❗یاد آوری:
▫در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: « اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»
@ghasemnemati_ir
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
#مقتل_مستند
#فاطمیه
🩸وقتیکه دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي.
▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:
ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:
📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!
▪️ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.
🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.
پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود:
📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً
▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛
📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي
▪️دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند؛ دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد؛ دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...
📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
@ghasemnemati_ir
#خاکسپاری_و_تغسیل_حضرت_زهرا_علیهاالسلام
#فاطمیه
#مقتل_مستند
#معارف_فاطمی
🩸وقتی که امام صادق علیهالسلام در جواب یک «سؤال شرعی»، رنگشان تغییر نموده و برای راوی روضه میخوانند...
مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان پرسید: آیا جایز است جنازهای شبانه را در نور آتش تشییع داده شود درحالی که آتشدان، چراغ یا هر وسیلهای که نور از آن استفاده شود همراه آن جنازه وجود داشته باشد؟
📋 فَتَغَیَّرَ لَوْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام مِنْ ذَلِکَ وَ اسْتَوَی جَالِساً
▪️رنگ چهره امام صادق علیهالسلام از این سخن دگرگون شد( و به یاد مصیبت مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها افتاده) و سر پا نشستند.
🥀 سپس امام علیهالسلام ظلمهایی که اولی و دومی و اتباع آن دو بر سر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها آوردند، برای راوی مفصلاً شرح داده و در آخر فرمودند:
📋 فَلَمَّا قَضَتْ نَحْبَهَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ هُمْ فِی ذَلِکَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَخَذَ عَلِیٌّ علیهالسلام فِی جَهَازِهَا مِنْ سَاعَتِهِ کَمَا أَوْصَتْهُ
▪️هنگامی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،در دل شب بود که مولا علی علیهالسلام فوراً شروع به تجهیز و آماده ساختن جنازه مطهر آن حضرت شد، چنان که خود آن بانو سفارش فرموده بود.
📋 فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ جَهَازِهَا أَخْرَجَ عَلِیٌّ الْجِنَازَةَ وَ أَشْعَلَ النَّارَ فِی جَرِیدِ النَّخْلِ وَ مَشَی مَعَ الْجِنَازَةِ بِالنَّارِ حَتَّی صَلَّی عَلَیْهَا وَ دَفَنَهَا لَیْلًا
▪️آن گاه که مولا علی علیهالسلام از تجهیز او فارغ گشت، جنازه را از خانه خارج ساخت و آتش را در شاخهای از درخت خرما برافروخت و با نور آتش، جنازه را تشییع کرد و برآن نماز گزارد و شبانه به خاکش سپرد.
📚علل الشرایع ج١ ص١٧٧
📚بحارالانوار ج ٧٨ ص٢۵٣
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#نوحه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
*وداع*
الوداع ای ، مهربانم
