( زنجیر عاقبت بخیر )
به نام خدای مهربان
هر روز عکس ها و کلیپ های جدیدی از جنایات اسرائیل در گروه ها منتشر میشه
یکی از اون ویدیو ها خیلی حالمو منقلب کرد
خبرنگار از بچه میپرسه چرا توبارون اینجا وایسادی؟
میگه داخل سردتره!
زیر بارون بهتره .😭
جگرم سوخت .....
تنها طلایی که دارم
زنجیر تنها دخترم هست
باشد هدیه به جبهه مقاومت ♥️
#پویش_اهدای_طلا
#بانوان_مقاومت
#بانوان_دیار_پانزده_خرداد
#روایت_جهاد
#جنوب_شرق_تهران
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
✨من زائر حسینم✨
💫همه سال چشم به راه یک روز هستم
روزی که برای سفر آماده میشم سفری سخت اما شیرین... سفر به خانه پدری
سفر به زیارت ارباب
🧰با وسواس لباس ها رو داخل چمدان چیدم هرچیزی که فکر میکردم نیاز میشه رو برداشتم و خلاصه آماده رفتن شدم
اما نشد ...
و اشک...
و آه....
و حسرت...
🕰زمان گذشت انگار دل شکسته م را دیدند
عزم سفر کردم ، چقدر شیرینست آن لحظه که گذرنامه ت رو نگاه میکنی تاریخش را چک میکنی و بی قرار رفتن هستی....
ظاهرا همه چیز مهیاست
اما...
خبراهایی شده انگار دنیا دارد زیر رو میشود
آقاجان فرمان دادند.
«بر همه مسلمین فرض است که با امکانات خود
در کنار مردم لبنان و حزب الله سرافراز بایستند.»
یاد حرف شهید ابراهیم هادی افتادم که گفت: "ما امام را برای اطاعت میخواهیم نه برای تماشا"
گذرنامه را سرجایش گذاشتم
وسط جنگیم و تنها امکانات من کمک مالی میتواند باشد،
🚩ما امام حسین (ع) را برای ادامه راهش میخواهیم نه صرفا زیارت قبرش...
رزمندگانی که در هر برهه از زمان از جوشش خون حسین علیه السلام جوشیدن به میدان رفتند و حتی بدون اینکه قبر حسین علیه السلام را زیارت کرده باشند اینک در جوار ارباب اند و اینست راه سعادت...
شاید در شرایطی نباشم که در راه خدا در خون خود بغلطم ولی اندک کمک مالی را میتوانم ببخشم
هزینه سفر کربلا، هدیه به جبهه مقاومت
خدایا این کم را از ما بپذیر
#بانوان_مقاومت
#بانوان_دیار_پانزده_خرداد
#روایت_جهاد
#جنوب_شرق_تهران
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
🌹پیامبرگرامی اسلام (ص):
هرکس صدای مظلومی را بشنود و اورا یاری نکند مسلمان نیست 🌹
🔷پویش همدلی فرهنگیان جوادآباد برای کمک به مردم غزه و لبنان آغاز شد🔷
💠این بار همکاران و دانش آموزان آموزش وپرورش جوادآباد سکان دار این امر خیر شدند.
🌹نمی دانم با کدامین کلمات احساسم را بیان کنم.
آیا کلمات قادر به توصیف آنچه برشما می گذرد هستند؟
چگونه شب سر بر بالین بگذارم و به خواب روم در حالی که شما وحشت زده در گوشه ای از خانه نشسته اید و هر لحظه انتظار انفجار موشک را می کشید.
چگونه قلب کوچکتان تاب این همه ترس و اضطراب را دارد؟
قطره قطره خون شهیدان و مجروهان وآوارگان حرمت دارد، حرمتی شاید به اندازه ی بی گناهی
عاجزانه دست هایم را به سمت آسمان می برم و بی اختیار به سجده می افتم . امروز فلسطین و لبنان بوی خون می
دهد.🌹
اهدای دو قطعه طلا توسط دو تن از همکاران اداری اموزش و پرورش جواداباد
✍ 📸 🎥 💻📱 ✍
💠 #آموزش_و_پرورشجوادآباد
#بانوان_مقاومت
#بانوان_دیار_پانزده_خرداد
#جنوب_شرق_تهران
#پویش_اهدای_طلا
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
«از عمق جان»
خدمات ما کجا و خدمت از عمق جان
و گذشتن از جان کجا؟😞
هر چه فکر می کنم هدیه درخوری ندارم.
