عمو_نوروز_۱.mp3
8.42M
#جهش_تولید
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#سال_نو_مبارک
🌹عمونوروز (۱)🌹
🔅قرائت: #دعای_امام_زمان_ع
🔅با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🔅 تدوین:رحیم یادگاری
http://eitaa.com/joinchat/1409548311C9b1650259b
🌸کپی با یک صلوات🌸
1⃣5⃣0⃣
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :
#هدیه
دمپایی های سارا کوچولو بهش کوچیک شده بود؛ اما اون دلش نمی خواست اون هارو دور بندازه! اخه دمپایی های خوشگلش یادگاری بود ازکی؟ یادگاری مادر بزرگ مهربونش.
برای چی؟ برای اینکه سارا کوچولو همیشه هوای حیوونای کوچولو رو داشت برای گنجشکا دونه میپاشید. برای گربه ی ملوس غذا میذاشت. برای ماهی های توی حوض نون میریخت و خیلی کارای دیگه !
حالا سارا کوچولو بزرگتر شده بود و دمپایی های قرمز همون قدر کوچولو مونده بودند ؛
سارا کوچولو گوشه ی حیاط نشست و زل زد به دمپایی ها.
مورچولو از راه رسید و در حالی که حواسش به دونه ی روی دوشش بود جلوی پاشو ندید و محکم خورد به دمپایی قرمز سارا !
بلند گفت: آخ ! این پلاستیک گنده رو کی اینجا گذاشته؟
بعدم دونه شو زمین گذاشت و دور دمپایی چرخی زد و گفت اگه بتونم اینو تا دم رودخونه ببرم میتونیم با دوستام سوارش بشیم و بریم اونور رودخونه که مزرعه گندمه . وای که چقدر خوب میشه!
ساراکه حرفای مورچولو رو شنیده بود گفت : صبرکن ببینم این دمپایی مال منه نمیشه قایقت بشه. مورچولو غصه دارشد و با بغض گفت تو که مهربونی دلت میاد منو دوستام گرسنه بمونیم؟
سارا کوچولو که دلش نمی خواست مورچولو غصه دار باشه گفت خیلی خب باشه برش دار ببر .
مورچولو گفت : سنگینه من که نمیتونم خودت باید زحمتشو بکشی و تا دم رودخونه بیاریش سارا کفشاشو به پا کرد و یه لنگه دمپایی رو برداشت و تا دم رودخونه برد .
مورچولو و دوستاش خوشحال شدن و سوار کشتی دمپایی شدن و به اون طرف رودخونه رفتند.
سارا به خونه برگشت و کنار لنگه دمپایی نشست . یکم که گذشت جیکو جیک جیک کنان از راه رسید ؛ کنار دمپایی نشست خوب نگاش کرد و خوشحال وجیک جیک کنان گفت :بالاخره پیدا کردم . این همون چیزیه که دنبالش بودم الان میبرمش روی درخت و باهاش یه تخت خوشگل درست میکنم .
سارا که حرفای جیکو رو شنید اخماشو تو هم کشید: هی جیکو این دمپایی مال منه این که تخت نیست .
جیکو غصه دارشد با بغض گفت: تو که مهربونی دلت میاد من تخت خواب نداشته باشم؟
سارا کوچولو که دلش نمی خواست جیکو غصه دار شه گفت: خیلی خب باشه برش دار ببر!
جیکو گفت: این سنگینه منکه نمیتونم خودت باید برام بیاریش.
سارا چهارپایه کوچولوی توی حیاط و پای درخت آورد و با سختی دمپایی رو تا لونه جیکو پرت کرد .
جیکو خیلی ازش تشکر کرد و خوشحال وخندون رفت که توی تخت جدیدش بخوابه سارا هم خوشحال بود که به مورچه ها و جیکو کمک کرده هم ناراحت بود چون دیگه دمپایی نداشت! همون موقع مامان که رفته بود خرید از راه رسید تو دستش یه هدیه داشت هدیه برای سارا بود . سارا با هیجان هدیه رو باز کرد یه دمپایی قرمز از توی جعبه بهش چشمک زد.
