eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
📸| سوگواره‌ های فاطمی خدمت دختران حسینیه انقلاب اسلامی در دهه فاطمیه فاطمیه ۱۴۰۳ شهر مقدس قم مسجد بقیه‌الله قائم 🌱@golabbaton95
گُلابَتون
یادآوری #توسل_فی_المجلس✨ ✨🔻شب دهم چله؛ متوسل به امام رضا (علیه السلام) ✨💌 به نیتِ: ➖ظهور فرمانده، ص
یادآوری ✨ ✨🔻شب یازدهم چله؛ متوسل به امام جواد (علیه السلام) ✨💌 به نیتِ: ➖ظهور فرمانده، صاحب و مولامون، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)💚 ➖سلامتی رهبر عزیزتر از جانمون 🤍 ➖نابودی سگ هار صهیونیست و ریشه‌کن کردن شر مطلق از جهان❌ ➖پیروزی جبهه مقاومت به دعای مقبول مادر عالم، صدیقه کبری (علیها السلام) 💛 ➖و جمیع حوائجِ رفقای گلابتونی ❤️ 💚 صلوات خاصه حضرت زهرا (س): https://eitaa.com/golabbaton95/9656 💚 متن و صوت سوره فتح: https://eitaa.com/golabbaton95/9657 💚 دعای چهاردهم صحیفه سجادیه: https://eitaa.com/golabbaton95/9658 💚 متن و صوت دعای توسل: https://eitaa.com/golabbaton95/9659 دعاهاتون مستجاب به خیر ✨ 🪴@golabbaton95
29.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞| ببینید؛ در سوم شهادت خانوم جان، حضرت مادر ببینید روایت دخترانِ مادری رو از نگاه و به همت دخترای نوجوان حسینیه انقلاب اسلامی خونه‌ای که هر سال فاطمیه به روضه شهادت حضرت زهرا متبرک میشه؛ قصه زندگی اهالی خونه هم خیلی شبیه مادر میشه... 🖤@golabbaton95
گُلابَتون
یادآوری #توسل_فی_المجلس✨ ✨🔻شب یازدهم چله؛ متوسل به امام جواد (علیه السلام) ✨💌 به نیتِ: ➖ظهور فرماند
یادآوری ✨ ✨🔻شب دوازدهم چله؛ متوسل به امام هادی (علیه السلام) ✨💌 به نیتِ: ➖ظهور فرمانده، صاحب و مولامون، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)💚 ➖سلامتی رهبر عزیزتر از جانمون 🤍 ➖نابودی سگ هار صهیونیست و ریشه‌کن کردن شر مطلق از جهان❌ ➖پیروزی جبهه مقاومت به دعای مقبول مادر عالم، صدیقه کبری (علیها السلام) 💛 ➖و جمیع حوائجِ رفقای گلابتونی ❤️ 💚 صلوات خاصه حضرت زهرا (س): https://eitaa.com/golabbaton95/9656 💚 متن و صوت سوره فتح: https://eitaa.com/golabbaton95/9657 💚 دعای چهاردهم صحیفه سجادیه: https://eitaa.com/golabbaton95/9658 💚 متن و صوت دعای توسل: https://eitaa.com/golabbaton95/9659 دعاهاتون مستجاب به خیر ✨ 🪴@golabbaton95
گُلابَتون
✨| #حرم_نگار 4⃣بانوی آیینه‌دار شهر من اینجا برایم یک پناهگاه است. جایی که از شلوغی‌ها و دل مشغولی‌
5⃣ بانوی آیینه دار شهر من ـ وایسا وایسا ... ـ آااایییییی ... صدای جیغش در فضا گم می شود. هر دوشنبه وقتی که به این مکان می‌رسیم، انگار روی ابرها راه که نه، می‌دَود. این یک قرار بین من و تمام وجودم است. یک قرار خوش آب و رنگ! بهش قول داده‌ام هر دوشنبه، هم پایِ پاهای کوچکش، پایه‌ی شیطنت‌هایش و همبازی‌اش بشوم. او بدود، من هم دنبالش.