آتش مزن ، تو به جانم
آرام جانم ، ترک سفرکن
یارجوانم،حالم نظر کن
فاطمه جانم ای فاطمه جان
کلمینی ، یافاطمه
گریه کردم، پیش همه
چشمان زخمی، یک لحظه بگشا
احوال حیدر،داردتماشا
فاطمه جانم ای فاطمه جان
بگو چرا ، ای همسرم
بازوی تو ، دارد ورم
لعنت به قنفذ ، داده عذابم
کرده مغیره ، خانه خرابم
فاطمه جانم ای فاطمه جان
مرهم نشد ، بیاورم
شاکی از آن ،میخ درم
این درد سینه،برده امانت
دشمن چه کرده بااستخوانت
فاطمه جانم ای فاطمه جان
*جواب حضرت زهرا سلام اله علیها*
ای رهبرِ، خانه نشین
حال و روز ِ ، زهرا ببین
کن حلالم ای آقایِ بی یار
حیدرِ تنها خدا نگهدار
ای علی جانم جانم علی جان
شرمنده ام با رفتنم
برقلب تو آتش زنم
گریه نکن ای دارو ندارم
دارم وصیت بنشین کنارم
ای علی جانم جانم علی جان
پوشانده ام رویم اگر
اذیت شدم در پشت در
جسمم شبانه،تنهاکفن کن
غسلم را از زیر پیرهن کن
ای علی جانم جانم علی جان
گویم علی با شور و شین
جان تو و جان حسین
دانی زچه در شور و نوایم
فکر حسین و ، کرب وبلایم
ای حسین جانم غریب مادر
قرار ِما تهِ گودال
چشم بی سر شود پامال
گویم بنی با اشک دیده
بوسه زنم رگهای بریده
ای حسین جانم غریب مادر
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#زمینه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
مادر مرومرو
ای مادر جوان قامت کمان شدی
خسته زمردم نامهربان شدی
مادر مرومرو
بر صورتت چرا چادر کشیده ای
در کوچه ها بگو مادر چه دیده ای
مادر مرو مرو
با بسترت یکی گشته تنت چرا
مخفی نموده ای اسرار کوچه را
مادر مرو مرو
دادی به دخترت تو درس عاشقی
نیلی شدی ولی زهرای سابقی
مادر مرو مرو
دادی به دست من امشب سه تا کفن
دلواپسم بگو از کربلا سخن
مادر مرو مرو
یک جمله لااقل از پیرهن بگو
باشد وصیتت بوسیدن گلو
مظلوم حسین حسین
مادر برو ولی باشد قرار ما
هنگام غروب گودال کربلا
مظلوم حسین حسین
بازحمت از حرم آیم به قتلگاه
الشمر جالسٌ باید کنم نگاه
آید به گوش من آنجا صدای تو
می بوسم آن گلوی پاره جای تو
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#غزل_مصیبت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
حیدر کنار تو ز پا افتادنی نیست
فریادهایت از صدا افتادنی نیست
بین در و دیوار پوشاندی خودت را
پرده ز ناموس خدا افتادنی نیست
افتادی اما چادر از رویت نیفتاد
این پرچم حجب و حیا افتادنی نیست
فهمیدم از طرز نفس هایت عزیزم
این استخوان دنده جا افتادی نیست
تو سیب نوبر داشتی حالا نداری
جز با تکان، بارِ شما افتادنی نیست
فریاد زد قنفذ کمک کن بر مغیره
زهرا ز مولایش جدا افتادنی نیست
جای قلاف افتاده پشت گردن تو
سر بی شتاب ضربه ها افتادنی نیست
لشگر همه گفتند محکمتر بزن شمر
سر بی بریدن از قفا افتادنی نیست
گودال روی دامن تو سر جداشد
گیسو به خاک کربلا افتادنی نیست
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#غزل_مصیبت_حضرت_زهرا
#مصیبت_وداع
آرام دیده بسته ای و خواب رفته ای
یا که ز درد سینه ات از تاب رفتهای
جسم نحیف تو شده با بسترت یکی
از بس که ای عزیز دلم آب رفتهای
پایت ورم نموده زبس بهر یاریم
هر شب به درب خانه اصحاب رفتهای
از خاک چادرت شده معلوم نوح من
باموجی از بلا سوی گرداب رفتهای
در چارچوب خوردِ تنِ ضربه خورده ات
چون سایهای شکسته تو در آب رفته ای
ای ماه خانهام هم شب در خسوفِ غم
با آه دل زیارت مهتاب رفتهای ای
ای پشتگرمی ام تو در این قحطی وفا