کلاسهای آموزشی تابستانم را به نیت شهید رایگان برگزار می کنم؛ از عمق جانم!
خانم فدوی از شهرری
#چلّهی_خدمت
#شهدای_خدمت
#شهید_رئیسی
#روایت
#پویش_چله_خدمت
#جنوب_شرق_تهران
#ورامین
https://eitaa.com/paaraagraaf
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
روایت خدمت
روایتگری از رییس جمهور شهید
در جمع فعالین فرهنگی
این خدمتی بود که برایش از دستم برمی آمد.
#چلّهی_خدمت
#شهدای_خدمت
#شهید_رئیسی
#روایت
#پویش_چله_خدمت
#جنوب_شرق_تهران
#ورامین
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
باید برای غدیر کاری می کردم!
خیلی فکرها توی ذهنم رفت وآمد کرد.
بالاخره یک پویش راه انداختم به نیت همه اونهایی که گرفتاری ها و گرونی ها سفره شونو تنگ کرده اما ارادتشون رو کم نکرده.
آبرو دارند ودل دل میکنن واسه یک کار خیر به قدر وسعشون برای حضرت ابوتراب..
گفتم کمکشون کنم جانمونن از کاروان نوکری غدیر...
متن پویش رو اینجوری نوشتم؛
🎊🎉سلام به همه عاشقای امیر المومنین و عاشقای غدیر ...😇❤️🖐
وهمه کسانی که دوست دارند هر جوری که میتونن ارادت خودشونو تو بزرگترین جشن بچه شیعه ها به آقا و ارباب خودشون حیدر کرار نشون بدن...
اره بهترین فرصت برات پیش اومده برای نوکری برای عرض ارادت...
برای همه پیش میاد..شاید نتونیم ویا شرایط اطعام غدیر که انقدر سفارش شده رو نداشته باشیم اما شریک که میتونيم بشيم..
👌 حتی به قدر کمترین میزان...
فقط،کافیه یاعلی بگی ومبلغ نیتت❤️ رو بزنی و اسمتو تو لیست خیرین غدیر به نیت خوشحالی قلب پسرش مهدی فاطمه بنویسی...
بگو...🎊🎉یااااعلی 😇
برخاک نوشتند علی دُرِّ نجف شد....
حالا خیلی ها میتونن تو #اطعام برای بزرگترین جشن شیعیان برای #غدیر شریک بشن.
کاش آقا ازمون قبول کنن.💚
#به_عشق_علی
#غدیر
#روایت
#روایت_غدیر
#پاراگراف
#جنوب_شرق_تهران
#ورامین
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
#روایت_های_واقعی_از_جنگی_واقعی
#روز_اول_جنگ_ با_اسرائیل
راستش از صبح جمعه بدم می آید.
امروز ۲۳خرداد هزار و چهارصد و چهار است.
شب قبل همه چیز آرام و معمولی به نظر می رسید. هیچ کدام از افراد خانواده صدایی نشنیدیم.
همه چیز مثل همیشه بود.
اما صبح، با صدای تلویزیون که مزاحم آرامش صبح هاست بیدار شدم.
موبایلم را برداشتم ساعت را نگاه کردم و بعد به وای فای متصل شدم و اینستاگرام را باز کردم.
چه می دیدم؟
کلمات پیش چشمم تار شد
فوری
صدای انفجار
حمله اسرائیل به تهران
با خواندن اخرین استوری یک خبرگزاری، از جا پریدم و از اتاق بیرون رفتم.
از مادرم پرسیدم:«مامان جنگ شده؟»
مادر مضطرب گفت:«آره. چندتا از سردار ها رو کشتن. سردار سلامی و سردار باقری رو ...»
احساس کردم سرم گیج می رود. حرصم گرفت.
از نکبتی به نام اسرائیل!
از صبح های جمعه!
از شنیدن خبر های دردناک اول صبح!
از حجم خبرهای بد!
فاجعه بزرگی بود.
بامداد جمعه ۳۴خرداد دانشمندان هسته ای و سرداران و حتی مردم عادی را در خانه شان هنگامی که خواب بودند کشته بودند.