🤩 دستش را در حوض فرو ببرد و با دو دست کوچکش سعی کند لباس من را خیس کند. مسابقه بدهیم. مسابقه شمارش گلدسته‌های ایوان آیینه‌. کی بیشتر توی مسیر زیارت، مهر‌های روی زمین مانده را برمی‌دارد و سر جایش می‌گذارد؟ شاید هم یک کمی به دور از چشم خادم‌ها بشینیم با مهرها برج بسازیم.🥰😉 توی ایوان می‌نشینیم و من مشغولِ کشیدن نقاشی می‌شوم. مسابقه گذاشتیم. من نگاه نکنم و او بشود چشم‌های من. با توضیحات او، من نقاشی را تکمیل کنم. - مامان دوتا مداد بکش که نوکش تپله و یه انجیر درخت مامان جون وسطشون... از تشبیه گلدسته به مداد و گنبد به انجیر‌های زرد درخت خانه‌ی مادرم، خنده روی لبانم می‌نشیند و نگاهش می‌کنم: ـ قربون چشمات برم که آنقدر قشنگ می‌بینه. لبخندش را با یک پشت چشم نازک کردن پنهان و خودش را مشغول مدادرنگی‌هایش می کند. هر دو ثانیه یک بار می‌پرسد: ـ مامان تموم نشد؟ ـ دو دقیقه تحمل کن دختر! ـ مامانننن ... ـ دو ثانیه هم نشد که... ادامه دارد... 1️⃣/2️⃣ 💚 @golabbaton95 (سلام‌الله‌‌علیها)
گُلابَتون
#حرم_نگار 5⃣ بانوی آیینه دار شهر من ـ وایسا وایسا ... ـ آااایییییی ... صدای جیغش در فضا گم می شود
ادامه... سری به چپ و راست تکان می‌دهم، از کارهای این دختر که صبرش را با صبحانه قورت داده‌ است لابد. مداد زردش را برمی‌دارد. به زور روی پاهایش بلند می‌شود که ببیند مدادش به رنگ کاشی ها می‌خورد یا نه. دلم قنج می‌رود برای کارهایش.💖 خوب کجا رو تو رنگ می‌کنی خوشگل خانم؟ با خوشحالی، چنگی به مدادها می‌ززند و می‌گوید: من گنبد رو طلایی می‌کنم. تو هم آسمون رو رنگ کن برام.☀️🌌 موقع برداشتن مداد زرد، دست‌اش به دستم می‌خورد. - مامان خانم خانما از خط زدی بیرون که...🤭😀 چشمانم را برایش ریز و ابروهایم را گره می‌کنم و سعی می‌کنم لبخند گوشه‌ی لبم را لو ندهم. یواش دستم را سمتش می‌برم که قلقلکش بدهم. صدای خنده‌اش بلند می‌شود. از جا بلند می‌شود و می‌دود‌ سمت حیاط.✨️ - آیییییی. نفهمیدم که چطور خودم را به او رساندم‌. لیز خورده بود. سنگفرش کنار آبخوری خیس بود. به اندازه یک دایره‌ی کوچیک، سر زانوی جوراب شلواری‌اش پاره و پوست زانویش سابیده شده بود. خم می‌شوم و سر زانوهایش را نوازش می‌کنم.🥺💔 دخترکم لبخند می‌زند و می‌گوید: ـ مامان هیچی نشد.😌 با حرفش خودم را جمع می‌کنم و نامحسوس قطره‌ی اشک گوشه‌ی چشمم را پاک می‌کنم. به خاطر زرنگی‌اش در درک احساساتم همیشه از او رو دست خورده‌ام. به صورت مهربانش لبخند می‌زنم. پیراهن گلدارش را مرتب می‌کنم، بغلش می‌کنم و چادر رنگی‌ام را دورش می‌پیچم‌. برای اینکه حواسش پرت شود از درد پایش، به بالاسر اشاره می‌کند: ـ مامان اون پفِ فیل‌های کنار گنبد رو نگاه کن. ـ ابرها رو میگی؟ ـ اوهومممم در ایوان می‌نشینم. نرگس هم سرش را می‌گذارد روی پایم و دراز می کشد. چادرم را روی پایش می‌اندازم. ـ مامان اون پفِ فیل کنار گنبد چقدررر شبیه جوجه است.🐥😄 ـ اون ابرهای کنار گلدسته رو دیدی؟ - نه، کدوما رو میگی؟ - اون که شبیه قلبه. قلبِ مامان❤️✨️ پایان. 2️⃣/2️⃣ 💚 @golabbaton95 (سلام‌الله‌‌علیها)