eitaa logo
گُلابَتون
3.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
958 ویدیو
37 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
گُلابَتون
یادآوری #توسل_فی_المجلس✨ ✨🔻شب بیست و هفتم چله؛ متوسل به امام سجاد (علیه السلام) 💚 صلوات خاصه ح
یادآوری ✨ ✨🔻شب بیست و هشتم چله؛ متوسل به امام محمدباقر (علیه السلام) 💚 صلوات خاصه حضرت زهرا (س) https://eitaa.com/golabbaton95/8891 💚 متن سوره مبارکه حشر https://eitaa.com/golabbaton95/8895 💚 صوت سوره مبارکه حشر https://eitaa.com/golabbaton95/8896 💚 متن سوره مبارکه نصر https://eitaa.com/golabbaton95/8897 💚 فرازی از دعای جوشن صغیر سَیدِی وَمَوْلای وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیهِ القَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ وَفارَقَ اَوِدّ اَّئَهُ وَاَحِبّ اَّئَهُ وَاَخِلاّئَهُ وَاَمْسی اَسیراً حَقیراً ذَلیلاً فی اَیدِی الْکفّارِ وَالاْعْداَّءِ یتَداوَلُونَهُ یمیناً وَشِمالاً قَدْ حُصِرَ فِی الْمَطامیرِ وَثُقِّلَ بِالْحَدیدِ لایری شَیئاً مِنْ ضِیاَّءِ الدُّنْیا وَلا مِنْ رَوْحِها ینْظُرُ اِلَی نَفْسِهِ حَسْرَةً لایسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک فَلا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لایغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لَک مِنَ الْعابِدینَ وَلِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ، وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ وَارْحَمْنی بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ آقای من و مولای من، چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالیکه سرنوشتش با سختی گره خورده، و گرفتاری او را محاصره کرده، و از دوستان و محبوبان و یاران صمیمی جدا افتاده است، شام کرد در حال اسارت، حقارت، خواری در دست کافران و دشمنان، او را دست به دست به راست و چپ می گردانند، در سیاه چال ها زندانی شده و با غل و زنجیر سنگین گشته، از روشنی دنیا و نسیمش چیزی نمی بیند، با حسرت به خود می نگرد، بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد و من از همه اینها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مار از عبادت کنندگان خویش، و بر نعمت هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان ترین مهربانان دعاهاتون مستجاب به خیر ✨ 🪴@golabbaton95
نوجونی کهکشانی بزرگ و عجیب و غریب و پر از شگفتی هست. مثل موشکی که تو رو، از دوره کودکی پرتاب می کنه وسط دنیای ادم بزرگ ها. گاهی وقت ها بزرگترها تو رو جدی نمی گیرن و فکر می کنن که تو هنوز کوچکی. گاهی هم توقعاتی دارن که نشون میده تو بزرگ شدی!؟ اما در این بین، سوالات زیادی فکرت رو مشغول کرده و توی سرت می چرخه: از کجا آمده‌ ام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می‌ روم آخر ننمایی وطنم؟ انگاری وقتی نوجونی، رفتار همه با تو تغییر میکنه و آرزو های خودتم بزرگ تر میشن و درخت زندگیت با تصمیم ها، انتخاب ها و کارهایی که می کنی رشد می‌کنه. اما اینکه چطور رشد کنه خیلی مهم هست نمی خوام به قول شما نوجوان ها فاز نصحیت بردارم؛ اما باید از قول یک نوجوان پا به سن گذاشته که داره اخر های این دوره را میگذرونه و کم کم وارد جوانی شده، به شما پندی بدم. مواظب قدم هاتون باشین. مواظب تصمیم هاتون باشین؛ چون ممکنه درخت زندگی کج رشد کنه و تا ثریا دیوار کج بره! و آخر عمری بفهمی و کار از کار گذشته باشه! ای داد بیداد! به قول عزیز جونم: دل خودت رو مثل سفالگر ماهر صیقل بده تا بتونی راهت رو درست انتخاب کنی. تو می‌تونی کارهای بزرگی رو رقم بزنی؛ پس خودت رو دست کم نگیر! هر وقت که ناامیدی سراغِ قلبت اومد؛ تو در رو باز نکن و از پشت ایفون بهش بگو: یک نوجون ۱۳ ساله به همه ما ثابت کرد که میشه کارهای بزرگ کرد. اونقدری که بشیم رهبرِ رهبر انقلاب اسلامی ایران. رفیق جان روزت مبارک.✨🌹 داغداریم💔 اما زندگی جریان دارد...💗 📚@golabbaton95
گُلابَتون
نوجونی کهکشانی بزرگ و عجیب و غریب و پر از شگفتی هست. مثل موشکی که تو رو، از دوره کودکی پرتاب می کنه
رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها‏‎ ‎‏زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم‏‎ ‎‏نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.‏ _ صحیفه امام 📚@golabbaton95
فهمیده، سیزده ساله بود؛ اما امام خود را می‌شناخت؛ دشمن خود را می‌شناخت؛ اهمیت وجود خود را هم می‌شناخت و رفت این سرمایه را تقدیم عزت کشور و آینده کرد! مقام معظم رهبری ـ ۱۳۷۷/۸/۸ 📚@golabbaton95
نوجوانی به روایت طنز 1⃣🌻 رفتیم مشاوره بابام ته هر جملش میگه: آقای دکتر شما بهش بگید خریت نکنه! نه تنها فرصت نمیده که بنده خدا جمله درخواستیش رو تکرار کنه که بدون دفاع و اجماع جمع، منم گرفته از جلسه انداخت بیرون! 2⃣🌻 به قول خان داییم: ارتباط با جنس مخالف مثل پسته در بسته ته آجیل به جز شکستن دندان هیچ حسنی ندارد! مراقب طمعِ پسته تلخ و کوچیک و درد دندون باشید! بی خیال اصلا! قیمت دندون پزشکی بالاست! 3⃣🌻 به دنبال نیاز ضروری نوجوانان به آزادی مسئول هیئت حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم به مناسبت عید فرخنده غدیر نوجوانان را برای خادمی به فاصله بین میدان میدان ولیعصر تا میدان آزادی برد‌! آخرش بچه‌ها جوری خسته شدن که در مترو لقا آزادی را به خط انقلاب و سپس حرم امام خمینی (ره) بخشیدن... 4⃣🌻 یکی از دور وارد شد. چشم هاش شبیه پاندای کونگفوکار سیاه بود! میدونستم کیه ها، ولی متوجه نمی شدم کیه؟!🫣 می گفت تو توی مدرسه بهم گفتی: خیلی باکلاسی! عزیزم من گفتم کلاس هنری، تیپ و لباس و این ها! نه کلاس نظامی! اینکار که تو با صورتت کردی چنگیزخان مغول با ایران نکرد! از جمله قرار های دانش آموزی ادامه دارد... 1️⃣/2️⃣ 📚@golabbaton95
گُلابَتون
نوجوانی به روایت طنز 1⃣🌻 رفتیم مشاوره بابام ته هر جملش میگه: آقای دکتر شما بهش بگید خریت نکنه! نه
