eitaa logo
شعر، قصه، معرفی کتاب
3.7هزار دنبال‌کننده
223 عکس
44 ویدیو
9 فایل
قصه، شعر و معرفی کتاب حاصل تلاشی مادرانه بر اساس رویکرد کلیدی و مهم شخصیت محوری از مباحث استاد عباسی ولدی
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه کمک فرشته ها به حضرت زهرا(س) نویسنده: خانم مرضیه حقانی منبع: مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص۳۳۷ و بحار الانوار، جلد ۴۳، ص ۴۵ و تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج ۱، ص۵۲۴ کاری از گروه شعر و قصه درمسیر مادری 🌿🌿🌿🌿 بسم الله الرحمن الرحیم یکی بود یکی نبود. اون قدیم قدیما... از خونه بهترین آدمای دنیا... علی مولا و حضرت زهرا... شنیده میشد بهترین قصه های دنیا... بچه ها یادتونه تو قصه تسبیحات براتون از کارهای خیلی زیاد حضرت زهرا گفتیم؟؟ از آرد کردن گندم با آسیاب و پختن نون تو تنور و جارو کردن خونه و آوردن آب با مشک و شستن لباسا و شستن ظرفا و...؟؟ یادتونه تو اون قصه پیامبر به حضرت زهرا(س) ذکر خیلی قشنگ تسبیحات رو یاد دادن و گفتن زهرا جان اگر این ذکر رو هرشب قبل خواب تکرار کنی، خدای مهربون کمکت میکنه؟؟ حالا امروز قراره از کمک خدای مهربون به حضرت زهرا(س) بشنویم... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یه روز که پیامبر، توی مسجد بودن، بعد خوندن نماز، به ابوذر که یکی از دوستای خوبشون بود ،گفتن: ابوذر جان ، لطفا برو به خونه علی مولا و بگو بیان مسجد. ابوذر گفت: چشم یا رسول الله! و‌ از مسجد رفت بیرون. انقدر رفت تا رسید به خونه علی مولا. در زد(تق تق تق) اما کسی در رو باز نکرد. دوباره در زد (تق تق تق) اما باز هم کسی در خونه رو باز نکرد. ابوذر برگشت مسجد پیش پیامبر و گفت: یا رسول الله! من رفتم دنبال علی مولا اما ایشون خونه نبودن. پیامبر گفتن ابوذر جان، علی خونه هست دوباره برو ایشون رو خبر کن. ابوذر هم سریع گفت: چشم یا رسول الله! و رفت و رسید به خونه علی مولا . در زد. این دفعه علی مولا در رو باز کردن. ابوذر سلام کرد و گفت یا علی، پیامبر خدا من رو فرستادن که شما رو خبر کنم بیاین مسجد، ایشون با شما کار دارن. علی مولا گفتن ممنون ابوذر جان،الان آماده میشم تا بریم. همین موقع یک دفعه ابوذر یه چیز خییلی عجیبی دید. سنگ اسیاب دستی که گوشه اتاق بود، داشت می چرخید و جو ها رو آرد میکرد اما... اما هیییچکس کنارش نبود. ابوذر خییییلی تعجب کرد. دوباره با دقت نگاه کرد ببینه چشماش درست دیده یا نه؟ ولی اون اشتباه نکرده بود، آسیاب واقعا خودش داشت میچرخید. وااااااااااااای! مگه میشه آسیاب خودش کار کنه؟؟ آسیاب دستی ک بدون کمک نمیچرخه! ابوذر همینجور داشت به اسیاب نگاه میکرد که علی مولا آماده شدن و به ابوذر گفتن بریم پیش پیامبر . ابوذر و علی مولا باهم حرکت کردن، اما تو تمام مسیر، ابوذر حسابی ذهنش مشغول بود، میخواست ببینه چه اتفاقی افتاده که آسیاب خودش بدون کمک کسی میچرخه و کار می کنه؟! توی دلش گفت حتما پیامبر جواب سوالم رو میدونن. وقتی به مسجد رسیدن،ابوذر رفت پیش پیامبر و چیزی که دیده بود تعریف کرد. پیامبر لبخند زدن و گفتند: ابوذر جان! از چیزی که دیدی تعجب نکن! خدا سختی هایی که دخترم فاطمه تحمل میکنه رو میبینه، و تو روزهای سخت، به فاطمه کمک میکنه. مگه نمیدونی که خدا، فرشته هایی داره که به زمین میان و به خانواده پیامبر کمک میکنن؟ ابوذر که جواب سوالش گرفته بود حسابی خوشحال شد و خدا رو شکر کرد که تونست کمک فرشته ها به حضرت زهرا(س) رو ببینه.... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 (مادر عزیز! باتوجه به شناختی که از دسته گلاتون دارید اگر لازم دیدید می‌تونید توضیح زیر رو هم براشون بگید) البته بچه های گلم، کمک فرشته ها به آدم ها همیشه هم این شکلی نیست. خیلی وقتا هست که وقتی از خدا برای انجام کارهامون کمک میخوایم، فرشته ها به کمک ما میان و جوری کمک می‌کنن که کار سخت ما به چشممون آسون بشه. خیلی وقتا هم هست که کمک فرشته ها به ما آدما زیاد تر شدن صبر و تحمل ماست برای اینکه وقت سختی ها قوی‌تر بشیم. ما باید بدونیم که کمک های این شکلی فرشته‌ها، بیشتر برای امام های عزیزمون و بنده‌های خوب خداست. و دلیل این کمک ها این بوده که مردم با بزرگی اونا آشنا بشن و بدونن که اگر حرفی میزنن، از خودشون نیست و از طرف خدای مهربون حرفاشون رو به ما میگن.😊 ما هم هرچقدر کارهای خوبمون بیشتر بشه و بیشتر دوست امام‌هامون باشیم، کمک فرشته ها رو بیشتر می‌تونیم بفهمیم. ❤️ به کانال شعر، قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari