دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
نه رغبتی به نمک داشتم، نه نان، نه شراب
نبود اگر غم عشق تو، من چه می خوردم؟
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
مثلِ بارانی که تاب از طاقتِ آبان گرفت
آمدی و غصه های زندگی پایان گرفت
قاب عکسِ یادگاری روی دیوار اتاق
تا شنید از عطرِدلجوی حضورت جان گرفت
قاصدکها آسمان خانه را پر کرده اند
عشق را هم میشود این روزها ارزان گرفت!
خستگی از لای انگشتان بابا رخت بست
بی سرو سامانی پاییز هم سامان گرفت
مادرم تنهایی اش را روی پُشتی جا گذاشت
دردهای کهنه اش با بوسه ات درمان گرفت
آنقدر خوبی که گل عطر تو را بو میکند
از شمیم روی تو هر پنجره گلدان گرفت
مثل ابری خالی از دلشوره و دلواپسی
کاش میشد زندگی را مثل تو آسان گرفت!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
خون است مپرس ازجگرم،حرف زیاد است
ناگفته اگر می گذرم حرف زیاد است
از من که پریشان تو ام ، در همه ی شهر
هرچند خودم بی خبرم ، حرف زیاد است
یک عده به دنبال تو هستند در این شعر
تا شعر منی پشت سرم حرف زیاد است
دیوانگی و در به دری درد کمی نیست
دیوانه ام و در به درم، حرف زیاد است
من ، آتشم از قافله ای مانده ، به صحرا
ای دوست! اگر شعله ورم،حرف زیاد است
در خیل مجانین توچون من نتوان یافت
من از همه دیوانه ترم حرف زیاد است
آنگونه که زیبایی تو حرف ندارد
برعکس تو من دور و برم حرف زیاد است
#علی_مقنی
@golchine_sher
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست که نیست...
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
دلربا، دلبر و دلخواه بیا دختر ایل
با سر و صورت چون ماه بیا دختر ایل
تا فراموش کند طایفه ام قحطی را
با دو تا کوزه سر چاه بیا دختر ایل
یورد سرد است، بیا هیزم از این تپه ببر
شانه بالا بزن و راه بیا دختر ایل
مثل خورشید عشایر که ندارد طاقت
شفق صبح، چراگاه بیا دختر ایل
آفتاب است، اگر گفته قشنگم داغ است
آفتاب است، تو کوتاه بیا دختر ایل
نیمه شب شاید از آن کوه مرا پرت کنند
بر سر کشته ی من گاه بیا دختر ایل
صبر کن خواب بگیرد همه را، پاورچین
از پل چوبی الله بیا دختر ایل
توشه برداشته ام، نان و نمک، برنو و آب
خان پسندیده تو را، راه بیا دختر ایل!
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
صف سربازها سراسیمه، ناگهان اسب و شاه میافتند
و «سیاهان» راه بسته به شاه، بین آن شاهراه میافتند
قلعه مانده است مات بین غبار، آخرین دیدهبان خبر آورد
فیلها پایکوب آمدهاند، اسبها پابهماه میافتند
در شبیخون فاتحان بنگر، چون ملخها که بر مزارع چای
و سه سرباز مانده بر قلعه،غرق خون، بیکلاه میافتند
و کلاه وزیر، قاضی شد، آن وزیری که پشت معرکه دید
پیش رویش پیاده سربازان، یکبهیک کینهخواه میافتند
آخر شاهنامه جای خودش، کاوه از کوه برنگشته هنوز
مهرهها مثل شاه ماربهدوش، بین شطرنج، راه میافتند
چشمها مات صفحۀ شطرنج، و دلم در غروب آفریقاست
به کلاغان نامهبر، که به شهر،چون خطوطی سیاه میافتند
کودکان بین چالهها مردند، کسی از یوسفان عزیز نشد
کاش یک شب به خواب میدیدند، گرگها هم به چاه میافتند
صف اول در آستین دارند مهرههایی که مارشان شدهاند
صف دوم میان معرکه با اولین اشتباه میافتند
صفی از مهرههای سوختهاند، پشت بر عرصه، گرم پیشروی!
مات هر سو به ضرب سیلی شاه، بی مجالِ یک آه میافتند
مهرهها را به هم می آشوبم، با خودم بین گریه میگویم
کودکان مثل سیب سرخ آنجا به کدامین گناه میافتند؟
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
بیعشق هیچ فلسفهای در جهان نبود
احساس در الهه ی نازِ بنان نبود
بیشک اگر که خلق نمیشد گناه عشق
دیگر خدا به فکر شبِ امتحان نبود
بنشین رفیق! تا که کمی درددل کنیم
اندازه ی تو هیچ کسی مهربان نبود
اینجا تمام حنجرهها لاف میزنند
هرگز کسی هرآنچه که میگفت، آن نبود
لیلا فقط بهخاطر مجنون ستاره شد
زیرا شنیدهایم چنین و چنان نبود
حتی پرنده از بغلِ ما نمیگذشت
اغراق شاعرانه اگر بارمان نبود
گشتم نبود، نیست... تو هم بیشتر نگرد
غیر از خودت که با غزلم همزبان نبود
دیشب دوباره از تو چه پنهان، دلم گرفت
با اینکه پای هیچ زنی درمیان نبود...
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
گرچه آشوبم ولی آرامشِ جان مرا
شانه های محکمت حتما کفایت می کند!
#طاهره_اباذری_هریس
@golchine_sher
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟
عشق است و همین لذت اظهار و
دگر هیچ...
#شفایی_اصفهانی
@golchine_sher
برای دستِ گرمت را گرفتن فرصت خوبیست
از این رو دوست دارم سردیِ فصل زمستان را
#بهمن_صباغزاده
@golchine_sher