بدتر از آن اینکه با کمال وقاحت تهدید کرده اند که اگر به تجاوز ما جواب بدهید باز هم حمله می کنیم.
فکر می کنند با چه کسانی طرف اند؟
یک مشت بزدل؟
جوشش خون را در رگ هایم احساس کردم.
تلفیق ترس و خشم بودم.
ترس برای عزیزانم و خشم برای مماشات بیش از اندازه با دشمن.
حرامزادگی تا کجا؟
بیایی بکشی و تهدید کنی و بروی؟
پر از بغض شدم و در فکر که حالا باید چه کنم؟
لحظه به لحظه خبر ها را رصد می کردم.
تماشای کودکان و زنانی که بی گناه کشته شدند و زیر آوار ماندند، شکنجه ام می داد.
تصویر دختری که خونش روی تشک ریخته بود و موهای قشنگش آغشته به خون پاکش بود، از جلوی چشمانم کنار نمی رفت.
صدای جنگنده های ارتش که بالای سر شهر گشت می زد، برای لحظه ای مرا که تنها در خانه و دور از عزیزانم بودم، قبض روح کرد.
بلافاصله صفحات خبرگزاری را باز کردم.
وقتی فهمیدم صدا مربوط به ارتش خودمان است، آرام شدم.
قرار بود جشن غدیر برگزار کنیم.
همه چیز به هم ریخته بود و این کلافه ام می کرد.
همیشه فکر می کردم جنگ از زمانه ما دور است.
بهت و حیرت در نوشته های همه کاربران مشهود بود.
تا آخر شب که بالاخره بغضم سر باز کرد و از حرص و خشم خالی شدم و به این فکر کردم که مرگ بالاخره یک جا اتفاق می افتد.
چه بهتر که در جنگ با حرامزاده ترین خونخواران به پایان برسد و با سر بلندی و در دفاع از کشورم بمیرم. پس با توکل خوابیدم. در حالی که اسرائیل کودک کش در حال موشک باران نقاط مختلف تهران بود.
امروز خیلی ترسیدیم اما گذشت.
✍🏻 «فاطمه صمدی»
#روایت_های_واقعی_از_جنگی_واقعی
#روایت
#روز_اول_جنگ
#ایران_جان
#وطن
#دفاع
#جهاد
#جنگ
#جنوب_شرق_تهران
#ورامین
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
یک تنور نان گرم
بعد از چند روز گذری به خیابان ها زدم ،
زندگی ها گرم ،مردم سخت مشغول زندگی عادی و پشت همه شون گرم بود به پدافندی که این روزها صدای تق تق ش را از آسمان محسوس شنیده میشد .
عطر دل انگیز نان تازه وسوسه ام کرد تا صف طولانی نانوایی را به جان بخرم و بیست دقیقه ای آنجا توقف کنم
صف طولانی و چهره های غریبه و آشنا زیاد بود ...
انتظار طولانی شد و حاصل انتظار همیشه نقل خوشمزه هم صحبتی ست
چندی از آنها از تهران کوچ کرده بودند و به شهر ما پناه آورده بودند از غم غربت و ترک خانه میگفتند از شیشه های پنجره هایی که با اشک نوار چسب زدند
از بهانه های کودکانشان برای اتاق شان دوری از اسباب بازی ها ...
خانمی با تند رویی و اخم های درهم گفت : خدا لعنتش کند آرامش را از مردم گرفته اند
دیگری میگفت : جنگ را دیگر کجای دلمان بگذاریم چرا جنگ را شروع کردیم
بی وقفه از دهانم پرید : ما که جنگ نکردیم با کسی، ما دفاع کردیم از حریم خودمون ،از کشور خودمون ( این جمله ای بود که تو این بیست و شش سال از پدرم شنیدم وقتی ازش میپرسیدم چرا رفتی جنگ؟ میگفت: دخترم ما جنگ نکردیم جنگ به ما تحمیل شد ما دفاع کردیم جنگ مقدس نیست دفاع مقدسه )
دیگری حرفم را تأیید کرد و گفت : راست میگه اسرائیل اول به ما حمله کرد مقصر اونه ...
یکی از خانم های صف از مهمان های شهرمان پرسید : حالا کجا ساکن اید؟
با غم آلوده به چشمانش گفت: پارک
شبها چادر میزنیم و روزها جمعش میکنیم ...
