eitaa logo
🇵🇸گلبرگ ۱۳۹۷🇮🇷
812 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3هزار ویدیو
169 فایل
کودک🌸 گلبرگ گل است🌺 همانقدر: لطیف،شکننده و حساس🥰 #تربیت_تفریحی و #پرورش‌نسل‌‌امام‌زمانی براساس‌روانشناسی‌رشد‌ با معیار قرآن و روایات در مهدکودک و پیش دبستانی گلبرگ&کانال ادمين @hasmhmn پل ارتباطی: 09199858431 تلفن ثابت: 37832805-025
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌻😋🎭💞💞💞🎭😋🌻🍃 ( صفت: خوش اخلاقی) نمایشنامه: ✳️ نقش آفرینان راوی، پرطلایی( پروانه)، ماشین، صورتی و نازی( گل محمدی و گل یاس) راوی: توی یه جنگل خیلی زیبا یه پروانه بزرگ و قشنگ زندگی می کرد. اسم پروانه ما پرطلایی بود. پرطلایی همیشه تمیز و مرتب بود. اون خیلی قشنگ بود. پرهای رنگارنگ داشت. دلش میخواست دوست صمیمی داشته باشه‌. مثل خودش قشنگ باشه، مهربون باش، نرم باشه، خوش اخلاق باشه. برای همین چمدونش رو بست. رفت به سفر . پرزد و رفت. توی راه آقاماشین رو دید، با خودش گفت: پرطلایی: بنظرم این آقاماشین می تونه باهام دوست صمیمی باشه. برم جلو باهاش سلام و احوالپرسی بکنم.... سلام آقای ماشین. حالت خوبه؟ میای باهم دوست بشیم؟ راوی: ماشین یه سرفه بلند کرد، یه خورده دود از گلوش اومد بیرون. اخم کرد و گفت: ..... ماشین: علیک سلام کوچولو، یه بار دیگه حرفتو بزن ببینم، نشنیدم چی گفتی. راوی: پرطلایی از دود و اخم ماشین ناراحت شد و تو دلش گفت:.... پرطلایی: آقا ماشینه مهربون و خوش اخلاق نیست، اون نمی تونه دوست صمیمی من بشه، باید از اینجا پربزنم، برم. راوی: بعد با صدای بلند به ماشین گفت: ... پرطلایی: آقاماشین برو دکتر گلوت خوب بشه دیگه سرفه نکنی.... راوی: آقاماشینه گفت: .... آقاماشینه: چه کوچولوی خوشکلی، بدو برو از اینجا بچه جون و گر نه لهت می کنما.... راوی: پرطلایی از آقاماشینه خداحافظی کرد و پرزد رفت. رفت و رفت و رفت تا به یه باغچه رسید. بو میومد، چه بوی خوشمزه ای به به ... رفت جلو دید بله این بوی دو تا گل خوشکله، رفت کنار گلها سلام کرد و گفت: پرطلایی: چقدر رنگ شما قشنگه، چقدر نرم هستید، چقدر خوشبو هستید، اسم تون چیه؟ با من دوست می شید؟ راوی: گل صورتی و نازی گفتن :.... گل صورتی و نازی : علیک سلام شما چقدر قشنگی، چه پرای نرم و رنگارنگی، چقدر مهربون و خوش اخلاقی، اسم ما دوتا گل هستش. همه به ما میگن صورتی و نازی.... بله که باهات دوست میشیم. دوست صمیمی میشیم. راوی: پرطلایی و صورتی و نازی دست همدیگه رو گرفتن و یه عالمه باهم دیگه بازی کردن. اونا موقع بازی به همدیگه قول دادن باهم دوست صمیمی بمونن... بله بچه های قشنگم! امام زمان علیه السلام این سه تا دوست صمیمی رو خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارن. مثل شما بچه ها که همیشه خوش اخلاق و مهربون هستین و باهم دوستای صمیمی هستید... ✅ این هم متن نمایشنامه مهد و پیش دبستان مهدوی گلبرگ که امروز ( ۹۸/۸/۲۹) اجرا شد و دوتا پارت کوچیک فیلم ضبط شدش رو به اشتراک گذاشتیم. -----~~🍃🌻🍃~~---- با ما همراه باشید ❤️@mahde_mahdavi_goolbargh65118 -----~~🍃🌻🍃~~-----
