eitaa logo
کانون گفتمان ولایت
54 دنبال‌کننده
103 عکس
9 ویدیو
3 فایل
نخستین تشکل مستقل ولایی طلاب خواهر ارتباط با ما @talatomekhamush
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بـــسم‌الله🌸 ☀️«من بعد از دبستان به دبیرستان نرفتم، یعنی دوره‌ی دبیرستان را به طور داوطلبانه و به صورت شبانه، خودم می‌خواندم. درس معمولی من طلبگی بود و بعد از دوره‌ی دبستان، مدرسه‌ی طلبگی رفتم (یعنی از دوازده سالگی❗️ به بعد) بنابراین از همان وقت‌ها دیگر من به فکر آینده (به این معنا) بودم؛ یعنی معلوم بود که دیگر بناست طلبه شوم.» ♻️ بنده در «مدرسه‌ی سلیمان‌خان» سابق و «سلیمانیه»ی بعدی، دو سال تحصیل کردم و «انموذج»، «صمدیه» و مقداری از «سیوطی» و اندکی از «مُغنی» را در آن مدرسه خواندم. از طلّاب آن زمانِ مدرسه که گاهی ایشان را می‌بینم، یکی همین آقای «مدنی» امام جمعه‌ی بجستان است. آن زمان بنده خیلی کوچک بودم. تا «انموذج» را در دبستان خوانده بودم و بعد از دبستان، پدرم با مرحوم «آقا شیخ حسین بجستانی» صحبت کردند که به آن مدرسه بروم. 🔰اوّلین استاد ما در مدرسه‌ی سلیمان‌خان، آقای «علوی» بود که الان پزشک است. آن وقت طلبه بود، منتها چون درس جدید می‌خواند، وقت نمی‌کرد به من درس بدهد، لذا مرا برای تحصیل به آقای «مسعودی بجستانی» سپردند و مدّتها نزد ایشان درس خواندم. ♦️سال‌های متمادی، وقتی به ایشان می‌رسیدم، به مناسبت همان درسی که نزدش خوانده بودم به او سلام می‌کردم. بعد دیدم دیگر هیچ به ما محل نمی‌گذارد! سلام‌کردن را ترک کردم. خب، مدتی که ما زندان می‌رفتیم یا تحت تعقیب بودیم، بعضی احتیاط می‌کردند. حق هم داشتند. یعنی واقعاً معاشرت با ما، بی‌دردسر نبود. گفت: 🍂ما نخل ماتمیم، «نظیری» ز ما حذر غمگین شود کسی که بُوَد در پناه ما🍂 آن وقت افراد، چندان مایل نبودند با ما ارتباط داشته باشند. به هر حال، آن وقت من حدود دوازده سال داشتم و ایشان یک مردِ (گمان می‌کنم) حدود سی ساله بود. بنده پیش ایشان مقداری انموذج، مقداری صمدیه و مقداری سیوطی خواندم.» ✨«پس از آن سیوطی را با مقداری از مغنی پیش شخصی به نام آقای «مسعود» در همین مدرسه خواندم و بعد چون برادر بزرگم در مدرسه نواب اطاق داشت، رفتم آنجا و معالم را ضمن این که سیوطی و مغنی را میخواندم، ‌شروع کردم.» 🔶«من در همان سنین نوجوانی، بعد از گذشت دو سه سال که طلبگی خوانده بودم، درسم خیلی پیشرفت کرده بود، راه‌های طولانی را در زمان کوتاهی طی کرده بودم و سوادم خوب بود، اما به هیچ وجه درک من از مسائل روز (از مسائل فرهنگی و عمومی) به قدر درک امروز جوانان همسنِّ آن وقتِ خودم نبود. این بدان خاطر بود که شرایط آن روز، اصلاً شرایطی نبود که اجازه‌ی فکرکردن به کسی بدهد. ⚜عدّه‌ای گرفتار نان بودند، عدّه‌ای گرفتار زندگی‌های خودشان بودند، یک عدّه در تلاش معاش بودند، اصلاً فضا، فضایی نبود که آدم بتواند نسبت به این مسائل فکر کند.» ✳️«تفریح من در محیط طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبه‌ها بود. به مدرسه خودمان (مدرسه‌ای داشتیم به نام مدرسه نوّاب) می‌رفتیم، جوّ طلبه‌ها برای ما جوّ شیرینی بود. طلبه‌ها دور هم جمع می‌شدند، صحبت و گفتگو و تبادل اطّلاعات می‌کردند و حرف می‌زدند. 💠 محیط مدرسه برای خود طلبه‌ها مثل یک باشگاه محسوب می‌شد، در وقت بی‌کاری آنجا دور هم جمع می‌شدند. علاوه بر این در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلی خوبی بود. آنجا هم افراد متدیّن، طلّاب، روحانیون و علما می‌آمدند، می‌نشستند و با هم بحث علمی می‌کردند. بعضی هم صحبتهای دوستانه می‌کردند. تفریحات ما اینها بود.» ⚜ گفتمان ولایت 🌱 نخستین تشکل مستقل ولایی طلاب خواهر ✌️ 💠 نرم‌افزار بله: https://ble.im/goftemanevelayat 💠 نرم‌افزار ایتا: https://eitaa.com/goftemanevelayat 💠 نرم‌افزار سروش: https://sapp.ir/goftemanevelayat