تا انتهای معرفتی ناب رفتهای
زهرا بیا و کم دگری را خجل کنیم
خیلی دلم گرفته بیا درددل کنیم
یادش بخیر لحظه دیدار ما دوتا
آن اولین نگاه پر از عشق و آشنا
من بودم و تو و پدرت در کنار عرش
دور سرت ملائکه و خیل انبیا
دست تو را گرفت و به دستان من سپرد
گفتا تویی ودیعه محفوظهی خدا
حالا نبی کجاست ببیند امانتش
پهلو شکسته سینه شکسته غم آشنا
رفتی سلام من برسان بر پدر بگو
اسرار سینهای که نهان کرده ای زما
مسمار ضربه زد به بدن یا که سوختی
آمد چه بر سر بدنت زیردست و پا
دردت زنان بود دخالت نمی کنم
آهسته فضه را توصدا کرده ای بیا
زهرا بیا و کم دگری را خجل کنیم
خیلی دلم گرفته بیا درددل کنیم
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#نوحه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
منم یک تنه یار حیدر
علمدار سردار خیبر
سپر میکنم سینه در راه دلبر
شادم شده بین راه علی قتلگاهم
یاری حیدر شده در مدینه گناهم
من زندگی را بدون علی لحظهای هم نخواهم
حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر
_____
ز هر سو عدو حملهور شد
در خانهام شعلهور شد
بیا فضه که فاطمه بی پسر شد
رحمی نکرده کسی بر من و ناله هایم
بند آمد از ضربه بی هوایی صدایم
قنفذ مرا کرده با ضرب از شال حیدرجدایم
حیدر یاحیدر یاحیدریاحیدر
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#غزل_مصیبت_حضرت_زهرا
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
سرای دیده بارانی است مردم
دگر وقت پریشانی است مردم
رسیده باز بوی فاطمیه
هوای شهر طوفانی است مردم
گرفته غم چنان راه نفس را
که گریه هست آوا نیست مردم
کسی که سوز زهرا در دل اوست
نوایش بیتالاحزانیست مردم
رسد از شهر پیغمبر صدایی
ببینید آهِ زهرا نیست مردم
یکی گوید به این هیزم به دستان
سرایم عرش رحمانی است مردم
به آن دسته که در راهند گویی
دگر در پشت در جا نیست مردم
لگد ،مسمارِ در ،فضه کجایی
که دیگر وقت افشاء نیست مردم
چنان در سینه ،جا خوش کرده مسمار
نیازی بر لگدها نیست مردم
بیاور زود فضه چادرش را
زمانی بر مداوا نیست مردم _
_علی را دست بسته میکشند و
کنون وقت تماشا نیست مردم
گرفته دامنش را تا بدانند
امیر عشق تنها نیست مردم
اگر دست از سر او برندارند
دمه گیسو پریشانی است مردم
مقام دختر احمد که کمتر
از آن ناقه به دنیا نیست مردم
یهودی فدک اینجا صدا زد
که این رسم مسلمانیست مردم؟!!!
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#فاطمیه
#مصائب_فاطمیه
آری صدای آه گاهی گوشه دار است
آثار قلبی سوخته از روزگار است
باید میان شعله ها سینه سپر کرد
در این دیاری که چنین قحطی یار است
هرکس که میخواهد بداند فاطمه کیست
خونِ در و دیوار نقش اقتدار است
باید به خون غلتید در حفظ ولایت
ور نه ولایت محوری تنها شعار است
خاک دو عالم بر سر اهل مدینه
زهرا به امداد علی استر سوار است
داغ دو دست بسته سنگین تر ز سیلی است
باور کنید این مرد صاحب ذوالفقار است
از بهر قنفذ این غلاف بیمروت
در شهر نامردان نشان افتخار است
از بعد از آنکه بازوی مادر شکستند
گیسوی آشفته چونان باد بهار است
سادات خون گریند تا روز قیامت
زین گفته ام سری نهفته آشکار است
نفرین بر آن مسمار هر کس که لگد زد .
بنگر نود روز است مادر بی قرار است
.تا فضه آمد دید بار شیشه افتاد
فریاد زد نامرد بب بی باردار است
تاریخ هم مانده چه پاسخگوید این حرف
آخر چرا زهرای اطهر بیمزار است؟!
