<< دام عشق>>
اسیر عشقم و معشوق من کنارم نیست
چه شد مگر، که، کنارم دگر نگارم نیست
شبیه موج پریشان زدم به ساحل او
پناه من نشد و ساحل قرارم نیست
هوا هوای غزل گشته و دلم تنگ است
قلم برای نوشتن در اختیارم نیست
به باغ خاطره رفتم دلم بهانه گرفت
کسی که برده قرارم، سر قرارم نیست
دلم شکست و نشستم کنار تاک به خاک
خزان به مثل من و رنگِ زرد و زارم نیست
گشوده پای خزان را غمش به باغ دلم
خبر ز رویش و شادابی بهارم نیست
در این دیار بمیرم اگر ز تنهایی
امید مویه و زاری سر مزارم نیست
#ام_البنین_میرزایی
#بهار
#عضوکانال
#مادربزرگ
@golchine_sher