#نکته
[آیتالله حسین نوری همدانی:] «برکةالعلم در تعظیم استاد است. ما هم در تکریم ایشان [= علّامه طباطبایی] از این حدیث، خیلی بهره میگرفتیم.
میبینیم یکی از شاگردان ایشان، آیتالله شهید مطهری (ره) بودند که در نوشتههاشان هر وقت، اسم آیتالله طباطبایی (ره) را میبرند، میگویند: "آیتالله طباطبایی (روحی له الفداء)".
به خاطر دارم که جلسهای تبلیغی در نیشابور در فصل تابستان بود. من منزل حجّتالاسلام و المسلمین سیّد محمّد موسوی بودم. گفتند: "امروز آیتالله طباطبایی (ره) میآیند تا از اینجا به سبزوار بروند و برگردند." نزدیک ظهر آمدند. آیتالله مطهّری (ره) به علّت احترامی که نسبت به ایشان میکرد و برای ما درس بود، پشتسر ایشان حرکت میکرد. ایشان وارد که شدند، بدون اجازۀ ایشان ننشست. وقتی ایشان حرکت میکرد که برود وضو بگیرد، آیتالله مطهّری (ره) جلوتر میرفت؛ کفش ایشان را جفت کند. وقت وضو عمامهشان را برمیداشت؛ سپس عبا را روی دستش میگرفت تا وضوی ایشان تمام شود، جلو میآمد و با احترام، عبا را به دوش ایشان میانداخت و عمامه را به سر ایشان میگذاشت.
یک روز در جلسۀ درس آیتالله طباطبایی (ره) بودیم. یک نفر آشنا آمد و شیشۀ عطری به ایشان تقدیم کرد. ایشان گرفتند و تشکّر کردند. آمد جلو و شیشه را باز کرد و خواست به لباس آیتالله طباطبایی (ره) بمالد. آیتالله طباطبایی (ره) گفت: "نه؛ نه. من ۲ سال است از آن تاریخ که استاد من، آقای [علّامه سیّد علی] قاضی، (رض) از دنیا رفته، عطر نزدهام."
حدیث داریم: "برکة العلم فی تعظیم الأستاذ؛ برکت علم در تعظیم استاد است."»
🌷
آیا ما هم نسبت به اساتید معنویمان، اینگونه هستیم؟
آیا دوست داریم که علم ما برکت داشته باشد؟
#برکت، #علمجویی، #معلم
@ghatreghatre
#داستان
شیخ عبدالله واعظ یزدی، متخلّص به شهودی،:
«مرحوم شیخ مرتضی انصاری، با شاگردهایش میرفت، یکمرتبه از آنها فاصله گرفت، کَنار قبری آمد، با آستینش خاکهای روی سنگ قبر را پاک کرد.
اصحاب شیخ سؤال کردند: "این، قبر کیست که اینگونه احترام میکنید؟" گفت: "قبر کسی است که در کودکی نزد او درس میخواندم."»
📖 ما سمعتُ ممّن رأیتُ، ج ۱، ص ۴۰۱؛ برگرفته از: یک کانال.
خوشا به حال شیخ انصاری که حتّی به قبر معلّم دوران کودکیاش احترام گذاشته است!
حال آیا ما با معلّمان و اساتید زندۀ خود و بهویژه اساتید معنوی و روحانیّت اصیلی که به ما دین یاد دادهاند، چگونه باید رفتار کنیم؟
#احترامگذاشتن، #معلم
@ghatreghatre
🌷
#شعر
«صائب»! به پای خویش زند تیشه بیخبر
آن بیادب که خنده به استاد میزند
از: صائب تبريزی.
#ادب، #تمسخر، #معلم
@ghatreghatre
🌷
#مطالب_مناسبتی
نشانی مطالب این کانال دربارۀ #معلم:
1️⃣ https://eitaa.com/ghatreghatre/151
2️⃣ https://eitaa.com/ghatreghatre/599
3️⃣ https://eitaa.com/ghatreghatre/599
4️⃣ https://eitaa.com/ghatreghatre/1705
#روز_معلم
@ghatreghatre
🌷
#داستان
آقای هادی مدرّس افغانی، فرزند مرحوم حاجآقا استاد محمّدعلی مدرّس افغانی،:
«پدرم میگفت: "استادی داشتم اهل قفقاز که [کتاب] ‹مطوّل› در خدمتش میخواندم.
این استاد قفقازی، عجیب در فقر و تنگدستی و گرسنگی بهسر میبرد. خودم هم از او بدتر بودم.
بعد از چندین ماه، یک تکهگوشت نذری نصیبم شد. موقع رفتن به حجره، دستم بود. همینطورکه بهسرعت به طرف حجرۀ یکی از رفقایم میرفتم و در رؤیای شیرین این منظره بودم که با این گوشت آبگوشت، میپزیم و بعد از چند ماه، شکممان سیر میشود، یکدفعه با همین استادم مواجه شدم. سلام کردم و رد شدم.
مرا صدا کرد که آشیخ محمّدعلی! چه تو دستت هست؟ گفتم: مقداری گوشت.
با حالتی فقیرانه از من خواهش کرد که این گوشت را به من بده؛ چند ماه است که غِذای پختنی نخوردهام و بوی گوشت نشنیدهام.
گرچه برایم خیلی سخت و ناگوار بود، امّا تمام گوشتها را به او دادم.
او در حقّم دعا کرد. بعد از آن، آثار دعایش را در زندگیام خیلی واضح و آشکار مشاهده کردم."»
📖 گوهر ادب، ص ۱۹۸؛ برگرفته از: یک کانال معتبر.
#ایثار، #دعا، #معلم
@ghatreghatre
🌷