#صفحه26
#تلاوت_قرآن
🌹ثواب تلاوت امشب تقدیم به پیشگاه مطهر امام کاظم،امام رضا،امام جواد و امام هادی و شهدای عزیز🌹
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ🌸
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ ،
وَجَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ ،
وَكَسَانِى ضِياءَهُ وَأَنَا فِى نِعْمَتِهِ
🌸به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است،
🌸سپاس خدای را که شب تاریک را باقدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد
🌸و لباس پرفروغ آن را درحالیکه قرین نعمتش بودم بر تن من کرد
🍀دعای روز پنجشنبه
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
🏵السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ ،
🏵السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ،
🏵السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ،
وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ،
صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🌷سلام بر تو ای ولی خدا.
🌷سلام بر تو ای حجّت حق و بندهی پاک خدا.
🌷سلام بر تو ای پیشوای مؤمنان و وارث پیامبران و برهان محکم پروردگار جهانیان.
🤲درود خدا بر تو و اهلبیت پاکیزه و پاکت باد🤲
☘ زیارت امام حسن عسکری در روز پنجشنبه
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
#طراحی_زندگی❤️
✍هر ویروسی برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است، به میزبانی که پذیرایش باشد. ویروس اگر بر در و دیوار بماند و کسی به او دست نزند، سرانجام از بین خواهد رفت.هر رذیلتی نیز به بدنی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد. دروغ اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد. اما دروغ را که در دهان می گذاری جان می گیرد؛ دروغ را که می گویی زنده می شود و خودش را می سازد و تکثیر می کند و سرایت می کند از این دهان به آن دهان🗣
این را به همه ی رذایل و گناهان تعمیم بدید و برای همه قائل باشید،چون خاصیت گناه اینه که برای پرورش و رشد خودش،از صاحبش یعنی اونی که داره ازش استفاده میکنه،برمیداره تا زنده بمونه....
👌تا حالا از هیچکس نه شنیده شده و نه دیده شده که با گناه حالش خوب شده باشه،اگر یکی هم بگه مطمئن باشید خوب بودن را نمیشناسه وگرنه بدنی که ویروس درونش نفوذ کنه و مثل موریانه بخوره چطور میشه سالم باشه،روح که دیگه قطعا نمیتونه....
خیلی از کسلی ها،خستگیها،سردرگمیها و....ناشی از همینه😔
ما هر روز توی زندگیمون یه عالمه نور بهمون داده میشه👌👌
نور دوستی،نور راستگویی،نور کمک به دیگران ولی صد حیف که به قول استاد فاطمی نیا همه را میسوزونیم😢
✅از امروز تلاش کنیم،بذاریم گناهان روی زمین بمونه،این از اون کاراییه که رو زمین موندنش منفعته😊🌹🌹🌹
زندگیهاتون سرشار از آرامش واقعی و شادی حلال😍😍
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 🆔 @gofteman245
02.Baqara.065.mp3
1.56M
#تفسیر_کلام_وحی
🌸سوره مبارکه بقره🌸
✅قسمت_شصت_وپنج
🔈استاد قرائتی
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸سلام و صلوات خدا بر تو ای امام غریبم به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی
«وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه»
🌸سلام و صلوات خدا بر تو ای امام تنهایم به اندازه آخرین درجه رضایت او
«وَ مُنْتَهَى رِضَاه»
🌸سلام و درود خدا بر تو ای مولای مهربانم به عدد آنچه کتاب شمارش کرده
«وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ»
🌸سلام و درود خدا بر تو ای امام منتظَر به عدد علم خدایت
«وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه»
#حرف_دل❤️
لَيْتَ شِعْرى أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوى، بَلْ أَىُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرى، أَبِرَضْوى أَوْ غَيْرِها أَمْ ذى طُوى؛ عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا أَسْمَعُ لَكَ حَسيساً وَلا نَجْوى، عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ تُحيطَ بِكَ دُونَىِ الْبَلْوى، وَلا يَنالُكَ مِنّى ضَجيجٌ وَلا شَكْوى
كاش مى دانستم كجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد يافت؟ آيا به كدام سرزمين اقامت دارى ؟
آيا به زمين رضوان يا غير آن ؛ يا به ديار ذوطوى متمكن گرديده اى ؟
بسيار سخت است بر من كه خلق را همه ببينم و ترا نبينم و هيچ از تو صدايى حتى آهسته هم بگوش من نرسد ..
بسيار سخت است بر من بواسطه فراق تو ؛ و اينکه تو به تنهايی گرفتار باشی و ناله من نيز به حضرتت نرسد و شكوه به تو نتوانم ..😔
🔴"مار و اره"
✍شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری میشود. عادت نجار این بود که موقع رفتن، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب هم اره روی میز بود. همین طور که مار گشتی میزد بدنش به اره گیر میکند و کمی زخمی میشود. مار خیلی ناراحت میشود و برای دفاع از خود اره را گاز میگیرد که سبب خونریزی دور دهانش میشود. او نمیفهمد که چه اتفاقی افتاده و فکر میکند اره به او حمله میکند و اگر کاری نکند مرگش حتمی است. برای آخرین بار از خود دفاع میکند و بدنش را دور اره میپیچد و اره را فشار میدهد.
صبح که نجار آمد روی میز به جای اره، لاشه ماری بزرگ و زخمآلود را دید که فقط و فقط به خاطر بیفکری و خشم زیاد مرده است.
در لحظه خشم میخواهیم دیگران را برنجانیم اما بعد متوجه میشویم خودمان را رنجاندهایم و موقعی این را درک میکنیم که خیلی دیر شده است. در زندگی لازم است که بیشتر گذشت و چشمپوشی کنیم از اتفاقها، آدمها، رفتارها و گفتارها.
که جز ضرر به خود چیزی ندارد👌👌
02.Baqara.066.mp3
551.5K
#تفسیر_کلام_وحی
🌸سوره مبارکه بقره🌸
✅قسمت_شصت_وشش
🔈استاد قرائتی
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
📜نهج البلاغه📜
سهم امروز ⬅️حکمت ۱۱۵ و ۱۱۷
✅از کتاب ترجمه دشتی✨
ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃 توجه به پایان پذیری دنیا 🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود :
(شخصی از امام پرسید حال شما چگونه است) فرمود :
چگونه خواهد بود حال کسی که در بقای خود ناپایدار و در سلامتی بیمار است و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا میرسد( اخلاقی)👌👌
#نهج_البلاغه #حکمت115
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃 انسان و انواع آزمایش ها 🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود :
چه بسا کسی که با نعمت هایی که به او رسیده به دام افتد و با پرده پوشی بر گناه فریب خورد و باستایش شدن آزمایش گردد و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن نیازمود( اعتقادی و اخلاقی)👌👌
#نهج_البلاغه #حکمت116
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃 پرهیز از افراط و تفریط در دوستی با امام 🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود :
دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده و دشمن دشنام دهنده(اعتقادی،اخلاقی)👌👌
#نهج_البلاغه #حکمت117
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