eitaa logo
غذای روح
529 دنبال‌کننده
849 عکس
324 ویدیو
52 فایل
این کانال برای بهره مندی ازغذای روح تشکیل شده و در آن تنها از تعلیمات حضرت آیةالله سید حسن ابطحی رحمه الله استفاده شده
مشاهده در ایتا
دانلود
{خواب ديدن} رؤياها به خاطر آنكه روح كاملا نتوانسته قطع علاقه از مادیات و تخيلات بكند هيچ نوعش حجيت ندارد بخصوص در صورتى كه بخواهد برخلاف احكام و يا معارف ثابت شده در اسلام مطلبى را اثبات كند. مگر خواب "انبياء" و "ائمه ى اطهار" عليهم السلام كه در حقيقت خواب آنها مانند بيدارى است. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب
عوالم قبل از دنیا(۱) کتاب تألیف حضرت آیت الله سید حسن ابطحی (رحمة الله علیه) @ghazayeroohemofid
{توضیحاتی در خصوص مکاشفه} ۱/ ممكن است كلمه ى "مكاشفه" از اصطلاحات صوفيه باشد و ما نبايد از اصطلاحات آنها استفاده كنيم، ولى حقيقت مطلب اين است كه ما واژه اى بهتر از اين كلمه در مقابل آنچه روح در بين خواب و بيدارى مى بيند و يا متوجّه مى گردد نداريم، لذا ما هم با همان اصطلاح مطلبمان را عنوان مى كنيم.(همچنان كه حضرت سجّاد عليه السّلام اين كلمه را در مناجات العارفين به کار برده اند) اين حالت بيشتر براى كسانى پيش مى آيد كه مقدارى تزكيه ى نفس كرده باشند و روح آنها تا حدّى تقويت شده باشد و بتوانند به مجرّد آنكه چشمشان به خواب رفت ولى هنوز روحشان صددرصد قطع علاقه از بدن نكرده و بلكه مثلاً گوش هنوز مى شنود فعّاليّتهاى روحى خود را شروع كنند. ادامه دارد... (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب @Ghazayeroohemofid
غذای روح
{توضیحاتی در خصوص مکاشفه} ۱/ ممكن است كلمه ى "مكاشفه" از اصطلاحات صوفيه باشد و ما نبايد از اصطلاحات
{توضیحاتی در خصوص مکاشفه} ۲/ بخش پایانی... حالت مکاشفه بيشتر براى كسانى پيش مى آيد كه مقدارى تزكيه ى نفس كرده باشند و روح آنها تا حدّى تقويت شده باشد و بتوانند به مجرّد آنكه چشمشان به خواب رفت ولى هنوز روحشان صددرصد قطع علاقه از بدن نكرده و بلكه مثلا گوش هنوز مى شنود فعّاليّتهاى روحى خود را شروع كنند و مثل كسى كه به خواب رفته و بلكه به مراتب قوى تر و روشن تر حقايق و مسائل و خصوصيّات را در حالت بين خواب و بيدارى ببينند و از اسرار خفيّه اطّلاع حاصل كنند و از علوم و معارف الهيّه مطّلع شوند و گاهى هم ممكن است اين حالت براى همه كس اتّفاق بيفتد ولى آنچه كه مايه ى اصلى بوجود آمدن اين حالت است انقطاع بيشتر از مادّيات و عالم دنيا است. مثلا گاهى ممكن است براى انسان به خاطر مصيبت سختى و يا مواجه شدن با خطر مهمّى حالت انقطاع موقّتى پيدا شود و براى راه گشائى و نجات از آن مصيبت و خطر، حالت مكاشفه اى به او دست دهد. و گاهى هم انسان به خاطر عشق و علاقه اى كه به كسى و يا چيزى دارد كه در نتيجه تمام عشق و محبّتش به آن كس و يا به آن چيز متوجّه مى شود و از ديگر چيزها انقطاع پيدا مى كند آن وقت در خصوص آن معشوق و آن محبوب مكاشفاتى به او دست مى دهد. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب @Ghazayeroohemofid
