نقاشی منظره برای کودکان
ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇
🎨 آموزش نقاشی به کودکان در کانال قصه های کودکانه👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی منظره برای کودکان
🌼والدین عزیز میتونید همراه با کودک نازتون نقاشی کنید و از این لحظات لذت ببرید🌼
🎨 آموزش نقاشی به کودکان با
#کانال_قصه_های_کودکانه 👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه: قاضی و کوزه لوبیا
🍃قصه در مطلب بعدی امشب👇
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قاضی و کوزه لوبیا.mp3
8.05M
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه: قاضی و کوزه لوبیا🏺
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🦀🦀 قزل قرمزی و خرچنگ 🦀🦀
💐 در رودخانه ي پر آب و قشنگي ،ماهي هاي جور واجور و رنگارنگي زندگي مي کردند . يکي بزرگ يکي کوچک ، يکي باريک يکي پهن .بين اين همه ماهي ، ماهي کوچولويي بود که روي پوست قرمزش خال هاي سياه داشت .اسم اين ماهي « قزل قرمزي »بود.قزل قرمزي مهربان بود و دلش مي خواست که با همه دوست باشد ،اما مادر و پدرش زياد راضي نبودند که او پيش خرچنگ بزرگ برود
💐 آنها مي گفتند :«خرچنگ بزرگ نمي تواند دوست تو باشد ، چون خيلي بد اخلاق و عصباني است و اگرجلوي خانه اش شنا کني ممکن است با چنگک هاي تيزش دم تو را ببرد ».با اين حال قزل قرمزي هر روز صبح از جلوي خانه ي خرچنگ بزرگ مي گذشت و به او سلام مي کرد . خرچنگ برگ هم عصباني مي شد و مي گفت :«چه طور جرات کردي اين دور و برها بيايي ؟ از اين نمي ترسي که دمت را ببرم و ديگر نتواني شنا کني ؟ »
قزل قرمزي هم مي خنديد و مي گفت :«نه ...تو دوست من هستي براي چي بايد از تو بترسم ؟ »
💐 خرچنگ بزرگ هم عصباني تر مي شد و چنگک هايش را چق وچق به هم مي زد و مي گفت :«من دلم نمي خواهد با کسي دوست باشم تو هم برو و من را تنها بگذار !»
💐 يک روز صبح ،خرچنگ بزرگ تنها توي خانه اش نشسته بود و مثل هميشه منتظر بود که صداي سلام قزل قرمزي را بشنود ، اما آن روز از قزل قرمزي خبري نشد .خرچنگ که حسابي تعجب کرده بود؛ از خانه اش بيرون آمد و به دور و بر خانه نگاهي انداخت ، اما خبري نبود ، او لبخندي زد و گفت : « خوب شد حتما قزل قرمزي فهميد که دوستي با من هيچ فايده اي ندارد ...»اما در همين موقع صدايي شنيد .
💐 اين صداي مادر قزل قرمزي بود که کمک مي خواست .خرچنگ خودش را پيش مادر قزل قرمزي رساند . مادر با ديدن او ترسيد و کمي عقب رفت .خرچنگ بزرگ چنگک هايش را چق چق به هم کوبيد و گفت :«چي شده ، چه اتفاقي افتاده ؟ »
مادر گريه کرد و گفت :« قزل قرمزي ...قزل قرمزي تو دام ماهي گير افتاده ... »
خرچنگ بزرگ ايستاد و کمي فکر کرد و گفت:«راستش را بخواهي من عادت کرده بودم که صداي سلام او را هر روز صبح بشنوم .پس بايد به او کمک کنم .به من بگو تور ماهي گير کجاست ؟»
💐 خرچنگ نزديک شد و به قزل قرمزي گفت :«ماهي نترس ، من آمده ام اين بار به جاي اين که با چنگک هاي تيزم دمت را ببرم ، تور ماهي گير را پاره کنم .»و بعد آن قدر سعي کرد تا موفق شد ، تور را پاره کند .