🍃قصه نویس:
#باران
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌿 مراقبات شب مبعث
⚪️ شب مبعث از شبهای متبرّک و بسیار ارزشمند است که اعمال و مراقباتی هم برای آن نقل شده است:
☀️ ۱- غسل
☀️ ۲- شیخ طوسی در مِصباحالمُتَهَجِّد از امام جواد علیه السّلام روایتی را نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
▫️در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب میتابد، بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به رسالت مبعوث شدند و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعهای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد پاداش عمل شصت سال را میبرد و فرمودند:
▪️پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمۀ آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام) اقامه کن و در هر رکعت بخوان:
▪️سوره حمد
▪️و سورهاى از سورههاى کوچک مفصل (از سوره محمّد (ص) است تا آخر قرآن)
پس از آن که فارغ شدی از خواندن نمازها مینشینی و میخوانی:
▪️سوره «حمد» ۷ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۷ مرتبه
▪️ سوره «فلق» ۷ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۷ مرتبه
▪️سوره «کافرون» ۷ مرتبه
▪️سوره «قدر» ۷ مرتبه
▪️«آیة الکرسى» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه
و بعد از آن این دعا را میخوانی:
▪️الْحَمْدُ لِلهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً. اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ...
ستایش خاص خدایى است که فرزندی نگیرد و براى او در فرمانروایى شریکى نیست و نیست برایش یاورى از خوارى، و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حقّ چیزهایى که موجبات عزتت بر پایههاى عرشت مىباشد و به حقّ سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حقّ ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت....
▪️آنگاه هر دعایی که خواستی بخوان و هر حاجتی که داری، از خداوند طلب کن.
☀️ ۳- زیارت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام که افضل اعمال شب عید مبعث است.
☀️ ۴- شیخ کفعمى در بلدالامین بیان کرده است که در شب مبعث این دعا را بخوانند:
«اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِىِ الاْعْظَمِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَالْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاَنْ تَغْفِرَ لَنا ما اَنْتَ بِهِ مِنّا اَعْلَمُ یا مَنْ یَعْلَمُ وَلا نَعْلَمُ اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى لَیْلَتِنا هذِهِ الَّتى بِشَرَفِ الرِّسالَةِ فَضَّلْتَها وَبِکَرامَتِکَ اَجْلَلْتَها وَبِالْمَحَلِّ الشَّریفِ اَحْلَلْتَها ... (برای مطالعه دعای کامل به مفاتیح الجنان مراجعه شود)
▫️پس به سجده برو و بگو:
▪️«اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذى هَدانا لِمَعْرِفَتِهِ وَخَصَّنا بِوِلایَتِهِ وَوَفَّقَنا لِطاعَتِه»
▫️و سپس در همان حالت سجده ۱۰۰ مرتبه بگو:
▪️شکْراً شُکْراً
▫️پس سر از سجده بردار و بگو:
▪️«اَللّهُمَّ اِنّى قَصَدْتُکَ بِحاجَتى وَاعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْئَلَتى وَتَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِاَئِمَّتى وَسادَتى اَللّهُمَّ انْفَعْنا بِحُبِّهِمْ وَاَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُمْ وَاَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فى زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»
☀️ ۵- دوازده رکعت نماز که داود بن سرحان از امام صادق عليه السّلام برای شب نیمۀ ماه رجب روايت كرده و در شب بیست و هفتم هم خوانده میشود:
▪️دوازده ركعت نماز به جا مىآورى هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت بعد از سورۀ «حمد» يک سوره خوانده و هنگامی كه از نماز فراغت يافتى، میخوانی:
▪️سوره «حمد» ۴ مرتبه
▪️سوره «فلق» ۴ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۴ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۴ مرتبه
▪️«آية الكرسى» ۴ مرتبه
▫️و پس از آن چهار مرتبه میگويى:
▪️سبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ
▫️سپس میخوانی:
▪️اللّهُ اللّهُ رَبِّي لا أُشْرِکَ بِهِ شَيْئا وَ مَا شَاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ.
#مراقبات_ماه_رجب
عمونوروز(۲).mp3
9.39M
#جهش_تولید
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#سال_نو_مبارک
🌹عمونوروز (۲)🌹
🔅قرائت: #دعای_فرج_امام_زمان_ع
🔅با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🔅 تدوین:رحیم یادگاری
http://eitaa.com/joinchat/1409548311C9b1650259b
🌸کپی با یک صلوات🌸
1⃣5⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅به ما بپیوندید✅
شاهرود مهدوی
📷 www.instagram.com/shahrood_mahdavi
🔎 T.me/shahrood_mahdavi
📱Eitaa.com/shahrood_mahdavi
یه گروه جوون انقلابی
یه حرکت کوچیک
یه تاثیر بزرگ
@shahrood_mahdavi
🐑🐺گرگی که نگین انگشترش گم شد🐺🐑
آقا گرگه از جلوی خانه خانم بزی رد می شد. چشمش به یک عالمه کفش افتاد که جلوی در خانه خانم بزی بود.
آقا گرگه نفس عمیقی کشید، آب دهانش را قورت داد و گفت: چه خبره! حتما شنگول می خواهد عروسی کند که این قدر مهمان آمده.
آقا گرگه پشت در گوش داد. صدای شادی و بزن و بکوب می آمد. آرزو کرد کاش می توانست با خوردن یکی از بزغاله ها شکمی از عزا در آورد.
تصمیم گرفت صبر کند تا عروسی تمام شود وقتی همه رفتند با کلکی که در ذهنش داشت، به آرزویش برسد.
مدتی دور و بر خانه بزی رفت و آمد و نشست و بلند شد، اما عروسی تمام شدنی نبود. مدتی که گذشت حوصله آقا گرگه سر رفت اما دوباره صبر کرد. دوباره رفت و برگشت. دوباره بلند شد و نشست. تا این که یک دفعه در خانه خانم بزی باز شد. مهمان ها با سر و کله گل گلی و لباس های رنگی بیرون آمدند. خانم بزی هم همراه عروس و داماد رفت.
او به منگول و حبه انگور سفارش کرد توی خانه باشند و در را برای هیچ کس باز نکنند.
کمی گذشت، آقا گرگه رفت و در زد. منگول گفت: کیه کیه در می زنه. آقا گرگه صدایش را نازک کرد و گفت: منم خاله جان. کیفم را جا گذاشتم در را باز کن تا کیفم را بردارم.
منگول گفت: ببخشید خاله جان اجازه ندارم. صبر کنید خودم آن را پیدا کنم.
منگول توی خانه را گشت و گفت: خاله جان این جا نیست. حتما جای دیگری گذاشتید.
آقا گرگه رفت و کمی بعد آمد و در زد. حبه انگور پرسید: کیه کیه در می زنه. آقا گرگه که صدایش را نرم کرد و گفت: منم منم عمه جان باز کن ساعتم را جا گذاشتم.
حبه انگور گفت: معذرت می خواهم. اجاره ندارم در را باز کنم. صبر کنید.
آقا گرگه منتظر شد. کمی بعد حبه انگور گفت عمه جان خانم این جا نیست.
آقا گرگه دور و بر چرخی زد و دوباره در زد. منگول گفت: کیه کیه در می زنه. آقا گرگه صدایش را نرم و نازک کرد و گفت: منم همسایه عزیزتان! نگین انگشترم توی خانه تان گم شده.
منگول گفت: معذرت می خواهم همسایه جان نمی توانم. صبر کن بگردم نگین انگشترت را پیدا کنم.
آقا گرگه گفت: نگین انگشترم خیلی ریز است باید خودم دنبالش بگردم.
منگول در را باز نکرد.
منگول خیلی گشت اما آن را پیدا نکرد. جاروبرقی را روشن کرد. تمام خانه را جارو زد.
ناگهان صدای تیک تیک چیزی که از لوله جاروبرقی بالا می رفت را شنید. با خودش گفت حتما نگین انگشتر خانم همسایه است. بعد کیسه جارو برقی را که پر شده بود در آورد.
کیسه را از بالای در بیرون انداخت و گفت: حتما نگین انگشتری توی این کیسه است.
آقا گرگه که نتوانست بود سر منگول و حبه انگور کلاه بذارد کیسه جارو برقی را برداشت و به خانه اش رفت. فکر کرد حتما در کیسه چیز به درد بخوری پیدا خواهد کرد.
#قصه
🐺
🐑🐺
🐺🐑🐺
@ghesehayemadarane
بازی مکعب احساسات
کودکان مکعب را پرتاب کرده
هر احساسی را که بیاورند بازی آن احساس را انجام میدهند کودکان دیگر جویای دلیل آن احساس میشوند
در پایان کاری میکنند که دوستشان شادشود
@ghesehayemadarane
🦠🐝 زنبورهای تنبل و ویروس های بدجنس 🐝🦠
توی لانه زنبورها ، کلی زنبور بزرگ و کوچولو زندگی می کردند ، گروهی نگهبانی می دادند ، گروهی غذا و آب می آوردند ، گروهی مواظب ملکه بودند و... . زنبورها خیلی خیلی تمیز بودند و بعد از کار خودشون رو تمیز می شستند تا خدای نکرده بیمار نشوند.
تعداد زیادی زنبور کوچولو هم بزرگ شده بودند و باید مثل بقیه سر کار می رفتند . یک گروه رفتند و نگهبان شدند و یک گروه هم به عنوان زنبور کارگر مشغول به کار شدند . زنبورهای کوچولو خیلی خوشحال بودند، آخه احساس بزرگی می کردند و می توانستند مثل زنبور بزرگها کار بکنند و زنبور مفیدی باشند .
زنبور کوچولوها همگی با هم بیرون رفتند که غذا و آب پیدا کنند و همراه خودشون به کندو بیاورند. اونا کلی غذا و آب برای لانه و نگهبان ها و کوچولوها آوردند. ملکه اونها بهشون گفت : الان که شما رفتید بیرون و به همه جا دست زدید ، باید دست هاتون رو بشویید و بعد بروید و استراحت کنید . زنبورها گفتند ما اینهمه زحمت کشیدیم و کلی غذا و آب آوردیم حالا باید برویم و دست هامون رو بشوییم ، اونها گفتند: ما نمی رویم و همین جوری با همین دست ها غذا می خوریم . اونها دست های خودشون رو نشستند و با همون دست ها غذا خوردند و خوابیدند .
همین طوری گذشت و گذشت و اونها اصلا خودشون رو تمیز نمی کردند .
یک روز که مثل همیشه بیرون رفته بودند که غذا بیاورند ویروس های خیلی خیلی کوچولو که دیده نمی شدند روی زمین نشسته و وقتی زنبورهای کوچولو رفته بودند غذا بیارند ، روی دست ها و پاهای اونها نشستند ، ویروس ها خیلی خوشحال بودند ، اونها می گفتند حالا می رویم توی لانه زنبورها و بعد میرویم توی شکم ها و همه رو مریض می کنیم .
زنبور کوچولوها که مثل همیشه حوصله نداشتند دست های خودشون رو بشویند ، رفتند و غذا خوردند ، ویروس های بد جنس همراه غذا وارد دهن اونها شدند و بعد رفتند توی شکم زنبورها ، بعد از چند روز زنبور کوچولوها همگی دهنشون زخم شد و شکمشان درد می کرد . همگی خبر دار شدند که توی لانه چه اتفاقی رخ داده. سریع به دکتر گفتند بیایید که اینجا کلی زنبور مریض هست که دهنشون زخم شده و شکمشان درد می کنه ، دکتر با ذربین بزرگ خود که می تونست همه چیز رو از جمله ویروس های بد جنس رو ببینه ، اونها روی دست ها و پاها و توی دهن زنبورها دید ، و به زنبورها گفت: شما مریض شدید چون ویروس های بدجنس به شما حمله کردند و شما رو شکست دادند .
زنبور کوچولوها گفتند: چه جوری شکست دادند ما که دعوا نکردیم ، اونها گفتند: ویروس کوچولوها خیلی باهوش هستند و اصلا دعوا نمی کنند و وقتی که شما دست ها و پاها و دهن خود رو نمی شویید اونها می توانند وارد دهان و شکم شما شوند و شما رو بیمار کنند ، روش مبارزه با اونها اینجوری هست که باید هر روز دست ها و پاها و دهن خود رو بشویید تا نه خودمون مریض بشیم و نه بقیه رو مریض کنیم. دکتر گفت: الان من برای مبارزه با ویروس های بد جنس خیلی کار و زحمت دارم و باید بروم و از کوهستان دارو بیارم تا شما خوب بشوید و با ویروس ها بجنگیم .
دکتر رفت تا بالاخره توی کوهستان پس از چند روز دارو رو پیدا کرد که میتونست با ویروس ها مبارزه کنه . وقتی دکتر برگشت حال زنبور کوچولوها خیلی بد شده بود و ناراحت بودند.
دکتر گفت: اگر شما هر روز دست ها و دهن خودتون رو می شستید الان اینقدر مریض نبودید و به من هم اینقدر زحمت نمی دادید .
اونها پس از چند روز خوردن دارو حالشان خوب شد . اونها یاد گرفتند برای اینکه با ویروس های بدجنس بتوانند مبارزه کنند باید هر روز دست ها و پاها و دهن خود را بشویند تا هیچ گاه بیمار نشوند .
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭🦠🐝 @ghesehayemadarane
┗╯\╲
عمونوروز(۳).mp3
6.95M
#جهش_تولید
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#سال_نو_مبارک
🌹عمونوروز (۳)🌹
🔅قرائت: #دعای_سلامتی_امام_زمان_ع
🔅با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🔅 تدوین:رحیم یادگاری
http://eitaa.com/joinchat/1409548311C9b1650259b
🌸کپی با یک صلوات🌸
1⃣5⃣2⃣
4_5987667229372580224.mp3
4.59M
🌸لالایی امام زمانی 🌸
🌹تقدیمبه شما عزیزان🌹
https://eitaa.com/joinchat/3186884632Cb92ef40b43
🌸کپی با یک صلوات 🌸
#برنامه_استاد
#بهارانه
_ _ _ _ _
🔰 برنامه #پرسمان_خانواده
💢 با کارشناسی: استاد تراشیون
🕰 هر روز حوالی ساعت: ۱۷:۰۰
🎙 پخش از رادیو معارف
_ _ _ _ _
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir