یاسینی، تو طاهایی تو در کوی ذبیح الله اعظم، ذبح عظمایی تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی تو در دشت بلا، همچون شجر در طور سینایی که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین یا علی اکبر علیه السلام ♾♾♾ نوزاد حسین جلوه‌اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش، نسبش، خودش، جمالش علویست ✍ 🆔@ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین یا علی اکبر علیه السلام ♾♾♾ 🌸 از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی! تبریک میلادِ علی‌اکبرِ ارباب شده ✍ ↳ با ما همراه شوید... ↳ 🆔@ghararenokary