💐 حالا خرچنگ بزرگ ديگر تنهايي را دوست ندارد .او به همه کمک مي کند و هر روز دوستان بيشتري پيدا مي کند .ماهي هاي آن رودخانه از خرچنگ بزرگ نمي ترسند .قزل قرمزي هم از اين که نترسيد و راهي براي دوستي پيدا کرد ، خوش حال است .
نسيم داودي پناه- شاهد کودک
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
شش برادر رنگارنگ.mp3
4.69M
#قصه_صوتی
📻 🌈 شش برادر رنگارنگ🌈 📻
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی روباره کارتونی
آموزش در مطلب بعدی
🎨کانال قصه های کودکانه
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
38.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی روباره کارتونی
🌸والدین عزیز میتونید همراه کودکتون نقاشی کنید و هردو لذت ببرید
🎨کانال قصه های کودکانه
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
New Document.pdf
7.12M
🔻فوری / وزارت بهداشت منتشر کرد
🍃مراقب خود و کودکانمان باشیم
🔺دستورالعمل مراقبت، تشخیص و درمان کوروناویروس جدید
#توضیحات: پی دی اف
#نشر_دهیم
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب
#عنوان_قصه:قارچ کوچولو
🍃قصه در مطلب بعدی امشب👇
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قارچ کوچولو.mp3
4.33M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب
#عنوان_قصه:قارچ کوچولو
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ســـ🌸ـــلام
روز جمعه بهمن ماهتون🌸
بخیر و شادی🌸
روزتون قشنگــــــ🌸
لحظه هاتون با یاد خدا زیبا🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
1_47240021.pdf
1.31M
#قصه
#صورتی
#دهه_فجر
#داستان
#کودکان
#توضیحات:پی دی اف
🌸 کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#تربیتی
♦️🔹هميشه كودك نيست كه به مادر مي چسبد ، بلكه مادراني هم هستند كه حاضر نيستند لحظه ای از فرزندشان جدا شوند .
♦️🔹مادر چسبنده هميشه نگران است كه اگر فرزندش در كنارش نباشد ، خطري او را تهديد مي كند .
♦️🔹مادر چسبنده به فرزندش اجازه رشد و پختگي نمی دهد چون هميشه حضور مستقيم دارد و به جاي فرزندش مشكلات را حل مي كند.
📍چسبندگي اختلال ارتباطیست،نه مهربانی📍
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
نقاشی فیل🐘
آموزش در مطلب بعدی
🎨کانال قصه های کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
26.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی فیل
🎨کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
43.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_مثنوی
#پهلوان_پیر
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه
#دهه_فجر
#روزی_که_امام_آمد
مردم تمام مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا را آب و جارو کردند و گل ریختند. هواپیمای امام که نشست قرار نبود کسی روی باند برود. فقط شهید مطهری و آیت الله پسندیده (برادر امام) داخل هواپیما رفتند و با امام به داخل سالن آمدند. امام چهار پنج دقیقه پیام کوتاهی به مردم دادند و فرمودند: "وعده ما بهشت زهرا"
زمانی که در تدارک مراسم استقبال از امام بودیم رانندگی ماشین امام به عهده من گذاشته شد.
ازدحام زیادی بود، امکان خارج شدن امام از داخل جمعیت نبود. من به حاج احمد آقا (فرزند امام) گفتم که امام را دوباره به باند ببرید تا همان جا سوار ماشین بشوند. امام با حاج احمد آقا برگشتند و من سریع با بلیزر از در ورودی باند وارد شدم. وقتی امام سوار ماشین شدند و حرکت کردیم بیرون فرودگاه ماشین های اسکورت و موتورسوارها با آرایشی که از قبل مشخص کرده بودیم مستقر شده بودند.
