eitaa logo
گلچین شعر
15.9هزار دنبال‌کننده
956 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
و شب بی‌رحمانه‌ به تو می‌فهماند، که از خاطره‌ها راهِ گریزی نیست...! @golchine_sher
در دام تواَم اسیر خواهم آمد این بار عزیز دیر خواهم آمد با رفتن من غصه به دل راه نده دندان به جگر بگیر خواهم آمد @golchine_sher
لباس تازه بر تن کرده خورشید هوای کوه و برزن کرده خورشید به امیدی که خوشبختی ببارد زمین را مثل گلشن کرده خورشید @golchine_sher
دوباره می شود آن حسّ و حال برگردد اگر که چرخ زمان بیست سال برگردد نشسته بر رخ آبی که رفته گَرد ملال به فرض اینکه به جوی زلال برگردد پرنده ای دگر از گلشن تو دور افتاد مگر به یاری بال خیال برگردد نمی رسم به جوابی درست اگر صدبار به ذهن مبهم من این سوال برگردد چگونه می شود این شام های تکراری به صبح حادثه خیز وصال برگردد چه خوب می شد از این دود و آهن و سیمان بشر دوباره به عصر سفال برگردد @golchine_sher
از گلوی خود بُریدن وقت حاجت همت است ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند @golchine_sher
آدم كه عاشق شد گرما نمی فهمد آدم كه عاشق شد من من نمی فهمد طوفان نمی فهمد سرما نمی فهمد چيزى نمی فهمد اصلا نمی فهمد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیزی نگو، دزدانه و شیرین تماشا کن بنشین و مثل دختری سنگین تماشا کن یک کاروان خیس ابریشم همین حالا از زیر چشمم رفت سمت چین، تماشا کن! بر شانه ات نگذاشتم سر، با خودم گفتم: آن قله ها را از همین پایین تماشا کن آن آبشاری را که از قوس کمرگاهش جاری ست نافرمان و بی تمکین تماشا کن مرد خدا را هر اذان صبح در کافه ای چشم های کافرِ بی دین! تماشا کن «من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور...» من قرن ها رنجم در این تضمین تماشا کن چون بشکنم عکس تو در هر تکه ام پیداست باور نداری بشکن و بنشین تماشا کن! @golchine_sher  
او هست خدای من و من بنده ی خویشم درگیر هوای دل یک دنده ی خویشم در نامه ی اعمال من از دین خبری نیست شرمنده ی تاریکی پرونده ی خویشم اشک از رخ غمدیده دلی، پاک نکردم سرگرم دل بی غم خوش خنده ی خویشم هر بی سر و پا لایق ایمان و ادب نیست بیچاره منم، من، که برازنده ی خویشم دادم به دَمِ جاده ی بی راهه ی تردید بی راه بَلَد، راکب و راننده ی خویشم او ثانیه ای خالی از اندیشهٔ من نیست خالی من از او هستم و آکنده ی خویشم بازیچه ی دنیا شدم از خیره سَری، آه بازیچه و بازیگر و بازنده ی خویشم از خویشتن خویش فراری شده ام، هست؟ راهی به کرم خانه ی خواهنده ی خویشم!!! @golchine_sher
در قطاری که تو در آن هستی خانه ام روی ریل بود ای کاش کورکورانه دوستت دارم شعرهایت بریل بود ای کاش @golchine_sher
کارِ عشق ست نمازِ من اگر کامل نیست آخر آنگاه که در یادِ توام در سفرم @golchine_sher
امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست @golchine_sher