{تلقين و اراده و القاء در اثر قدرت روح} گاهى در روح انسان در اثر رياضت، به قدرى قدرت تلقين به ديگرى زياد مى شود كه مى تواند هر مطلب حق يا باطلى را به ديگرى تلقين كند و او را معتقد به آن مطلب نمايد بخصوص اگر طرف مقابل از افراد ضعيف الاراده و كسانى كه روحيه ى تلقين پذيرى خوبى دارند باشد. به تجربه ثابت شده كه به وسيله ى تلقين امراضى بوجود آمده و همچنين به وسيله ى تلقين امراضى رفع شده است. در بعضى از ممالک مترقى جهان وقتى اطباء از معالجه ى مريضى به وسيله ى دارو مأيوس مى شوند به وسيله ى تلقين، كسالت و مرض او را رفع مى كنند. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب @Ghazayeroohemofid
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{انسان روح است نه جسد} روح انسان با رياضتها و مخالفتهاى با نفس به قدرى تقويت مى شود كه هر كارى را بخواهد مى تواند انجام دهد. روح خود را تخليه كند، از تمام محدوده ى كره ى زمين اطلاع داشته باشد، روح خود را در خارج از بدن تجسم دهد، ديگرى را خواب كند، روح او را از بدنش تخليه كند، او را هيپنوتيزم نمايد، ارواح را ببيند و احضار كند، اجنه را تسخير نمايد، با ملائكه حرف بزند و از آنها كمك بگيرد، با تلقين و اراده امراض روحى و جسمى ديگران را معالجه نمايد، اجسام سنگين را با يك چشم بهم زدن از جائى به جائى حمل نمايد، طى الارض كند، قطارى را كه با سرعت حركت مى كند، در جا نگه دارد و دهها نوع اِعمال قدرت و كارهاى عجيب نمايد. اينها تمامش با داشتن قدرت روحى براى يك انسان در همين عالم ميسّر است، و حتی كسى كه براى بشر اين اعمال و اين قدرت روحى را قائل نباشد و به طور كلی اينها را براى انسان محال بداند، نه مسلمان است و نه به هيچ يك از مذاهب عالم معتقد است. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب ‏🆔@Ghazayeroohemofid
{ نسیم بهشت } او مى گفت: شبى در عالم رؤيا خود را در صحراء محشر مى ديدم، عطش فوق العاده اى به من دست داده بود و طبق معمولم كه در دنيا هر وقت تشنه مى شدم به ياد لبهاى تشنه ى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) مى افتادم در آنجا هم به ياد آن حضرت افتادم و با صداى بلند مشغول گريه كردن شدم، ناگهان شخصى را ديدم كه دست روى شانه ى من مى زند و مى گويد: چرا گريه مى كنى؟ به او گفتم: فوق العاده تشنه شده ام ولى گريه ام براى تشنگى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) است. گفت: پس بيا تا با هم به خدمت آن حضرت برويم. من خوشحال شدم ولى به او گفتم: من هنوز صورت حسابم را تحويل نداده ام. او به من گفت: لازم نيست، تو بى حسابى، زيرا هر چه گناه كرده باشى به خاطر همين اظهار علاقه ات به حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) بخشيده مى شوى. گفتم: كجا برويم؟ گفت: كارت نباشد همراه من بيا. دست مرا گرفت و عوض آنكه مرا به طرفى ببرد، عمودى به طرف آسمان برد، پس از حركت، چند لحظه بيشتر نگذشت كه به يك مدار نارى رسيديم، همه جا آتش بود، خورشيد هم از اين مدار كسب حرارت مى كرد، وقتى از ميان تونل مانندى كه از وسط اين آتشها كشيده شده بود عبور مى كرديم، آن شخص به من گفت: الآن وسط جهنّم در پل صراط و جسر جهنّم هستيم، خدا كند آتش ما را اذيّت نكند، به هر حال تنها ناراحتى كه آن حرارت در وجود ما گذاشت عطش فوق العاده اى بود كه نزديك بود جانم به لبم آيد، حتی آن قدر آب بدنم خشك شده بود كه احساس مى كردم مثل چوب خشكى شده ام، ديگر عرق هم نمى ريختم در اين موقع ناگهان نسيم خوشبوئى به من خورد كه فوق العاده فرح انگيز بود، آن شخص به من گفت: اين نسيم بهشت است كه از فرسنگها راه به افراد بهشتى مى خورد. به هر حال همان طور كه عمودى بالا مى رفتيم چيزى نگذشت كه به درِ باغ بزرگى رسيديم، ولى من زبانم از تشنگى بيرون آمده بود. اوّلين لطفى كه به من در اين موقع شد اين بود كه "امام عصر" ارواحنا فداه با يك ظرف پر از آب كوثر دم درِ بهشت مثل كسى كه انتظار مرا مى كشيده ايستاده بود و به من فرمود: اين آب را بخور كه ديگر تشنه نمى شوى. من از آن آب خوردم و به طرف راست و چپ نگاه كردم، ديدم بقيّه ى "ائمّه" (عليهم السّلام) هم در درِ بهشت ايستاده اند و اوّل پذيرائى كه از اصحاب و مردمى كه در زمان آنها زندگى مى كرده اند و از شيعيان آنها بوده اند مى فرمايند، دادن همين آب است. امّا چه آبى بود، به قدرى لذّت بخش بود، به قدرى گوارا بود كه پس از آن خواب لذّت آن آب تا به حال از ذائقه ام بيرون نرفته است و عجيب اين بود كه من وقتى سرشب مى خواستم بخوابم مقدارى تشنه بودم ولى وقتى از خواب بيدار شدم به كلی رفع تشنگى ام شده بود. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب 🆔 @Ghazayeroohemofid
{عظمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در روز قیامت} ١/ ✳️ در آن وقتى كه همه ى انبياء، ائمّه ى اطهار (عليهم السلام)، صالحين و شهداء و صدّيقين به كمك ملائكه مشغول حلّ و فصل مردم قيامت هستند، ناگهان صداى روح بخشى از جانب پروردگار در سراسر كره ى زمين طنين مى اندازد كه چشمها را بپوشانيد و با اين كلمه چشمها بى اختيار بسته مى شود. آن صدا ادامه مى دهد كه فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) مى خواهد از آسمان چهارم به كره ى زمين و از كره ى زمين به بهشت تشريف ببرد. آنچنان عظمتى دارد كه هيچ چشمى آن عظمت و مقام را نمى تواند ببيند؛ ده هزار مَلَك در جلو، ده هزار ملك در عقب، ده هزار ملك طرف راست، ده هزار ملك طرف چپ، آنچنان در صفهاى مرتّب و نظم عجيبى، فاطمه اطهر (عليهاالسلام) كه مانند خورشيد در وسط آسمان حركت مى كند به طرف بهشت مى روند. فاطمه زهرا (عليهاالسلام) محبوبه ى خدا وقتى به بهشت خلد مى رسد با خداى محبوبش چنين حرف مى زند كه : 🔸 خدايا من در دنيا قدرم مجهول بود، من در دنيا قدرم معلوم نبود، در قيامت هم كه مردم با چشم بسته با من روبرو شدند، پس اين مردم كى ممكن است معرفت مرا دريافت كنند؟ عظمت محبوبيت مرا در نزد تو چه وقت بايد بشناسند؟ ادامه دارد... (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) ‌ کتاب سلام الله علیها 🆔 @Ghazayeroohemofid
{عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز قیامت} ٢/ بخش پایانی... ✳️ خداى تعالى در جواب مى فرمايد: اى حبيبه ام، اى محبوبه ام، به قيامت برگرد عظمت خودت را نشان بده، 🔷 هر كس از دوستانت؛ و از دوستان فرزندانت و ذرّيه ات را ديدى؛ شفاعت كن و آنها را وارد بهشت كن تا كرامت خودت را در قيامت نشان داده باشى و تا مردم بدانند كه تو چقدر نزد من محبوبيت دارى. 