چند ثانیه ای گذشت خانم مسنی که از اول بحث فقط نظاره گر بود بعد از دریافت نان با مهربانی گفت : بیا بریم منزل ما بچه ها و شوهرت را بردار منزل ما بزرگ است بیا تا وضع و اوضاع درست شود مهمان خانه ما باش ...
خانم تهرانی با کمی دودلی گفت نه مزاحم تان نمی شویم ...
خانم همشهری مصرانه اصرار کرد بیا برویم نان هم نمیخواهد من ۵ تا گرفته ام بیا برویم (با خودم گفتم ؛حاج خانم آفرین به درایتت از اول بحث سکوت کردی و بعد تعداد نان خودت را به اضافه آنها کردی)
با خودم فکر کردم کاش من هم خانه ای داشتم ...کاش من هم میتوانستم گرهی باز کنم از درد این مردم ...
نوبت به من رسید
مرد نانوا که آرد بر سرو صورتش ریخته بود پرسید: چندتا؟
گفتم: دو تا
نان ها را گرفتم به صف پشتم نگاه کردم طولانی بود
آخر صف رسیدم نان هارا به خانم نفر آخر دادم
با تعجب پرسید : چرا؟!
یک لقمه نان کندم و گفتم : فقط عطرش را میخواستم همین یک لقمه برای من بس است.
✍🏻نرسیده به صبح
#روایت
#روایت_همدلی
#روایت_های_واقعی_از_جنگی_واقعی
#روایت_مقاومت
#زنان_مقاومت
#جنوب_شرق_تهران
#ورامین
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
⚠️ وقتی همه «کپ» کردهاند، وظیفه ما چیست؟ ⚠️
رفقا، در شرایطی که عدهای دچار سکون، انفعال و گلهمندی شدهاند، این چند نکته را باید آویزه گوش کنیم:
* یک روایت تکاندهنده از دفاع مقدس:
یکی از رزمندگان تعریف میکرد: در اوج آتش سنگین دشمن، همه پشت خاکریز کپ کرده بودند. کسی جرأت سر بلند کردن نداشت. برای شکستن این سکون و ترس، یکی از فرماندهان بلند شد و روی تاج خاکریز شروع کرد به دویدن! عرض خاکریز را کامل دوید تا بقیه الله اکبر بگویند، انرژی بگیرند و دوباره بجنگند.
✅ اصل اول: جایی که بقیه توقف میکنند، ما باید شتاب بگیریم!
درست در نقطهای که دیگران متوقف میشوند و دستهایشان سست میشود، یک نیروی انقلابی باید عملیاتش را چند برابر کند. باید سریعتر و قویتر حرکت کند.
❌ بزرگترین آفت الان این است:
* بیعملی
* بیانرژی بودن
* بیانگیزگی
* رها کردن کاری که در دست داشتیم
اینها غلط است و باید فوراً رفع شود.
🚀 وظیفه ما در میدان:
کسانی که در طول تاریخ تغییر ایجاد کردهاند، درست در همین لحظاتِ سکونِ دیگران، "بسم الله" گفته و به میدان آمدهاند. اگر کاری در دست داریم، باید به آن ضریب بدهیم و افزایشش دهیم.
کنار همه گلهها و بحثها، نباید از کنشگری و عملیات میدانی غافل شد.
⚠️ یک نکته راهبردی:
جنگ حق و باطل تمام نشده، فقط شکل آن عوض میشود. این نباید ما را کُند کند.
مراقب باشیم گلهها و نقدها، مردم را به احساس ضعف نرساند. قدرت ایمان رزمندگان و توان بالای نظامی ما باید برای همه تبیین شود.
هشیار باشیم! ‼️
کسانی که یأس و ناامیدی را پمپاژ میکنند، یا غافلند یا ناخودی. در زمین آنها بازی نکنیم.
✨ حرف آخر:
تاریخ انقلاب اسلامی گواه است که در سختترین برههها، راهبری حکیمانه با یک اشاره، میدان را دوباره زنده کرده است. ما هم باید در میدان عمل، سهم خودمان را ایفا کنیم.**بسم الله... خدا به ما کمک کند تا در این برهه تاریخی، نقشمان را به درستی ایفا کنیم.**
✍ سیدمحمد زاهدی
#اصحاب_اندیشه
#جنوب_شرق_تهران
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59