🍃🌻😍🎭📗📕📒🎭😍🌻🍃 98/9/6 : ( تلفیقی مهدوی- مناسبت ملی، پرورش صفت: صبر) ✅نقش آفرینان: چنتا کتاب، راوی، لاکی راوی: یک روز صبح لاکی دانا چنتا کتاب جدید به کتابخونه اش آورد تا در قفسه ها کنار کتابای قدیمی زندگی بکنن. اما مثل اینکه این کتابا هنوز قفسه کتاب ندیده بودن. چه کارایی کردند. بلند بلند خندیدن. همدیگر رو هل دادن. حوصله نداشتن، سر جاشون مرتب و منظم بشینن. یک دفعه توی قفسه ها دراز کشیدند و... اونا حسابی شلوغ کاری درآورده بودن. بقیه کتابای قدیمی لاکی از کارِ کتابای جدید تعجب کردن. ولی چون همه مهربون و خوش اخلاق بودن، صبر کردن و چیزی نگفتن، منتظر بودن تا ببینن لاکی دانا چیکار می کنه. لاکی دانا: به کتابای جدید گفت: صبر کنید، سروصدا نکنید، اینجا قفسه کتابخونه است. اینجا همه سکوت رو رعایت می کنند و سرجاتون مرتب می شینند. راوی: کتابای تازه وارد با تعجب گفتن: کتابای جدید: " قفسه ی کتابخونه!" لاکی دانا: بله کتابخونه! راوی: کتابای جدید با هم بلند بلند خندیدن و گفتن چه اسم جدیدی!!! راوی: کتابای جدید رفتن تو فکر. آرومتر شدن، ولی هنوز هم همدیگر رو هل می دادن و هر کدوم سعی می کرد یه عالمه جا بگیره. یکی از کتابای قدیمی کتابخونه، به کتابای جدید سلام کرد و پرسید: کتاب قدیمی: ببخشید شما قبلا کجا زندگی می کردید؟ راوی: کتابای جدید بهمدیگه نگاه کردند و گفتند: لای اسباب بازیای یک بچه کوچیک. راوی: کتاب قدیمی گفت: ..... کتاب قدیمی: لای اسباب بازیا! اما کتاب جاش توی قفسه ی کتابخونه است. اینطوری سالم و تمیز می مونه. راوی: یکی از کتابای جدید جواب داد: ... کتاب جدید: سلام، مگه نمی بینی جلد ما مچاله شده، چنتا از کاغذامون پاره شده....؟! راوی: کتاب قدیمی ناراحت شد، سرش رو تکان داد و گفت:... کتاب قدیمی: حالا فهمیدم چرا اینقدر همدیگر رو هل می دید. ناراحت نباشید. لاکی دانا خیلی کتاب دوست داره. اون جلد مچاله شده تون صاف می کنه. صفحه های پاره شدتونو چسب می زنه. بعد خودتون می فهمید که چقدر زندگی توی قفسه کتابخونه خوبه و قشنگه. لاکی دانا مراقب همه کتاباش هست. اون همیشه با صبر و حوصله ما کتابا رو ورق میزنه. به ما میگه دوستای گلم. کتابای خوشکلم. راوی: بله بچه های زرنگم! لاکی دانا هم مثل همه ی شما از کتاباش مراقبت می کنه. چون میدونه کتاب دوست صمیمی امام زمان و همه ی بچه هاست. -----~~🍃🌻🍃~~---- با ما همراه باشید ❤️@mahde_mahdavi_goolbargh65118 -----~~🍃🌻🍃~~-----