همین که به میدان فرودگاه رسیدیم برنامه ها به هم خورد، مردم ریختند دور ماشین و فشار جمعیت بین ماشین ما و ماشین های اسکورت فاصله انداخت. از ابتدای جاده فرودگاه جمعیت به حدی رسید که به نظر من ماشین به دست مردم به چپ و راست متمایل می شد. امام از همان لحظه که حرکت کردیم لبخندی روی لبهایشان بود و با دستهایشان به دو طرف خیابان اشاره می کردند.
فشار عصبی روی من و سید احمد آقا واقعا محسوس بود اما در امام اصلا دیده نمی شد. امام متوجه حال من می شدند و می فرمودند: "آرام باشید، اتفاقی نمی افتد."
از در اصلی بهشت زهرا که داخل شدیم موتور ماشین از کار افتاد و خاموش شد. قرار شد امام سوار هلیکوپتر شوند. داخل ماشین از هجوم جمعیت ظلمات محض بود، بعضی اوقات که پای کسی کنار می رفت یک نوری می آمد. بخاطر ازدحام جمعیت امکان پیاده شدن امام نبود.
قرار شد مردم ماشین را نزدیک هلیکوپتر ببرند. عده ای از جوانان ماشین را بلند کردند و نزدیک هلیکوپتر زمین گذاشتند. از زمین تا پله هلیکوپتر فاصله بود، از امام خواستم روی پای من بالا بروند. امام داخل هلیکوپتر شدند، بعد احمد آقا وارد شدند. در این بین یک جوان پایش را روی سینه من گذاشت تا به داخل هلیکوپتر برود. از هوش رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم، چشم که باز کردم دیدم دکتر عارفی دارد قلب مرا ماساژ می دهد و امام هم فریاد می زند: "من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم."
اقتباسی از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
دهه فجر مبارک
❄️🇮🇷❄️🇮🇷❄️🇮🇷
از آسمون دوباره بارون گل می باره
تو این هوای برفی تولد بهاره
🌺🌸🌺🌸
باد کنکای رنگی نقل و گل و شیرینی
شروع جشن فجره لاله ها رو می بینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چون که اومد به میهن
امام و رهبر ما
میون کوچه هامون
گلدون گل گذاشتیم
پر میزدیم زشادی
درد وغمی نداشتیم
❣❣❣❣
بیا باهم بخونیم
باز مثل همیشه
شعار اون شهیدان
که رو دیوار نوشته
تا خون در رگ ماست
خمینی رهبر ماست
تاخون در رگ ماست
ایران میهن ماست.
🙏🙏🙏🙏
#شعر #انقلاب #پیروزی #ایران
شعر:پیروزی انقلاب🇮🇷🇮🇷
آی دسته دسته دسته
قفل قفس شکسته
مرگ بر شاه ظالم
گفتیم دسته دسته
آی خنده خنده خنده
توی هوا پرنده
شاه فراری شده
آمده وقت خنده
آی غنچه غنچه غنچه
سینی و نقل و غنچه
از سفر آمد امام
وا شد دهان غنچه
آی باغچه باغچه باغچه
خورشید روی طاقچه
پیروز شد انقلاب
گل داد باغ و باغچه
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه
🍄💭بوی خوش دوستی💭🍄
کلاغک هنوز از لانه بیرون نیامده بود. مامان کلاغک گیج شده بود و هرکاری می کرد تا او را راهی مدرسه کند، کلاغک یک بهانه ای می آورد.
اول گفت: « بال چپم درد می کنه.» بعد گفت:«نه! فکر کنم سرما خوردم. سرم گیج می ره. ممکنه بیافتم کف جنگل.»
وقتی که مامان کلاغک از گوشه ی چشمش با تعجب به او نگاهی می کرد کلاغک گفت: «اصلا مدرسه به چه دردی می خوره؟ هان؟»
این جا بود که دیگر صدای مامان کلاغک درآمد و گفت: «این حرفا چیه؟! تو که مدرسه را خیلی دوست داشتی!»