🔸 فاطمه ى اطهر (عليهاالسلام) مانند پرنده اى كه دانه اى سالم را از ميان دانه هاى غيرسالم بر مى چيند دوستانش را و دوستان دوستانش و دوستان فرزندانش را جمع مى كند و به طرف بهشت مى فرستد. ◀️ در اين ميان مردى از دور صدا مى زند: يا فاطمه من به تو حقّى دارم. فاطمه اطهر در ليست دوستانش نگاه مى كند، اسم او را مى پرسد. يك چنين فردى در آن ليست وجود ندارد. ❇️ لذا مى فرمايد: تو چه حقّى به من دارى؟ آن مرد عرض مى كند: من در فلان شهر، در فلان محلّه خانه اى داشتم كه ديوارش بلند بود يكى از فرزندانت در زير سايه ى ديوار منزل من براى چند دقيقه استراحت كرده و من به خاطر تو و محبّت به تو در آن موقع به او اجازه اين استراحت را داده ام. ✳️ فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) مى گويد: راست گفتى، تو هم در ميان دوستان ذرّيه ى من وارد شو و با آنها به سوى بهشت روانه شو. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب سلام الله علیها 🆔 @Ghazayeroohemofid
{نسیم بهشت} او مى گفت: شبى در عالم رؤيا خود را در صحراء محشر مى ديدم، عطش فوق العاده اى به من دست داده بود و طبق معمولم كه در دنيا هر وقت تشنه مى شدم به ياد لبهاى تشنه ى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) مى افتادم در آنجا هم به ياد آن حضرت افتادم و با صداى بلند مشغول گريه كردن شدم، ناگهان شخصى را ديدم كه دست روى شانه ى من مى زند و مى گويد: چرا گريه مى كنى؟ به او گفتم: فوق العاده تشنه شده ام ولى گريه ام براى تشنگى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) است. گفت: پس بيا تا با هم به خدمت آن حضرت برويم. من خوشحال شدم ولى به او گفتم: من هنوز صورت حسابم را تحويل نداده ام. او به من گفت: لازم نيست، تو بى حسابى، زيرا هر چه گناه كرده باشى به خاطر همين اظهار علاقه ات به حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) بخشيده مى شوى. گفتم: كجا برويم؟ گفت: كارت نباشد همراه من بيا. دست مرا گرفت و عوض آنكه مرا به طرفى ببرد، عمودى به طرف آسمان برد، پس از حركت، چند لحظه بيشتر نگذشت كه به يك مدار نارى رسيديم، همه جا آتش بود، خورشيد هم از اين مدار كسب حرارت مى كرد، وقتى از ميان تونل مانندى كه از وسط اين آتشها كشيده شده بود عبور مى كرديم، آن شخص به من گفت: الآن وسط جهنّم در پل صراط و جسر جهنّم هستيم، خدا كند آتش ما را اذيّت نكند، به هر حال تنها ناراحتى كه آن حرارت در وجود ما گذاشت عطش فوق العاده اى بود كه نزديك بود جانم به لبم آيد، حتی آن قدر آب بدنم خشك شده بود كه احساس مى كردم مثل چوب خشكى شده ام، ديگر عرق هم نمى ريختم در اين موقع ناگهان نسيم خوشبوئى به من خورد كه فوق العاده فرح انگيز بود، آن شخص به من گفت: اين نسيم بهشت است كه از فرسنگها راه به افراد بهشتى مى خورد. به هر حال همان طور كه عمودى بالا مى رفتيم چيزى نگذشت كه به درِ باغ بزرگى رسيديم، ولى من زبانم از تشنگى بيرون آمده بود. اوّلين لطفى كه به من در اين موقع شد اين بود كه "امام عصر" ارواحنا فداه با يك ظرف پر از آب كوثر دم درِ بهشت مثل كسى كه انتظار مرا مى كشيده ايستاده بود و به من فرمود: اين آب را بخور كه ديگر تشنه نمى شوى. من از آن آب خوردم و به طرف راست و چپ نگاه كردم، ديدم بقيّه ى "ائمّه" (عليهم السّلام) هم در درِ بهشت ايستاده اند و اوّل پذيرائى كه از اصحاب و مردمى كه در زمان آنها زندگى مى كرده اند و از شيعيان آنها بوده اند مى فرمايند، دادن همين آب است. امّا چه آبى بود، به قدرى لذّت بخش بود، به قدرى گوارا بود كه پس از آن خواب لذّت آن آب تا به حال از ذائقه ام بيرون نرفته است و عجيب اين بود كه من وقتى سرشب مى خواستم بخوابم مقدارى تشنه بودم ولى وقتى از خواب بيدار شدم به كلی رفع تشنگى ام شده بود. (از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه) کتاب 🆔 @Ghazayeroohemofid