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
هدایت شده از اشعار قاسم نعمتی
#فاطمیه
#زمزمه_شهادت_حضرت_زهرا
#بستر
#وداع
شب جمعه قبل از شهادت
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
بیا این شب جمعهٔ آخری
حسین عزیزم بشین روبروم
همینکه موهات ونگا می کنم
گره می خوره ناله هام توو گلوم
سرِ شب شمردم کفن هامون و
بمیرم الهی یه دونه کمه
هزار تا لباسم برا یوسفی
که در بین گرگا بمونه کمه
دعا می کنم که شبیه خودم
تویِ جای تنگی گرفتار نشی
نبیم که در گودی ِ قتلگاه
داری پاتو روی زمین می کِشی
یه روز آخه دور تو خالی میشه
می مونی چه تنها تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریزن سرت
بزرگ قبیله می گیره وضو
یه نیزه می شه بینشون دست به دست
لگد میزنه پهلوت و میشکنه
یکی مثل اونکه پر من شکست
شب جمعه ها قول میدم که بیام
کنار تو ای یوسف بی سرم
خونای گلو رو تمیز میکنم
باچشمی ترو گوشه معجرم
صدا می زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه بهم ریختنت
به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
🌙 خوردن مقداری تربت سیدالشهداء علیه السلام در روز اول ماه قمری سفارش شده است.
🔸موقع برداشتن و خوردن تربت این دعاها را بخوانید:
1⃣ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَ بِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِهَا وَ ثَوَی فِیهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ بِحَقِّ الْمَلائِکَةِ الْحَافِّینَ بِهِ إلّا جَعَلْتَهَا شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ بُرْءاً مِنْ کُلِّ مَرَضٍ وَ نَجَاةً مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَ حِرْزاً مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ
2⃣ تلاوت سوره قدر
3⃣ بِسْمِ الله وَ بِالله اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقا واسِعا وَ عِلْما نافِعا وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ
✍ استاد الهی: خوردن تربت اباعبدالله علیه السلام در اول هر ماه بسیاری از زمینه های انحراف را از سر راه مومن کنار میزند.
@ghasemnemati
باعرض سلام و احترام خدمت همه نوکران و ذاکران آل الله نماز اول ماه دورکعت رکعت اول حمدو30مرتبه توحید و در رکعت دوم حمدو30مرتبه قدر و درآخرصدقه انشاالله این نوکری های بااخلاص زمینه ساز ظهورحضرت ولیعصر عجل الله باشد.
التماس دعا
یاعلی مدد
@karimegharib
یااباعبدالله
همیشه اول هرماه افضل الاعمال
سلام برسر بالای نیزه ها دادم
قسم به زلف پریشان تو روی نیزه
هلال دیدم و یاد هلال افتادم
زتشنگی ترک افتاده بود بر لب تو
کنار راس تو باخنده آب میخوردند
به روی صندوق حمل سر تو هرشهری
به پیش دیدهء زینب.... میخوردند
#قاسم_نعمتى
@karimegharib
⚜السلام علیک یا فاطمه الزهرا⚜
🚩 پنج شب اقامه عزای مادر سادات
حضرت زهرا سلام الله علیها
یادبود کنیز حضرت زهرا سلام الله علیها
💐«حاجیه خانم ابوالحسنی»💐
سخنران :شیخ محمدحسین طوغانی
شیخ محسن مقصودی
مداحی ذاکرین اهل بیت علیهم السلام
🕰یکشنبه تا پنجشنبه 26تا30آذر ماه
ساعت ۱۹
🕌شهرری خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم کهف الحسن علیه السلام
رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
🗺 موقعیت مکانی :
https://maps.google.com/maps?q=35.599574,51.44247
اشعار قاسم نعمتی
🗺 موقعیت مکانی : https://maps.google.com/maps?q=35.599574,51.44247
انشاءالله شب دوم روضه کهف الحسن علیه السلام مشرف شوید
#فاطمیه
#نشر_حداکثری_مصائب_فاطمی
#درددلهاباعمار
🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟!
در نقلها آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها عزاداری مینمود.
🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور!
🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم.
📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهمالسّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی
▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیهالسلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه میکند.
🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و در ساعتی مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه میدهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیهالسلام به من فرمود: سخن بگو!
🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب میکنید اما خودتان
اینگونه بیتاب شدهاید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ...
▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است!
📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها،
▪️به خدا قسم ای عمّار! درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلاماللهعلیها ؛ درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 عمار گوید:
📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه
▪️گریههای بیامان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم.
📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷
#فاطمیه
#نشر_حداکثری_مصائب_فاطمیه
🩸ای عمّار! میدانی چرا قلبم دارد متلاشی میشود ؟!
در نقلها آمده است:
بعد از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیهالسلام با جناب عمار یاسر اینگونه درد دل نموده و فرمودند:
📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، وَجَدتُ ضِلْعاً مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا
▪️ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دندهای از دندههای پهلویش شکسته است.
📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ
▪️و میخ در، سینهاش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانهها سیاه بود؛
📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيَّ عَيْشِي
▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی میکند این است که فاطمه سلاماللهعلیها، تمام این جراحات را از من پنهان میکرد تا حال و روز من از درد و زخمهای او، خراب نشود.
📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت)
📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی ص٥٥٢
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#زمزمه_زمینه_حضرت_زهرا
#مصائب_فاطمیه
#بعد_از_شهادت
زهرای من زهرای من زهرا
خونه شده ،بی توعزاخونه
دنیا برام ، شبیه زندونه
حیدر بی تو ، زنده نمی مونه
با رفتنت ، خونه خرابم من
زهرا ببین ، در اضطرابم من
رو خاک تو ، ابوترابممن
پاشو ببین ، لرزش دستام و
باکی بگم ، فاطمه دردام و
کی پاک کنه ، اشکای چشمام و
چشمام خیس ، هر لحظه با یادت
توو گوشم ، ناله و فریادت
فضه رسید ، پست در به دادت
یه کابوسی ، توو خواب حسنه
انگار توو خواب ، دست و پا می زنه
صحبتش از ، سیلی دشمنه
می گه نزن ، مادرم و نامرد
انگار یکی ، غرورش و له کرد
لعنت به اون ، غارت گر خونسرد
شبها حسین ، بهونه می گیره
با تشنگی ، از طفلی در گیره
روزی میاد، لب تشنه می میره
چادر تو ، چه میاد به زینب
اشکمنو ، پاک می کنه هرشب
مادر مادر ، میخونه زیر لب
می بینمش ، یه روز تک و تنها
با چادر ، خاکی توی صحرا
قامت کمون ، غروب عاشورا
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#یلدای_مهدوی
#شب_جمعه
شب طولانی هرسال زمان بیشتر است
تاکمی فکر دعا؛ گرم عبادت باشیم
ساعتی هم که شده گوشه سجاده خویش
بنشینیم و به دنبال سعادت باشیم
شب طولانی هرسال خدا منتظر است
چشم یک عبد گنهکار کمی تر گردد
رحمت واسعه آغوش خودش واکرده
یک گنهکار مگر توبه کند برگردد
شب طولانی هر سال امان ازغفلت
چشمی آیا زدلی غمزده بارانی شد؟
شب طولانی هرسال کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست
بوی سیب از حرم کرببلا می آید
مادری با کمری خم شده و موی سپید
بادلی سوخته از عرش خدا می آید
می زند ناله «بنی» چه بهم ریخته ای
هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟
هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک
قسمتِ بیشتر از پیکر تو نیست چرا؟
چونکه با ضربه و از پشت بریدند سرت
نیمی از حنجر تو روی زمین ریخته است
چون کنار تن تو معجر زینب بُردند
گیسوی خواهرتو روی زمین ریخته است
#قاسم_نعمتی
#یلدای_مهدوی
@ghasemnemati_ir
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#مثنوی حضرت ام البنین سلام الله علیها
من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم
مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم
آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم
معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است
دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست
من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم
وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم
آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم
قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من
دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم
گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت
آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم
لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم
هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند
گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر
عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع
آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم
تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد
صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم
در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم
شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم
حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین
گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی
نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان
روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین
چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی
یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا
رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت
وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت
جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد
گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو و بغض گلو
گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی
گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی
تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم
باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمد
یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم
نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#غزل_مصیبت
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی
بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»
زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی
از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر مانیست جایی از سپیدی
یک تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی
از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن،و از ناامیدی
باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی
در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir