از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم
#سعدی
@golchine_sher
شده گویا نفسم بند نفس های شما
کار این فاصله ها هم شده آزردن ما
#سید_محسن_حسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
دِلبَری کرده زِ ما اما خودش بی خبر است
ای بنازم دِلبَرِ سَر به هَوایِ خویش را
#سید_علیرضا_حسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه فرقی می کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من
چه فرقی می کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می شود
#گروس_عبدالملکیان
@golchine_sher
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می بُرَد و می دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم
#جلیل_صفر_بیگی
#عضوکانال
@golchine_sher
به یک پلک تـــو مـیبخشم تمـــام روز و شبها را
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لبها را
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
دلیلِ دلخوشـــیهایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟... نمیفهمم سببها را
بیا اینبار شعرم را به آداب تو میگویم
که دارم یاد مــیگیرم زبان با ادبها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هــر قدم یک دم نگاهــی کن عقبها را
#نجمه_زارع
@golchine_sher
آه ای مسافر ای بیابان گرد برگرد
خورشید پشت ابرهای سرد برگرد
نامرد ها دنیای ما را قبضه کردند
یک مرد می خواهد زمین ای مرد برگرد
درمان درد لاعلاج روزگاری
ای مرهم هر زخم و هرچه درد برگرد
اصلا خبر داری که جای خالی تو
چه بر سر مردان ایل آورد؟ برگرد
بی تو تمام روز های سال پاییز
ای انقلاب فصل های زرد برگرد
این آخرین حرف دعای مادران است
هرجا که هستی زودتر برگرد برگرد
#علی_کاوند
#امام_زمان
@golchine_sher
صبح است
و هوای دل من مثل بهار است
پلکی بزن و صبــح بخیر
غــــزلم باش
#مجتبی_رافعی
@golchine_sher
صبح
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی
گنجشک های منتظر
دور خانه ی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تو نیامدی
#شمس_لنگرودی
@golchine_sher
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ، ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت میِ نابی نخورده ام
وز شاخ آرزو ، گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته ، به آزادگی مناز
آزاده من ، که از همه عالم بریده ام
گر می گریزم از نظر مردمان «رهی»
عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام
#رهی_معیری
@golchine_sher
تلخ من رفته ست و یک کندو عسل برگشته است
آن غمِ شیرین ، چه شادی در بغل برگشته است!
رفت و بر لب غیر آهی غیر افسوسی نداشت
چشم دل روشن ! که با قول و غزل برگشته است
آن که تَرکم کرد و شد رنجیده خاطر بی دلیل
با هزاران گونه عذرِ مُستدل برگشته است
شبنم شرم است بر پیشانیِ خورشیدی اش؟
یا عرق ریز از رهِ کوه و کتل برگشته است
گفت با شرمندگی :" هر وقت ماهی را از آب..."
گوییا از اشتباهش فی المثل برگشته است
تنگ در آغوش اسلام عزیزش می کشم
نو مسلمانی که از لات و هبل برگشته است
وه! چه خوشبختی که آورده است امشب رو به من
طالعم از برج منحوس زُحَل برگشته است
#جواد_جعفری_نسب
#عضوکانال
@golchine_sher