eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
46.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
079-MagmagOrdakKocholoMehrabon-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.19M
💠 مگ مگ اردک کوچولو مهربون 🔻موضوع: مراقبت از خواهر و برادر 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱 🧸@gheseh_gheseh
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام بچه های مودب و مرتبم😍 😍 خوبین مهربون تریناااا؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه گلای زندگی🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا سوره توحید بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 🧸@gheseh_gheseh
🌼یک ، یه دوستی داشتم دو، دوستش می داشتم سه ، سه تا ستاره⭐️⭐️⭐️ چهار، چاره نداره پنج ، پنجره ی باز🪟 شش ، شیشه درازه هفت ، هفته به هفته هشت ، بشقاب پرنده نه ، نهنگ دریا🐳 ده ، دهقان پیره👩‍🌾 یازده ، یاس سفیدم🌸 دوازده ، دروازه بسته ست🥅 🧸@gheseh_gheseh
🧩بچه های گلم چند اختلاف در دو تصویر وجود دارد؟! 🧸@gheseh_gheseh
📚 🌟عنوان:نگهبان سرو🌟 🖋 به قلم:فاطمه نفری 👨‍👩‍👧‍👦 رده سنی:نوجوان 📚🔸📚🔸📚🔸📚🔸📚🔸 شخصیت اصلی رمان «نگهبان سرو» پسری نوجوان است که مشغول به تحصیل است. او به خاطر اینکه پدرش توانایی مالی کمی دارد، تصمیم دارد تحصیل را رها کند و در شهر مشغول به کار شود، اما پدرش به دست قاچاقچی‌های چوب زخمی می شود و بعد از آن، او به کمک پدر محیط‌بانش می رود. قاچاقچی های چوب به دنبال قطع کردن درخت سرو قدیمی و کهنسال جنگل هستند که روایتی افسانه ای دارد. این رمان ويژه مخاطبان نوجوان است و آن‌ها را با مسائل و مشکلات محیط زیستی که همگی به دست انسان‌ها ایجاد می‌شود آشنا می کند و در خلال آن روحیه مبارزه جویی و حق طلبی آن ها را پرورش و درس ایستادگی و شجاعت در مقابل ظلم را با استفاده از نمادها و کهن الگوها به آن ها آموزش می دهد. 🧸@gheseh_gheseh
بوی خوش دوستی کلاغک هنوز از لانه بیرون نیامده بود. مامان کلاغک گیج شده بود و هرکاری می کرد تا او را راهی مدرسه کند، کلاغک یک بهانه ای می آورد. اول گفت: « بال چپم درد می کنه.» بعد گفت:«نه! فکر کنم سرما 🤒خوردم. سرم گیج می ره. ممکنه بیافتم کف جنگل🌳🌲🌳.» وقتی که مامان کلاغک از گوشه ی چشمش با تعجب به او نگاهی می کرد کلاغک گفت: «اصلا مدرسه به چه دردی می خوره؟ هان؟» این جا بود که دیگر صدای مامان کلاغک درآمد و گفت: «این حرفا چیه؟! تو که مدرسه را خیلی دوست داشتی!» چشم های کلاغک از اشک پر شد 🥺و دیگر طاقت نیاورد. پرید توی بغل مامانش و با گریه گفت: «آخه مامانی، همکلاسی هام همدیگر رو با اسم های زشتی صدا می کنن. به منم می گن سیاسوخته. من اصلا دوست ندارم. تازه قارقارمو هم مسخره می کنن. خیلی بد هستن مامانی. من دوست ندارم برم مدرسه.» و به گریه اش ادامه داد. مامان کلاغک فکری کرد و اشک های او را پاک کرد و گفت: «گریه نکن قشنگم! پاشو زود برو مدرسه که داره دیرت می شه. بعدش هم همه دوستانت رو دعوت کن تا بیان