eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
925 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم @golchine_sher
شده گویا نفسم بند نفس های شما کار این فاصله ها هم شده آزردن ما @golchine_sher
دِلبَری کرده زِ ما اما خودش بی خبر است ای بنازم دِلبَرِ  سَر  به  هَوایِ خویش را @golchine_sher
چه فرقی می کند من عاشق تو باشم یا تو عاشق من چه فرقی می کند رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز می شود @golchine_sher
ما با دلمان هنوز مشکل داریم صد سنگ بزرگ در مقابل داریم معشوق خودش می بُرَد و می دوزد انگار نه انگار که ما دل داریم @golchine_sher  
به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم فضا را یک‌ نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لب‌ها را به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را دلیلِ دل‌خوشـــی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم! چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم که دارم یاد مــی‌گیرم زبان با ادب‌ها را غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر برای هــر قدم یک دم نگاهــی کن عقب‌ها را @golchine_sher
آه ای مسافر ای بیابان گرد برگرد خورشید پشت ابرهای سرد برگرد نامرد ها دنیای ما را قبضه کردند یک مرد می خواهد زمین ای مرد برگرد درمان درد لاعلاج روزگاری ای مرهم هر زخم و هرچه درد برگرد اصلا خبر داری که جای خالی تو چه بر سر مردان ایل آورد؟ برگرد بی تو تمام روز های سال پاییز ای انقلاب فصل های زرد برگرد این آخرین حرف دعای مادران است هرجا که هستی زودتر برگرد برگرد @golchine_sher
صبح است و هوای دل من مثل بهار است پلکی بزن و صبــح بخیر غــــزلم باش @golchine_sher
صبح سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید تو نیامدی گنجشک های منتظر دور خانه ی من نشستند و به هر سایه به خود لرزیدند تو نیامدی شعر از دلم به دهانم از لب هایم به دلم پر کشید تو نیامدی @golchine_sher
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام با یاد رنگ و بوی تو ، ای نوبهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام چون اشک در قفای تو با سر دویده ام من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده ام از جام عافیت میِ نابی نخورده ام وز شاخ آرزو ، گل عیشی نچیده ام موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده ام ای سرو پای بسته ، به آزادگی مناز آزاده من ، که از همه عالم بریده ام گر می گریزم از نظر مردمان «رهی» عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام @golchine_sher
تلخ من رفته ست و یک کندو عسل برگشته است آن غمِ شیرین ، چه شادی در بغل برگشته است! رفت و بر لب غیر آهی غیر افسوسی نداشت چشم دل روشن ! که با قول و غزل برگشته است آن که تَرکم کرد و شد رنجیده خاطر بی دلیل با هزاران گونه عذرِ مُستدل برگشته است شبنم شرم است بر پیشانیِ خورشیدی اش؟ یا عرق ریز از رهِ کوه و کتل برگشته است گفت با شرمندگی :" هر وقت ماهی را از آب..." گوییا از اشتباهش فی المثل برگشته است تنگ در آغوش اسلام عزیزش می کشم نو مسلمانی که از لات و هبل برگشته است وه! چه خوشبختی که آورده است امشب رو به من طالعم از برج منحوس زُحَل برگشته است @golchine_sher