#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_هفتاد_و_دو
📌أَيْنَ تَذْهَبُونَ ص ۲۳۳
✔خانم رسولي و...
💚هادی دوستان❤️
📌در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من امدادگر بيمارستان گيلان غرب بودم. ابراهيم هــادي را اولين بار در آنجا ديدم.
📌يک بار که پيکر چند شــهيد را به بيمارســتان آوردند، برادر هادي آمد و گفت: شــما خانمها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را شناسائي کنم. بعدها چند بار نواي ملکوتي ايشــان را شــنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت.
📌وقتي مشغول دعا مي شد، حال و هواي همه تغيير مي کرد.من ديده بودم که بسيجي ها عاشق ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود.
🍁@shahidabad313
📌تا اينکه در اواخر سال ۱۳۶۰ آنها به جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم. چند سال بعد داشتيم از خيابان ۱۷ شهريور عبور مي کرديم که يک باره تصوير
آقاابراهيم را روي ديوار ديدم! من نمي دانســتم که ايشــان شهيد و مفقود شده!
📌از آن زمان، هر شــب جمعه به نيت ايشــان و ديگر شــهدا دو رکعت نماز مي خوانم. تا اينکه در سال ۱۳۸۸ و در ايام ماجراي#فتنه، يک شب اتفاق عجيبي افتاد.
🍁@pmsh313
📌در عالم رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سر سبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت.بعد متوجه شــدم که دو نفر از دوستان ايشان که آنها را هم مي شناختم، در
پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک باتلاق هستند!
📌آنها مي خواســتند به جائي بروند، اما هرچه دســت و پا مي زدند بيشتر در باتلاق فرو مي رفتنــد! ابراهيم رو به آنها کرد و فرياد زد و اين آيه را خواند:(این تذهبون)به کجا مي رويد(؟! اما آنها اعتنائي نکردند!
📌روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين خواب چه تعبيري داشت؟!پسرم از دانشــگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالي به سمت من آمد و گفت: مادر، يک هديه برايت گرفته ام!
📌بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب شهيد ابراهيم هادي چاپ شده ...به محض اينکه عكس جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد!پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر مي کردم خوشحال مي شي؟!جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو...
🍁@shahidabad313
📌من دقيقًا همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در همين حالت ديدم!بعد مشــغول مطالعه کتاب شدم. وقتي که فهميدم خواب من روياي صادقه بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سالها زنگ زديم.
📌از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي#سابقه_جبهه و#مجاهدت،از حاميان ســران فتنه شــده و در مقابــل رهبر انقلاب موضع گيــري دارند!
📌هرچند خواب ديدن حجت شــرعي نيســت، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم. خدا را شــکر، همين رويا اثر بخش بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و ...
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
💠 @ghararghehajghasem