eitaa logo
قصه ♥ قصه
112 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
398 ویدیو
70 فایل
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.مطالب به حفظ امانت با لینک قرار میگیره.فرق این کانال با بقیه اینه که جز اندک،مطلب اضافی نداره.نیز سعی شده قصه از لحاظ محتوا بررسی بشه.آیدی ارتباط با مدیر @Omidvar_Be_Fazle_Elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 یکی از امامانی که بسیااااار در رشد و گسترش جغرافیایی شیعه موثر بودند وجود مقدس امام کاظم علیه السلام هستند. ایشون با توجه به محدودیت هایی که داشتند از طریق ازدیاد نسل موجب گسترش سادات در کشورهای مختلف شدند. 💢 این یه کار مجاهدانه ای هست که در زمان ما هم شدیدا مورد نیاز هست و ممکنه در آینده ای نزدیک جمعیت شیعه به قدری کم بشه که دیگه اثری از حکومت شیعه در جهان باقی نمونه... @ghesehayemadarane
4_5942647880392114768(1).mp3
1.93M
🔶 علت زیاد بودن فرزندان علیه‌السلام: قتل عام آل الله 🎙 محمدحسین
یه چیزی شبیه اینه⬆️ 👈سی‌ متر از سطح زمین پایینتر و چهل‌ متر از دهانه ورودی زندان، دورتر ✨" المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر " ای کسی که در قعر زندان و تاریکی‌ها در عذابی😭😭 ━━━━━━━━━━━━━ 🔹باید "مطامیر" را با پوست و استخوانت لمس کرده باشی تا این گونه با پروردگارت مناجات کنی؛ 👇 ▪️يا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طينٍ وَ مآء ✨ ای برون آورنده‌ی درخت از میان ریگ و گل و آب ▪️وَ يا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ ✨ و اى برون آرنده شير از ميان سرگين و خون ▪️وَ يا مَخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَيْنِ مَشيمَةٍ وَ رَحِمٍ ✨ و ای برون آورنده نوزاد از میان پرده و رحم ▪️ وَ يا مُخَلِّصَ النّارِ مِنْ بَيْنِ الْحَديدِ وَ الْحَجَرِ ✨ و اى برون آرنده آتش از ميان آهن و سنگ ▪️وَ يا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَيْنَ الاَحْشآءِ وَالاَْمْعآءِ ✨ و ای برون آورنده ی جان از میان احشا و روده‌ها ▪️خَلِّصْنى مِنْ يَدَىْ هارُونَ ✨ نجاتم ده از دست هارون 😭😭😭 🌷یا موسی ابن جعفر(ع) ◾️مگر در زندان چه بر سرت آمد که خلاصی بذر از دل خاک و خلاصی طفل از رحم مادر و خلاصی شیر از سینه مادر و خلاصی گدازه‌های آتش از زیر زمین و در نهایت، خلاصی روح از بدن را بر زبان می‌آوری؟ مگر چه شباهتی بین شرایط تو و اینهاست!؟...😭 🏴 @behtarinhkanalha @ghesehayemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از لالایی خدا
0195 ale_emran 128-.129.mp3
30.44M
۱۹۵ آیات ۱۲۸ - ۱۲۹ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. زلزله زده های سی سخت رو فراموش نکنید. 🔴 بچه های سحری لالایی خدا! کسایی که دوست دارن عمو عباسی شب جمعه بهشون زنگ بزنن و قرار بچه های سحری رو یاد آوری کنن، اسمشون رو به همراه شماره تلفن به این آدرس ارسال کنن👇👇👇👇👇 https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSceo3c6E4RaXJp9vGI0QRANsN-vI1ufr4ieLuzLhb5gYc-IPw/viewform?usp=sf_link @lalaiekhoda
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌸🍃 🌸 🍃 با تبریک مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله🌹،‌ انتشارات آیین فطرت، تا جمعه شب، 20 درصد تخفیف برای همه کتب و تخفیف ویژه بیش از 300 هزار تومانی برای مجموعه کامل کتب انتشارات در نظر گرفته است. 🎁ضمناً مشتریانی که از 150 هزار تومان به بالا خرید کنن، از امتیاز ارسال رایگان به تمام کشور بهره‌مند می‌شن. ‼️برای استفاده از تخفیف، بعد از انتخاب کتاب‌ها، در صورت‌حساب، کد تخفیف «مبعث» رو وارد کرده و سپس اقدام به پرداخت کنید. 🍃 🌸 🍃🌸🍃 Ketabefetrat.com @abbasivaladi
1_901552404.mp3
6.44M
(ص) 🌸آید از سوی بهشت و آسمانها برکات هر زمانی که فرصتی بر محمد صلوات 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 @ghesehayemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕💕 🌪مثل باد🌪 🦄اسب كوچولو حوصله اش سررفته بود. دلش می خواست با یك نفر بازی كند. رفت كنار بركه. 🦆توی بركه چند اردك بود. اردك ها آب بازی می كردند . با شادی دنبال هم شنا می كردند، با بال های شان به هم آب می ریختند و می خندیدند. 🦄اسب كوچولو پرسید: «می شود بیایم با شما بازی كنم؟» 🦆یكی از اردك ها جواب داد: «نه، نمی شود. تو خیلی بزرگ هستی، اگر بیایی برکه را خراب می-كنی.» اسب كوچولو ناراحت شد. از بركه دور شد. 🌳همان طور كه می رفت یك درختِ بزرگ را دید. چند سنجاب روی درخت بودند. سنجاب ها با خوش حالی ازاین شاخه به آن شاخه می پریدند. 🦄اسب كوچولو پرسید: «من هم بیایم بازی؟» 🐿یكی از سنجاب ها جواب داد: «نه، نمی شود. تو نمی توانی از درخت بالا بیایی. » اسب كوچولو سرش را پایین انداخت و رفت. 🖼رفت و رفت تا به یك دشت زیبا رسید. دشت، پُربود از علف های تازه و گل های رنگارنگ. چند تا اسب روی علف ها دنبال هم می دویدند. 🦄اسب كوچولو نزدیك شان رفت وگفت: «می شود با شما بازی كنم؟» 🐴یكی از اسب ها گفت: «بله، تو هم بیا!» 🦄اسب كوچولو گفت: «چه خوب! دوست دارم مثل شما تند بدوم. از این طرف به آن طرف بروم و شادی كنم.» 🐴یكی از اسب ها جواب داد: « دشت، خیلی بزرگ است. هرقدر دلت خواست می توانی درآن بدوی.» 🦄اسب كوچولو خوش حال شد. حالا جایی را پیدا كرده بود كه می توانست با دوست هایش در آن جا بازی كند. دلش می خواست بدود؛ سریع و تند ...مثل باد نویسنده: زهرا عبدی 🌸🍂🍃🌸 @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4