ادامه... 5⃣🌻 رفتیم ۳۰۰ دادیم مشاوره تحصیلی! بابام حرف می زد، مشاور نکته برداری می کرد! 6⃣🌻 مراقب امتحان یک جوری جلوم ایستاده که امام خمینی رحمت الله هم جلوی شاه نایستاد! خواهر من یک کم راحت بگیر! انگار من موشک ایرانم، تو آبکش آهنی... نه ببخشید، گنبد آهنی اسرائیل! من که موشک تقلب رو عین آب خوردن رد می‌کنم. برا خودت میگم که اذیت میشی... ما تواناییمون بالاتر از این حرف هاست اخه! 7⃣🌻 وزیر جنگ رژیم صهیونیستی: دانش‌آموزان اسرائیلی باید در یک دست کتاب و در دست دیگر سلاح بگیرند. همینه دیگه این دست‌شون به اون دست‌شون میگه گل از ما! ببین عزیز خواهر همین میشه که پدافند دفاعی آهنی تون، به صورت آبکشیزاسیون عمل میکنه! 8⃣🌻 می دونید همیشه دلم می خواست رشته ای که درازکش بشود روی کاناپه جلوی تلویزیون، گوشی به دست که شادی و تفریح هم توش باشه را انتخاب کنم که الهی شکر نویسندگی طنز پیدا کردم... کلاسم داره، نه؟! 😉 پایان‌. داغداریم💔 اما زندگی جریان دارد...💗 2️⃣/2️⃣ 📚@golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاناتوفوبیا یعنی ترس از دست دادن عزیزان. در لحظه های بیماری سخت اعضای خانواده یا حمله بی رحمانه کرونا و یا حتی در یک روز معمولی ممکن است این حس را تجربه کرده باشیم! کسی که دوستش داریم،کنارش زندگی کرده ایم،سال ها باهم خندیدیم و گریه کردیم. مشکلات را یکی یکی حل کردیم و غم ها را با هم تقسیم کردیم. لحظه ها، ساعت ها، روزها و سالهای عمرمان را باهم بودیم. حالا تصور کردن نبودنش چه سخت می شود؟! ما را فکر و خیالش هم زمین می‌زند. بعد باید بنشینیم گوشه خانه و مشت مشت قرص بخوریم و مشاورمان نسخه بدهد برای پنیک عصبی، چه کار کنیم! با خودم هر چه دو دوتا چهارتا میکنم به نتیجه نمی رسم. وقتی انقدر تصورش می‌تواند آدم را ضعیف و رنجور کند، او چطور با واقعیت نبودن عزیزش کنار می آید؟ همسر شهید حمزه جهاندیده، چگونه با صلابت شهادت همسرش را تبریک می‌گوید؟ با قلبی مسرور و نفسی مطمئن، شهادت همسر عزیزم جناب سرگرد حمزه جهان دیده در راه آرمان‌های رهبر عزیزم به همه مردم و هم‌وطنانم تبریک عرض می‌کنم. چگونه طفل دو ماهه و فرزند هفت ساله اش را هم حاضر است در راه خداوند بدهد؟ چگونه کلمات را با غرور بر زبان می آورد و برای صهیونیست هایی که همسرش را به شهادت رسانده اند، رجز می‌خواند؟ حکام رژیم صهیونیستی بدانند اگر چه حمزه من به شهادت رسید، اما این بیشه پر است از حمزه‌های این چنین که تنها جانشان را به ساحت مقدس امام خامنه‌ای تقدیم می‌نمایند. 🖤@golabbaton95
گُلابَتون
یادآوری #توسل_فی_المجلس✨ ✨🔻شب بیست و هشتم چله؛ متوسل به امام محمدباقر (علیه السلام) 💚 صلوات خا
یادآوری ✨ ✨🔻شب بیست و نهم چله؛ متوسل به امام جعفر صادق (علیه السلام) 💚 صلوات خاصه حضرت زهرا (س) https://eitaa.com/golabbaton95/8891 💚 متن سوره مبارکه حشر https://eitaa.com/golabbaton95/8895 💚 صوت سوره مبارکه حشر https://eitaa.com/golabbaton95/8896 💚 متن سوره مبارکه نصر https://eitaa.com/golabbaton95/8897 💚 فرازی از دعای جوشن صغیر وَعِزَّتِک یا کریمُ لاطْلُبَنَّ مِمّا لَدَیک و َلالِحَّنَّ عَلَیک وَلَأَمُدَّنَّ یدی نَحْوَک