چشم های کلاغک از اشک پر شد و دیگر طاقت نیاورد. پرید توی بغل مامانش و با گریه گفت: «آخه مامانی، همکلاسی هام همدیگر رو با اسم های زشتی صدا می کنن. به منم می گن سیاسوخته. من اصلا دوست ندارم. تازه قارقارمو هم مسخره می کنن. خیلی بد هستن مامانی. من دوست ندارم برم مدرسه.» و به گریه اش ادامه داد.
مامان کلاغک فکری کرد و اشک های او را پاک کرد و گفت: «گریه نکن قشنگم! پاشو زود برو مدرسه که داره دیرت می شه. بعدش هم همه دوستانت رو دعوت کن تا بیان لونه ما. می خوام براتون یه کیک خوشمزه درست کنم و با دوستانت بیشتر آشنا بشم.»
کلاغک اشک هایش را پاک کرد و گفت: «ولی آخه...»
مامان کلاغک زود حرفش را قطع کرد و گفت: «ولی آخه نداره! زودباش راه بیوفت! الان کلاس شروع می شه. زودباش!»
بالاخره کلاغک با غصه ی زیاد پر زد و پر زد تا به درخت بلوط مدرسه رسید. رو شاخه سومی نشست. دوستانش یکی یکی شروع به پچ پچ و خندیدن کردند و کلاغک سعی کرد توجهی به حرف های آن ها نکند تا این که آقای شانه به سر گفت: «ساکت پرنده ها!» و درس را شروع کرد.
خورشید به وسط آسمان رسیده بود که با صدای نوک زدن آقای دارکوب کلاس آن روز تمام شد و قبل از این که پرنده ها شلوغ بازی را بیاندازند کلاغک بلند شد و گفت: «بچه ها! مامانم برای خوردن کیک همه شما رو دعوت کرده. بیایین با هم بریم به لونه ما.»
همه جوجه ها با هم جیغ کشیدند و پرپر زنان پرواز کردند به سمت لانه کلاغک. کلاغک هم پشت سر آن ها پرواز می کرد.
بوی کیک از ده تا درخت مانده به لانه شنیده می شد. پرنده ها یکی یکی به لانه کلاغک رسیدند. سلام کردند و یک گوشه نشستند.
کلاغک هم نفس نفس زنان آخرین نفر بود که رسید. بوی کیک همه را گیج کرده بود ولی خبری از خود کیک نبود. همه فکر می کردند کیک به این خوشبویی، چه شکلی می تواند باشد. تا این که مامان کلاغک جلو آمد و گفت: «سلام پرند ه های رنگارنگ و زیبا! خوش به حالت کلاغک که این همه دوستای رنگ رنگی داری.»
بعد رو به پرنده ها کرد و به اون ها گفت: «من از صبح اسمِ قشنگِ دونه دونه شما رو صدا کردم و این کیک رو درست کردم. به خاطر همینه که عطر خوش اون توی تمام درختا پیچیده.
قناری... بلبل... گنجشک... طوطی... قرقاول... سینه سرخ... پلیکان... کبوتر... کلاغک... » و بعد کیک را آورد و جلوی پرنده ها گذاشت.
یک کیک ساده و بدون تزیین. پرنده ها همین طور که کیک را می خوردند به فکر فرو رفتند. از روز بعد همه پرنده ها همدیگر را با اسم های زیبای خودشان صدا می کردند و کلاغک از این موضوع خیلی خوش حال بود.
#قصه
🍄
💭🍄
🍄💭🍄
🌸 کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#سلامت
🔫خمیربازی حاوی اسیدبوریک است که تماس بیش از حد با اسيدبوريك برسلامت و ساختار تكامل افراد تاثیر منفی میگذارد.
🔫مواد اولیه ای برای وسایل بازی کودکان تهیه کنید که حاوی اسیدبوریک نباشند.
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#ایمان_به_خدا
اشاره به آیه ۲۳سوره هود
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَیٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۳) ۞
🍃قصه در مطلب بعدی امشب👇
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ایمان به خدا.mp3
8.55M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#ایمان_به_خدا
اشاره به آیه ۲۳سوره هود
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَیٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۳) ۞
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#لالایی
🌗لالا لالا گل مادر
🌗خدا باشد تو را یاور
🌏لالا لالا گل نازم
🌏تو هستی مرغ پروازم
⭐️خدای مهربان داری
⭐️رفیقت وقت تنهایی
🔥خدای قمری و بلبل
🔥خدای سوسن و سنبل
🌧خدای بوسه مادر
🌧خدای خنده خواهر
⛅️خدای یار بی یاران
⛅️خدای دست بی دستان
🌙خداوند زمینی ها
🌙خدای آسمانی ها
🍃🌸🍃🌸🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#سلام_صبح_زیباتون_بخیر
صبحی پر از آرامش
سلامتی
موفقیت
علم
ایمان
انرژی مثبت
و خبرای خوش
براتون آرزو میکنیم
یکشنبه تون پربرکت 🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#تربیتی
💦اشتراکگذاری وسائل با دیگران
💥کودکان از کارهای ما یاد میگیرند بنابراین اگر شما چیزی را با همسر خود مشترک استفاده کنید آنها نیز بیشتر تمایل مییابند وسایل خود را به اشتراک بگذارند.
💥اگر کودکان شما تقریباً در یک حدود سنی هستند شاید ایدهی خوبی است که برای آنها اسباببازیهایی بخرید تا مشترک استفاده کنند.
💥این اولین گام شما برای آموزش کاهش هزینههای وسایل غیرضروری و انتخاب وسایل کاربردیتر است.
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه
🐯🔗قصه ببر و مرد مسافر🔗🐯
🐯روزی چند مسافر ببری را به دام انداختند و او را در قفس اسیر کردند.🛤
🐯آن ها قفس او را در کنار جاده قرار دادند تا همه ببینند ببری که تاکنون جان حیوانات و بچه های بسیاری را گرفته الان خود به دام افتاده.🛤
حالا ببر توی یک دردسر بزرگ افتاده بود. او نه غذایی برای خوردن داشت و نه آبی برای نوشیدن.
🐯ببر درنده از هر رهگذر و عابری درخواست می کرد تا او را نجات دهد و به آن ها قول می داد اگر او را از این قفس نجات دهند کاری به کار آن ها نخواهد داشت. اما هیچ کس حرف ببر وحشی و درنده را باور نمی کرد.🛤
🐯اما در آخر مسافری مهربان بعد از این که قول ببر را شنید حاضر شد او را از بند رها کند.🛤
🐯 ببر وحشی به محض این که از قفس آزاد شد می خواست به مسافر مهربان حمله کند. مسافر از او خواست تا به قول و عهدش وفا کند. اما حیوان درنده توجهی به التماس مرد مسافر نمی کرد. 🛤
🐯ببر وحشی گفت: من گرسنه ام و تو هم شکار منی، چگونه تو را آزاد کنم؟
در همین حین، روباهی به آن جا رسید. او تمام حرف های ببر و مرد مسافر را شنید و گفت: باور نمی کنم چنین ببر بزرگی در چنین قفس کوچکی جا شده باشد.🛤
🐯ببر گفت: الان به تو نشان می دهم که چگونه در قفس جاشدم. و بعد داخل قفس شد و روباه ناقلا فوراً در قفس را بست و با مرد مسافر از آن جا دور شد.🛤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
🐜🍎🍈🍒🐜🥦🥒🌶🐜🐜🥨🧀🥖🍞🐜
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
🌺🌸🌼🌹🌸🌼🌺🌹🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
🍀🌺🎋🌸🌿🎋💐🌷🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره
☃☃☃🌓🍒🍞🌻🍒💐💐💐💐
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#شعر_دهه_فجر
#نابودی_شب
آمد آن روز پدر
گل لبخند به لب
گفت آمد خورشید
خشک شد چشمه شب
کودک و پیر آن روز
همگی خندیدند
در هوای بهمن
لاله ها رقصیدند
دور شد ابر سیاه
خوب و خوش روزی بود
روز نابودی شب
روز پیروزی بود.
حبیب مقیمی
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh