زیر قدوم زائرانت مست شد هامون
از خاک پای عاشقانت لاله زد بیرون
خیل فدائی های راه افتاده سمتت را
هر اربعین باید شمارش کرد با «میلیون»
در چشم مجنونهای عالم، یکنفر لیلاست
در کوی تو لیلا بیاید میشود مجنون
بابای نوکرها تویی، ای مهر تو بی مرز!
با هر زبان هستند نوکرهای تو همخون
خوشبخت آنکه زیر پرچم زندگی کرده
خوشبختتر آنکه شده در کربلا مدفون
عمری قلم گرد حریمت چرخ زد آری
از گنبد زردت درخشان میشود مضمون
گفتی بعین الله و چشمم چشمۀ خون شد
ای عالم و آدم به خون اصغرت مدیون
#میثم_کاوسی
#عضوکانال
#اربعین
#امام_حسین
@golchine_sher
تا ابرها بر مرکب ماتم نشستند
باران شدند و بر زمین نم نم نشستند
با زخمهای پیکرت بر جان شیعه
گویا هزاران زخم بی مرهم نشستند
تا پرتو مِهر تو را در بر بگیرند
گلبرگها هم سایه با شبنم نشستند
در بزم اهل آسمان در سوگ خورشید
آه و فغان و ناله گرد غم نشستند
تا خط به خط روضه هایت راشنیدند
لوح وقلم بر کرسی ی ماتم نشستند
تنها نه آدم زیر این پرچم نشسته
پیغمبران تا حضرت خاتم نشستند
جمعی که پای کار عشقت ایستادند
در جنت الماوی کنار هم نشستند
#محسن_درویش
#عضوکانال
#امام_حسین
@golchine_sher
به وقت جنگ، در میدان تقدیر
در آن بارانِ سرخ تیر و شمشیر؛
حسینِ فاطمه هرگز نیفتاد؛
نمازِ اوّلِ وقتش به تاخیر ...
#امام_حسین
#نماز_اول_وقت
#نماز_ظهر_روز_عاشورا
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
خون خدا
از ارتفاع خون تو رفتیم تا خدا
آری خداست با تو و هستی تو با خدا
افتاد شور حادثه در بند بند تو
برخاست هر رگ تو چو فواره تا خدا !
خون خدا ندیده کسی ، جای حیرت است
می خواست راز خویش شود بر ملا خدا !
گودال شد دهان زمین ، باز مانده است
تاصبح روز حشر بگوید : خدا ! خدا !
تن را نشانده است به گودال و سر به نی
اینگونه برده است تو را از دو جا خدا !
تا لب شود تمام تنت وقت دیدنش
مامور کرد سمت تو هر تیغ را خدا !
آغوش را گشودی وگفتی من آمدم
دیگر نفس نمانده برایم بیا ! خدا !
***
روی زمین نبود مکانی بلندتر
ما را کشاند سمت خود از کربلا خدا
ما را چه جای ترس که از ابتدا شدی
تو کشتی نجات و خدا نیز ناخدا !
#امام_حسین
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
دنیا چقدر بی تو کِسِل میشود حسین
هرکس نمانده با تو خِجِل میشود حسین
شیرین شدهست زندگی ما، به ذکر تو
این چای تلخ حاوی هِل میشود حسین
اثبات میکنیم که عشق تو دین ماست
در هر کجا مباحث علمی شود حسین
هرکس که مانده با تو سرافراز میشود
هرکس نمانده پای تو وِل میشود حسین
آه! این چهحکمتیست که سنگ سیاه سخت
با گریه در عزای تو «دل» میشود حسین
از زیر پا به روی سر خلق میرود
خاکی که در عزای تو گِل میشود حسین
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#امام_حسین
@golchine_sher
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم
با کشتی نجات خدا آشنا شدیم
درهای بسته، روی دل ما گشوده شد
وقتیکه از حصار من و ما رها شدیم
تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست
با بال شوق همره باد صبا شدیم
رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار
با یک سلام زائر کرب و بلا شدیم
با داغهای زینب کبری گریستیم
با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم
لب تشنه آمدیم و به دریا زدیم رو
در این حریم، طالب آب بقا شدیم
تا پشت پا زدیم به بی مِهری جهان
با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم
وقتی نیاز ما به ضریحش دخیل بست
با یک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم
#محسن_درویش
#عضوکانال
#امام_حسین
@golchine_sher
عرفه
می کنی چرا شتاب؟ حج توست ناتمام
صبر کن فدای تو! صبر کن کمی امام!
می روی کجا چنین، بی صفا و بی منا؟
پس چرا نمی روی، سوی مشعر الحرام؟
■■■
کار ما درنگ نیست،جمع کن بساط را
عشق می زند صدا،حرف مرد یک کلام
کربلا منای ماست،فرصت صفای ماست
پس نگو چرا و چون، پس نگو کی وکدام
این علی اصغر است، آن علی اکبر است
می دهند هریکی، با نگاهشان پیام
کربلا منای ماست،عید سرخ عاشقان
سر بلند کرده اند، تیغ های بی نیام
زمزم شهادت است، پیش روی عاشقان
غرق باده می شوند، جانشان شده ست جام
حج ما فقط تویی، کعبه است کربلا
السلام یا حسین! یا حسین والسلام!
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#عضوکانال
#عرفه
#امام_حسین
#کربلا
#مکه
@golchine_sher
#حضرت_علی_اکبرعلیه_السلام
در نای نی خروش و نوایی نمانده است
یک دشت کفر مانده، خدایی نمانده است
اینجا قیامت است، مؤذن اذان بگو
ظهر شهادت است، مؤذن اذان بگو
آنگاه دشت نغمهی داوود را شنید
آیات نور مصحف معبود را شنید
گلنغمهی اذان علیاکبر است این
شور و نوای حنجر پیغمبر است این
با واژههای سرخ اذانش غزل سرود
با واژهها به سوی خدا بال و پر گشود
روح تغزل است و شکوه قصیده است
او را خدا شبیه نبی آفریده است
در جنگ او تمامیِلشکر مردّدند
او اکبر است یا که پیمبر... مردّدند
آیینهی تمامنمای نبی شده است
اول شهید کوی منای نبی شدست
صیّاد دشت دام بلا را که پهن کرد ...
آمد حسین کهنه عبا را که پهن کرد ...
صوت اذان عشق بریده بریده بود
خون از عبای کهنه به میدان چکیده بود
آیینهی تمامنمای نبی شکست
چشمان گُر گرفتهی صحرا به خون نشست
#امام_حسین
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
#نذر_علمدار_کربلا
رخصت از عشق گرفته است علم بردارد
یاعلی گفته و شمشیر دو دم بردارد
خیمهها سوز عطش داشت، پریشان میرفت
مشک بر شانهی خود حضرت باران میرفت
کوفیان بهت زده، محو رجزخوانی او
هیبت حیدریاش طلعت پیشانی او
لشکر از غرش این شیر به تنگ آمده است
این جوان کیست که اینگونه به جنگ آمده است؟
شده پر ولوله با هر قدمش قلب سپاه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
رفت تا علقمه را ساقی کوثر گردد
کودکان چشم به راهند، عمو برگردد
کودکان چشم به راهند ولی آه، نشد
آسمان تیره شد و صحبتی از ماه نشد
آسمان تیره و سرها همه بر نیزه شدند
سر خونین پسرها همه بر نیزه شدند
دامن دختری از سوز چپاول میسوخت
باغبان از نفس افتاد، ولی گل میسوخت
#امام_حسین
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری
از خواهری غریب به شوق برادری
پیچیده عطر نامه به بال کبوتری
از کوچهی دمشق به صحرای کربلا
از شام تا سپیدهی در خون شناوری
هر واژهای که از مژههایش چکیده است
شعر تری است، حاصل چشمان مضطری
آهی کشید و درد دلش را شروع کرد
انبوه اشک خیمه زده پشت معجری
داغ کبود خاطرهها را مرور کرد
این نامه شد به روی دلش داغ دیگری
یادش به خیر! تا که رسیدیم کربلا
از مهر و ماه پشت سرت بود لشکری
از خیمه های سوخته با خون دل نوشت
برپا شده است در دل هر واژه محشری
با دست های بسته به دنبال نیزه ها
با سر دویده ایم به دنبال هر سری
قنداقه را همیشه در آغوش می کشید
گهواره مانده بود و خیالات مادری
**
آهی کشید و نامه ی او ناتمام ماند
آهی چنان که شعله بر اوراق دفتری
#امام_حسین
#تاسوعا
#عاشورا
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
#امام_حسین علیه السلام
کسی که تیغ جفا را به کنج ابرو زد
نشست و پنجه ی خود را به طره گیسو زد
شنید از لب خشکت صدای یا اما
دوباره نیزه ی خود را به عمق پهلو زد
نه دکمه های لباس از تن تو وا کرده
که روی سینه ی تو با شتاب زانو زد
هزار و نهصد و پنجاه زخم جاری شد
و شمع جان تو روی خاک سوسو زد
نشسته بود به سختی میان یک گودال
برای خیمه خود بر حرامیان رو زد
چه رد پای عجیبی نشسته بر بدنت
چه نقش نعل که سمی به روی بازو زد
هنوز باد مخالف به دشت جاری بود
که شمر بند اسارت به دست بانو زد
#سعید_مهتدی_جعفری
@golchine_sher
خرابهی روضهخوان
در دلِ ویرانههای شام، آهی بود و بس
گوشهای از آسمان، خیره نگاهی بود و بس
دختری زخمیِ خار و داغ بابا بر دلش
در دل شب، بیپناهی، بیپناهی بود و بس
گریه میکرد و خرابه، روضهخوان قامتش
در گلویش نالهی سردی، گواهی بود و بس
خاک، بستر گشت و سنگی آشنای اشک شد
زندگی در چشم او تصویرِ چاهی بود و بس
گاه میخندید با یادِ رُخِ بابای خویش
گاه تنها بغضحسرت، تکیهگاهی بود و بس
نالهی او، نغمهی بیمرزِ هر آیینه شد
خاک شام از اشک او آیینهگاهی بود و بس
کودکی رنجور و نالان، آسمانی شد ولی
مرقدشدرچشمدنیا، خاکِ راهی بود و بس
#اربعین
#امام_حسین
#شهادت_حضرت_رقیه
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
#عضوکانال
@golchine_sher