مَعَ جُرْمِها اِلَیک یا رَبِّ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَ بِمَنْ اَلُوذُ لااَحَدَ لی اِلاّاَنْتَ اَفَتَرُدُّنی و َاَنْتَ مُعَوَّلی وَ عَلَیک مُتَّکلی اَسْئَلُک بِاسْمِک الَّذی وَضَعْتَهُ عَلَی السَّماءِ فَاْستَقَلَّتْ وَ عَلَی الاْرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ و َعَلَی الْجِبالِ فَرَسَتْ وَ عَلَی اللَّیلِ فَاَظْلَمَ وَ عَلَی النَّهارِ فَاسْتَنارَ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمِّدٍ وَ اَنْ تَقْضِی لی حَواَّئِجی کلَّها و َتَغْفِرَ لی ذُنُوبی کلَّها صَغیرَها و َکبیرَها و َتُوَسِّعَ عَلَی مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنی بِهِ شَرَفَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ و به حق عزّتت ای کریم هر آینه از تو درخواست می کنم آنچه از عطایا را که نزد تواست و دراین باره بر تو اصرار می ورزم، و دستم را با جرمی که نسبت به تو دارد، به جانب آستانت دراز میکنم، پس به که پناه ببرم؟ و به که رو کنم؟ کسی را جز تو ندارم، آیا مرا از درگاهت میرانی درحالی که تنها تو تکیه گاه منی و توکلّم تنها بر تو است، از تو درخواست می کنم به نامت که چون بر آسمان نهادی پابرجا شد و چون بر زمین گذاردی آرام گرفت و چون بر کوهها گذاشتی استوار گشت و چون بر شب نهادی تاریک شد و چون بر روز قرار دادی روشنی گرفت، [خدای من] از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همه نیازهای مرا برآورده سازی، و همه گناهان کوچک و بزرگم را بیامرزی، و روزی ام را گسترده سازی، روزی ای که مرا با آن به شرف دنیا و آخرت برسانی، ای مهربان ترین مهربانان دعاهاتون مستجاب به خیر ✨ 🪴@golabbaton95
گُلابَتون
32.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم عروسی بانو شهیده معصومه کرباسی و شهید عواضه این زوج، شهید زندگی کرده‌اند که شهادت نصیبشان شده‌ است.✨ 💫 کجا سِیر می‌کردی؟ گمانم چهل و یکی دو سال! تقریبا نصف عمر اغلب آدم‌ها. برای مادر پنج فرزند بودن، سن کمی‌ست. برای اولین زن شهید قدس بودن هم! راستش با خودم فکر می‌کنم به افکارت. به سبک زندگی کردنت. به آن چیزی که شب‌ها قبل از خواب، مرور می‌کردی و صبح‌ها به امید آن از خواب بیدار می‌شدی. نمی‌دانم آنچه تو را این همه بزرگ کرده بود، دقیقا چیست. اما می‌دانم ته قلبم، به دنبال شبیه تو بودنم! من اگر چه با تو، حتی با کوچک‌ترین فرزند تو، زمین تا آسمانِ خدا فاصله دارم اما باور کن معصومه! امیدی در انتهای وجودم، مرا به تو می‌رساند. فقط بگو تا رسیدن به جایگاه تو، دقیقا باید چه کنم؟ راستش را بگو معصومه، در کجا سِیر می‌کردی که اینقدر زود به مقصد رسیدی؟ بانویی ایرانی🇮🇷، در خاک لبنان🇱🇧، شهید آزادی قدس🇵🇸 می‌شود.✌🏻 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