لونه ما. می خوام براتون یه کیک خوشمزه🎂 درست کنم و با دوستانت بیشتر آشنا بشم.» کلاغک اشک هایش را پاک کرد و گفت: «ولی آخه...» مامان کلاغک زود حرفش را قطع کرد و گفت: «ولی آخه نداره! زودباش راه بیوفت! الان کلاس شروع می شه. زودباش!» بالاخره کلاغک با غصه ی زیاد پر زد و پر زد تا به درخت بلوط🌲 مدرسه رسید. رو شاخه سومی نشست. دوستانش یکی یکی شروع به پچ پچ و خندیدن کردند و کلاغک سعی کرد توجهی به حرف های آن ها نکند تا این که آقای شانه به سر 🦜گفت: «ساکت پرنده ها!» و درس را شروع کرد. خورشید🌞 به وسط آسمان رسیده بود که با صدای نوک زدن آقای دارکوب کلاس آن روز تمام شد و قبل از این که پرنده ها شلوغ بازی را بیاندازند کلاغک بلند شد و گفت: «بچه ها! مامانم برای خوردن کیک همه شما رو دعوت کرده. بیایین با هم بریم به لونه ما.» همه جوجه ها با هم جیغ کشیدند و پرپر زنان پرواز کردند به سمت لانه کلاغک. کلاغک هم پشت سر آن ها پرواز می کرد. بوی کیک🎂 از ده تا درخت🌳🌳 مانده به لانه شنیده می شد. پرنده ها یکی یکی به لانه کلاغک رسیدند. سلام کردند و یک گوشه نشستند. کلاغک هم نفس نفس زنان آخرین نفر بود که رسید. بوی کیک🎂 همه را گیج کرده بود ولی خبری از خود کیک نبود. همه فکر می کردند کیک به این خوشبویی، چه شکلی می تواند باشد. تا این که مامان کلاغک جلو آمد و گفت: «سلام پرند ه های رنگارنگ و زیبا! خوش به حالت کلاغک که این همه دوستای رنگ رنگی داری.» بعد رو به پرنده ها کرد و به اون ها گفت: «من از صبح اسمِ قشنگِ دونه دونه شما رو صدا کردم و این کیک رو درست کردم. به خاطر همینه که عطر خوش اون توی تمام درختا پیچیده. قناری... بلبل🕊... گنجشک... طوطی.🦜.. قرقاول... سینه سرخ... پلیکان🦩... کبوتر... کلاغک... » و بعد کیک را آورد و جلوی پرنده ها گذاشت. یک کیک ساده و بدون تزیین. پرنده ها همین طور که کیک را می خوردند به فکر فرو رفتند. از روز بعد همه پرنده ها همدیگر را با اسم های زیبای خودشان صدا می کردند و کلاغک از این موضوع خیلی خوش حال بود. 🧸@gheseh_gheseh
. برای ایجاد انگیزه ی کوچولوهاتون از این نقاشی های قشنگ توی دفترشون بکشین😍 🧸@gheseh_gheseh
031-JashniDarJangal-www.MaryamNashiba.Com_.mp3
2.04M
💠 جشنی در جنگل 🔻موضوع: کمک به دوست 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱 🧸@gheseh_gheseh
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عشقای خودم😍 😍 خوبین گل پسرا و گل دخترای من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا سوره توحید و یک صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 🧸@gheseh_gheseh
🔸️شعر سوره فيل 🌸کی بود کی بود ابرهه؟ 🌱چه کار می‌کرد تو مکه؟ 🌸اون آدم خیلی بد 🌱سوى مکه حمله کرد 🌸یک لشکر فیل🐘 داشت 🌱یک سپاه عظیم داشت 🌸می‌رفت به سوی مکه 🌱تا که بکوبه کعبه 🌸چی شد چی شد یکباره 🌱بارون سنگ می باره؟ 🌸یه عالمه ابابیل 🌱اومد رو لشکر فیل🐘 🌸تو پاهاشون سنگ داره 🌱با دشمنا می‌جنگه 🌸چی شد چی شد نتیجه؟ 🌱چی شد چی شد نتیجه؟ 🌸دشمنا نابود شدن 🌱خاکستر و دود شدن 🌸سوره‌ی فیل🐘 نازل شد 🌱قصه‌ی ما کامل شد 🧸@gheseh_gheseh
🧩چند اختلاف در دو تصویر وجود دارد؟! 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕 سلام سلام اینم یه سرگرمی عالی برای کشف رنگها یه دنیای رنگی رنگی چی لازم داریم؟؟ رنگ گواش یا رنگ خوراکی ، مایع ظرفشویی، آب ، یه بطری آب ، یه لنگه جوراب😆 دوتای اولی رو با هم مخلوط کنید یه بطری آب رو از وسط نصف کنید و روی اون رو یه جوراب بکشید حالا اونم کفی کنید. روی جوراب رو رنگی کنید. حالا دیگه چی لازم دارید؟؟؟؟؟ یه فسقلی که حسابی فوت کنه به همین راحتی😊 🧸@gheseh_gheseh
💕💕 داستان شوخی بد ✅هدف از قصه امشب مهربانی و دوستی در کودکان هست. شروع داستان شوخی بد: روزی روزگاری تو یه جنگل سرسبز 🌳و🌳 🌲زیبا رودخونه🌊 بزرگی بود که داخل اون پر از قورباغه های 🐸بزرگ و کوچیک بود و هر روز غروب خرگوشها 🐰🐰نزدیک این رودخونه میومدن و بازی میکردن. یه روز یکی از این خرگوشها🐰 که مشغول بازی بود چند تا قورباغه🐸 رو دید که تو قسمت کم عمق رودخونه شنا میکردن. خرگوش کوچولو🐰 با خودش فکر کرد که یه کمی با این قورباغه ها🐸 شوخی کنه پس دوستش رو صدا زد و گفت: بیا به این قورباغه ها🐸 سنگ بزنیم و باهاشون شوخی کنیم. فکر کنم خیلی خوش بگذره چون اونا به این طرف و اون طرف میپرن تا سنگ بهشون نخوره. دوست خرگوش🐰 کوچولو قبول کرد و اونا شروع کردن به پرتاب کردن سنگ به طرف قورباغه های 🐸بیچاره. خرگوش کوچولو🐰 و دوستش از این کار خیلی لذت میبردن و با صدای بلند میخندیدن اما بعضی از این سنگا به قورباغه های🐸 بیچاره خورد و چندتاشون زخمی شدن. خرگوش🐰 کوچولو و دوستش از دیدن این منظره خوشحال تر شدن و بلندتر خندیدن ، شب شد و خرگوشها🐰 از هم خداحافظی کردن و رفتن به لونهاشون. پدر خرگوش🐰 کوچولو ازش پرسید: امروز خوش گذشت پسرم؟ خرگوش🐰 کوچولو گفت: خیلی خوش گذشت کلی با قورباغه ها🐸 شوخی کردیم و خندیدیم. پدر گفت: چه شوخی کردین؟ خرگوش🐰 کوچولو گفت: با سنگ زدیمشون و کلی باهاشون شوخی کردیم. پدر که خیلی ناراحت شده بود گفت: بعضی شوخی ها اصلاًخنده دار نیستن ، شما باید باهم دوست باشین و با همدیگه بازی کنین. الان خودت دوست داری که اون قورباغه ها 🐸با سنگ شما رو بزنن و بخندن؟ خرگوش کوچولو گفت: نه دوست ندارم. پدر گفت: دیدی پسرم اونا هم دوست ندارن که با سنگ بزنیشون ، فردا باید برین ازشون معذرت خواهی کنین. خرگوش🐰 کوچولو که متوجه شد چه اشتباه بدی کرده به پدرش قول داد که دیگه از این کارا نمیکنه. فردا خرگوش🐰 کوچولو و دوستش از قورباغه ها 🐸معذرت خواهی کردن و باهم دوست شدن و قول دادن که دوستای خوبی برای هم باشن و تا شب باهم بازی کردن و کلی بهشون خوش گذشت. 🧸@gheseh_gheseh
018-YekHarfeKhoob-www.MaryamNashiba.Com_.mp3
2.65M
💠 یک حرف خوب 🔻موضوع: دوستی 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربی 🧸@gheseh_gheseh
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عزیزای من😍 😍 خوبین گل گلای من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 🧸@gheseh_gheseh