نسیم بهشت او مى گفت: شبى در عالم رؤيا خود را در صحراء محشر مى ديدم، عطش فوق العاده اى به من دست داده بود و طبق معمولم كه در دنيا هر وقت تشنه مى شدم به ياد لبهاى تشنه ى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) مى افتادم در آنجا هم به ياد آن حضرت افتادم و با صداى بلند مشغول گريه كردن شدم، ناگهان شخصى را ديدم كه دست روى شانه ى من مى زند و مى گويد: چرا گريه مى كنى؟ به او گفتم: فوق العاده تشنه شده ام ولى گريه ام براى تشنگى حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) است. گفت: پس بيا تا با هم به خدمت آن حضرت برويم. من خوشحال شدم ولى به او گفتم: من هنوز صورت حسابم را تحويل نداده ام. او به من گفت: لازم نيست، تو بى حسابى، زيرا هر چه گناه كرده باشى به خاطر همين اظهار علاقه ات به حضرت "سيّدالشّهداء" (عليه السّلام) بخشيده مى شوى. گفتم: كجا برويم؟ گفت: كارت نباشد همراه من بيا. دست مرا گرفت و عوض آنكه مرا به طرفى ببرد، عمودى به طرف آسمان برد، پس از حركت، چند لحظه بيشتر نگذشت كه به يك مدار نارى رسيديم، همه جا آتش بود، خورشيد هم از اين مدار كسب حرارت مى كرد، وقتى از ميان تونل مانندى كه از وسط اين آتشها كشيده شده بود عبور مى كرديم، آن شخص به من گفت: الآن وسط جهنّم در پل صراط و جسر جهنّم هستيم، خدا كند آتش ما را اذيّت نكند، به هر حال تنها ناراحتى كه آن حرارت در وجود ما گذاشت عطش فوق العاده اى بود كه نزديك بود جانم به لبم آيد، حتی آن قدر آب بدنم خشك شده بود كه احساس مى كردم مثل چوب خشكى شده ام، ديگر عرق هم نمى ريختم در اين موقع ناگهان نسيم خوشبوئى به من خورد كه فوق العاده فرح انگيز بود، آن شخص به من گفت: اين نسيم بهشت است كه از فرسنگها راه به افراد بهشتى مى خورد. به هر حال همان طور كه عمودى بالا مى رفتيم چيزى نگذشت كه به درِ باغ بزرگى رسيديم، ولى من زبانم از تشنگى بيرون آمده بود. اوّلين لطفى كه به من در اين موقع شد اين بود كه "امام عصر" ارواحنا فداه با يك ظرف پر از آب كوثر دم درِ بهشت مثل كسى كه انتظار مرا مى كشيده ايستاده بود و به من فرمود: اين آب را بخور كه ديگر تشنه نمى شوى. من از آن آب خوردم و به طرف راست و چپ نگاه كردم، ديدم بقيّه ى "ائمّه" (عليهم السّلام) هم دم درِ بهشت ايستاده اند و اوّل پذيرائى كه از اصحاب و مردمى كه در زمان آنها زندگى مى كرده اند و از شيعيان آنها بوده اند مى فرمايند، دادن همين آب است. امّا چه آبى بود، به قدرى لذّت بخش بود، به قدرى گوارا بود كه پس از آن خواب لذّت آن آب تا به حال از ذائقه ام بيرون نرفته است و عجيب اين بود كه من وقتى سرشب مى خواستم بخوابم مقدارى تشنه بودم ولى وقتى از خواب بيدار شدم به كلی رفع تشنگى ام شده بود. (از فرمایشات استاد عزیز، حضرت آیت الله سید حسن ابطحی) کتاب 🆔 @Ghazayeroohemofid