مراسم عروسی بانو شهیده معصومه کرباسی و شهید عواضه این زوج، شهید زندگی کرده‌اند که شهادت نصیبشان شده‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ | ماجرای نامه‌ای که دختر خردسال شهید معصومه کرباسی در دیدار اخیر به رهبر انقلاب داد ✍ بخشی از روایت دیدار: 📝 نوبت نامه‌ی زهرا -دختر شهید- شده. آقا نامه را می‌گیرند و بلند می‌خوانند. زهرا خطّ عربی‌فارسیِ مخصوصِ خودش را نوشته و من که می‌خواستم نامه را بخوانم، بعضی جاهایش برایم خوانا نبود؛ ولی آقا کاملاً روان و راحت می‌خوانند. زهرا خواسته‌های همه را در نامه‌اش آورده: «انگشتر هم می‌خواهید؛ آره؟ یک قرآن کریم هم می‌خواهند، یک جانماز هم می‌خواهند.» «در جانماز، مُهر و تسبیح باشد.» «چَشم! یک دفتر و قلم و چادر هم می‌خواهند.» 📝 «برای خاله‌ی زهرا و بچّه‌هایش، ریّان و ریحانه، می‌خواهم دعا کنید؛ برای خانواده‌ام. و از شما چفیه می‌خواهم. زهرای عواضه. برای پدر شهید و مادر شهیدم دعا کنید.» 📝 «چَشم! خداوند ان‌شاءالله که همه‌ی شما را محفوظ بدارد. آقای مقدّم! این‌هایی که این زهراخانم خواسته، همه‌اش را بهشان بدهید. هم سجّاده‌ی من را بگیرید، هم انگشتر و قرآن و جانماز و همه را؛ جانماز هم باید یک مُهر و تسبیح در آن باشد.» 📖 دارم به این نتیجه می‌رسم که دخترِ‌شهیدها حق دارند آقا را بابای خودشان بدانند. دبیرستانی که بودم، یک دوست فرزند شهید داشتم؛ همیشه با همین جمله که «عوضش حضرت آقا بابای منه» باعث می‌شد به او حسودی کنم. بانویی ایرانی🇮🇷، در خاک لبنان🇱🇧، شهید آزادی قدس🇵🇸 می‌شود.✌🏻 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
❤️ #پنجره | ماجرای نامه‌ای که دختر خردسال شهید معصومه کرباسی در دیدار اخیر به رهبر انقلاب داد ✍ بخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معصومه‌ای رفت💔 و معصومه ای آمد❤️ اولین ماه دختر متولد لبنانی در قم❣ از جمعِ مهاجرینِ جنگزده‌ی مهمان شده در قم بانوی ایرانی🇮🇷، در خاک لبنان🇱🇧، شهید آزادی قدس🇵🇸 می‌شود؛ و نوزادی لبنانی🇱🇧، بابت آزادی قدس🇵🇸، در خاک ایران🇮🇷، متولد می‌شود... آری؛ جنگ ما جنگ عقیده است، جغرافیا و مرز نمی‌شناسد. «امام خمینی (ره)» 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
معصومه‌ای رفت💔 و معصومه ای آمد❤️ اولین ماه دختر متولد لبنانی در قم❣ از جمعِ مهاجرینِ جنگزده‌ی مهمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰۲۷ کیلومتر دورتر از خانواده و دوستان زندگی کردن انتخاب معصومه بود! این عددیست که جناب گوگل می گوید فاصله بین شیراز و بیروت است. شاید عید به عید یا حتی دیرتر می توانست برگردد به نقطه ای از ایران که جمعی دل شان برایش حسابی تنگ شده است. شاید موقع چیدن خانه اش در لبنان دلش خواسته باشد برادرش پیچ لامپ سالن را محکم کند و یا وقتی فرزندش تب کرده و او حسابی دست و پایش را گم کرده، دوست داشته از مادرش بشنود: هول نشو چاره داره، بیا باهم پاشویه اش کنیم! و یا وقتی بچه ها از سر و کول هم بالا میروند و حسابی باهم کشتی میگیرند، دلش میخواسته زنگ بزند بابا بزرگ شان، تا چند ساعتی را با او به مسجد بروند و او به کارهایش برسد. اما معصومه بعد از ازدواج با رضا، نو عروس دانشجو، دل تنگی هایش را در شیشه ای ریخته و توی چمدان گذاشته و راهی لبنان شده است... سختی های زندگی مشترک را و خیلی از اولین های فرزندانش مهدی و مهتدی و محمّد و فاطمه و زهرا را یک تنه کیلومترها دورتر از خانه پدری، تجربه کرده است. ادامه دارد... بانویی ایرانی🇮🇷، در خاک لبنان🇱🇧، شهید آزادی قدس🇵🇸 می‌شود.✌🏻 1️⃣/2️⃣ 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
۲۰۲۷ کیلومتر دورتر از خانواده و دوستان زندگی کردن انتخاب معصومه بود! این عددیست که جناب گوگل می گوید
ادامه... فکر کن در کشور غریب باشی و جنگی هم رخ دهد؛ معصومه را نه! خودم را در شرایط جنگ ۳۳ روزه لبنان تصور میکنم، بغضم می‌ترکد. برای همه دوری ها و دلتنگی ها می‌نشینم گریه میکنم و جنگ را بهت زده تماشا خواهم کرد. هاج و واج! شوخی که نیست! جنگ است! معصومه ولی آبغوره هایش را گرفته یا نگرفته، ترس به سراغش آمده یا نیامده، راهa دیگری را انتخاب کرده بود؛ حتما هزار بار این مکالمه را با مادرش داشته است که معصومه حالا که جنگ شده برگردید و او با جمله بندی های مختلف جوری که مادرش را هم آرام کند گفته است: رضا هم همین رو میگه. میگه با بچه ها برگرد. ولی مامان نگران نباشین. اخه من خودم میخوام اینجا بمونم. می خوام کنار مردم لبنان باشم. مگه چه فرقی داره خون من و اونها؟ میخوان خون همه مسلمون ها رو بریزن. اینجا هرکاری از دستم بربیاد میکنم. معصومه آن روزهای جنگ ۳۳ روزه مانده بود تا رضا به کارهای مهندسیش در حزب الله بپردازد. معصومه مانده بود تا کنار مردم لبنان مقاومت را زندگی کند. معصومه همه دلتنگی هایش را با خود همراه کرده بود. معصومه حتی چیزی فراتر را برای حزب الله خرج کرده بود؛ او پنج فرزندش را برای این راه تربیت کرده بود. پنج زبان زنده دنیا را به بچه هایش یاد داده بود تا اگر روزی خودش هم نبود، دردانه هایش بتوانند حرف خدا را به گوش مردم برسانند و شیطانی که موشک هایش را پیش چشمانش دیده بود و خواب آرام را از فرزندانش ربوده را به دنیا نشان دهند. و چه خوب معصومه قرآن را حفظ کرده بود. لابد شب ها مثل لالایی در گوش مهدیش هم زمزمه می کرده که اینطور پسر قد کشیده اش با صلابت جلوی دوربین ها در توصیف شهادت پدر و مادرش می گفت: 《لایُکَلِّفُ اللهُ نَفساً اِلّا وُسعَها؛ اگر ما در اندازه‌ی این مسئولیّت و این امتحان نبودیم، قطعاً خدا این‌طوری ما را امتحان نمیکرد.》 معصومه دست در دست رضا به شهادت رسید؛ درست وقتی که باند تبهکار صهیونیست از قدرت یک مادر ایرانی کیلومترها دورتر از خانه اش در جاده جونیه لبنان ترسیده بود. 🌸➖➖➖🌸➖➖➖🌸 🖊| معصومه جان! خیالت راحت باشد. زنان و دختران امت اسلامی در ایران و لبنان مبارزه را از تو یاد گرفته اند. محال است بگذاریم این ترس از جسارت و همراهیِ زنان و مادران جبهه مقاومت لحظه‌ای از قلبِ سنگِ صهیونیست، بیرون برود... پایان. بانویی ایرانی🇮🇷، در خاک لبنان🇱🇧، شهید آزادی قدس🇵🇸 می‌شود.✌🏻 2️⃣/2️⃣ 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
✨ | #مرور_خاطرات_سه_روز_خدمت_در_حرم 🪴| #غرفه_ریحانه_مقاوم 📎| #چند_قدم_بیرون_غرفه 3️⃣ ۴۰ ساله می‌زد.
✨ | 🪴 | ما می‌دانیم این راه تاوان دارد. کلمات را با غرور ادا می‌کند. چند روز پیش برادرشوهرش را از دست داده است. می گوید این افتخار ماست که در خانواده مان شهید داشته باشیم. پدرش پزشک است و در جبهه های حزب الله لبنان کمک رسانی می‌کند. ورودی شانه هایش پرچم حزب الله را نشانده. خم به ابرو نمی‌آورد و گریه نمی‌کند. دفتر خاطراتش را برایمان نقل می‌کند: شاید شما جنگ را به چشم ندیده باشید؛ ولی من در جنگ ۳۳ روزه لبنان یازده ساله بودم. خوب یادم هست که مادربزرگ وقتی همگی خوابشان برده بود، رویمان هر چه پتو و متکا بود، می‌گذاشت‌‌. برای وقتی که موشک ها خانه مان را ویران کردند. ما زیر آوار تکه تکه نشویم. جنازه مان کمتر آسیب ببیند. بعد بین جملات نفس عمیق می‌کشد. لبخندی گوشه صورتش نشسته که در غمگین ترین جملات هم پاک نمی‌شود. حالا از روی صندلی بلند شده و ادامه می‌دهد: هر راهی یک تاوانی داره... ما می‌دونیم که پدر و برادر و حتی کل خانواده مون رو ممکنه در این راه از دست بدیم. ولی می‌دونیم که راه مون مقدسه... نگاهش و ارامش در کلماتش باورش برایم سخت است. نگرانی هایم را میچینم در مقابل نگرانی های او. چه مقایسه خنده داری می‌شود. باید برای روزهای سخت قوی تر شوم. باید نبودن های همسر، پدر و برادر را یاد بگیرم. باید ریحانه مقاوم شوم. 🪴 @golabbaton95
گُلابَتون
🌸#پیام_مخاطب ✨#کریمانه_در_کنار_غزه_و_لبنان پیام ایشون: کاش مردم دنیا بدانند امنیت و آزادگی هزینه د
✨| شتابان به سوی جهادی زنانه می‌آیند گردان گل‌های خانه قدم‌های محکم، نگاه مصمم کجا می روند اینچنین مومنانه شنیدند یک جوجه گنجشک زخمی شبی دور مانده ست از آشیانه شغالان گرفتند از او مادرش را ازین روست گنجشک، بی آب و دانه نخوابیده اند از شب قبل گویی از این حس دلشوره‌ی مادرانه ببین قطره‌ها را! شتابان می آیند به سمت کجا؟ بی‌گمان رودخانه چه آورده اند این زنان مجاهد؟ هر آن چیز دارند را بی بهانه النگوی خود را و انگشتری که نشانی است از قصه‌ای عاشقانه در آورده از گوش خود گوشواره کنار پدر، دختری نازدانه زنان در بزنگاه حساس امروز گذشتند از زرق و برق زمانه جهاد است و باید کنار شهیدان در این عرصه باشند شانه به شانه ✍️ شاعر: سیده فرشته حسینی این گوشواره متعلق به دخترِ مهمان عزیزمون از لبنان بود که هدیه داد به بچه های مظلوم غزه و لبنان...🫠❤️ 🇵🇸🇱🇧🇵🇸🇱🇧🇵🇸🇱🇧 🌿@golabbaton95
گُلابَتون
✨ | 🪴 | مهمانی از غزه! یک چادر خاکی که در هیچ شرایطی از سر نیافته. و یک صورت که از زخم و بی‌آب و غذایی، حسابی کبود و تَکیده شده است. اگر چه دخترهای خودمان، علم نمایش را بلند کردند اما همه چیز طوری برنامه‌ریزی شده بود که حال و هوای مادری از مادرهای فلسطینی را القا کند. با رنگ‌های تیره و یک قلموی نرم، زیر چشم‌های دوستم را که قرار بود تا دقایقی بعد روی صحنه برود، تیره و گود می‌کنم تا بیشتر حس خستگی و گرسنگی را به مخاطب منتقل کند. یک ترک می‌گذارم گوشه‌ی لب‌هایش. یک کبودی هم کنار پیشانی‌اش. خودش را تا در آینه می‌بیند، می‌گوید: وقتی نگاه می‌کنم به این زخما، با اینکه الکی‌ان ولی حس درد دارم... روسری‌اش را شبیه زن‌های غزه‌ای می‌بندم. در همین حال متن را هم تمرین می‌کند. صدایش را طوری بغض آلود می‌کند و بچه‌هایش را صدا می‌زند که بند دلم پاره می‌شود. می‌گویم: واای فاطمه! جیگرم آتیش گرفت. خوشحال می‌شود که نقشش را خوب فهمیده. می‌آیند دنبالش که برود برای اجرا. من اما می‌نشینم سر جایم. تکان نمی‌خورم. دل ندارم اجرا را ببینم. ولی صدای بلندگوها تا پشت صحنه می‌آید. انگار جلوی صحنه نشسته باشم، یک نفر می‌گوید: تا دقایقی دیگر مهمانی از غزه... تا دقایقی دیگر مهمانی از غزه... می‌زنم بیرون. با یک قول به خودم که اگر طاقت نیاوردم، برگردم همینجا. نگاه می‌کنم به مکان اجرا. ادامه دارد... 1️⃣/2️⃣ 🪴 @golabbaton95