eitaa logo
گلچین شعر
13هزار دنبال‌کننده
495 عکس
201 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم فکری برای آخر این ماجرا کنم کوه غمیست روی دل بی نوای من باید برای شانه ی قلبم دعا کنم این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید باید برای خاطره هایم بنا کنم احساس را به یاد نگاه و تبسمت نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم شاید دوباره در بزنی، زود می روم روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم فرصت نبود خوب به جا آورم تو را باید تمام زندگی ام را قضا کنم @golchine_sher
بذر عشقم را به روی سنگ اگر می کاشتم بعد عمری لااقل یک خوشه گندم داشتم... @golchine_sher
زندگی با تپش قلب تو جریان دارد قلم از گرمی دستت نفس و جان دارد عشق میباری و از یمن وجودِ ماهت بیت بیت غزلم نغمه ی باران دارد شعرمعنی شده در موی سفیدت مادر دل به اشعار سپیدِ سرت ایمان دارد در تو ای آینه ی مهر ،خدا را دیدم چشمت انگار هدایتگرِ عرفان دارد غزل از شرحِ کراماتِ تو درمانده شده وصف چشمان تو صد دفتر و دیوان دارد @golchine_sher
مجنونِ من!برای تو لیلا نمی شوم دل مرده ام به سادگی احیا نمی شوم آه ای قطار مرگ مرا با خودت ببر آماده ام،مزاحم دنیا نمی شوم   @golchine_sher
چشم شیطان کور احوالم کمی بهتر شده از صدای خنده هایم گوش دنیا کر شده چشمه چشمه واژه می جوشد درون دفترم دشت سرسبز خیالاتم غزل پرور شده باز بر خاک دلم باران مضمون می چکد طبع شعرم چند روزی می شود خودسر شده لقمه ی احساس می گیرم برای عاشقان در وجودم دست های عشق نان آور شده من همان جام بلور کوره ی خوشبختی ام یا همان بانو که بعد از سال ها مادر شده @golchine_sher
بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم همراه موج، دست‌به‌دست سکوت شب از تــنگه‌ی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم بایــد به جـــای ثانیـــه‌های نـــــبودنت یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم @golchine_sher
این بغض را هرآینه پرپر نمی کنم غم را درونِ سینه مکدّر نمی کنم باید بُرید گیسِ بلندِ خیال را مِن بعد روسریِ غزل سر نمی کنم پاشویه می کنند مضامینِ تَر مرا جز با لهیبِ عشق گلو تر نمی کنم آه ای لحد بیا به دلم ضربه ای بزن در گورِ شعر مُردم و باور نمی کنم @golchine_sher
عشق را ناخوانده از بر می‌کنم عقل را آهسته پر پر می‌کنم گفته بودی دوستم داری؟ درست! ساده هستم، زود باور می‌کنم @golchine_sher
خوب می دانم که آخر در حرم گل می کنم فصل دوری را اگر دارم تحمل می کنم می روم از خانه بیرون،بی نهایت تشنه ام بر حریم خواهر باران توسل می کنم درّه ی تاریک دلتنگی امانم را برید پس برایش می نویسم،شعر را پل می کنم می رسم با واژه ها میدان هفتاد و دو تن شهر را در سایه ی مهرش تخیّل می کنم خسته و درمانده با صدها سوال بی جواب می گذارم سر به روی شانه های آفتاب می نشینم با خیالم در حوالی حرم در بهشت خاطراتم،در خیابان ارم می روم نزدیک تر ،نزدیک تر،نزدیک تر هرچه هست و نیست را جا می گذارم پشت سر اقتدا بر خواهر خورشید هشتم می کنم با یقین و نور روحم را تیمم می کنم دفترم را چشمه ی دل آبیاری می کند قلبم اینجا جای خون احساس جاری می کند در شگفتم کاغذم طعم محبت می دهد یا دهان واژه ها بوی حقیقت می دهد گرچه امروز آمدم با بقچه ای شعر جدید من همانم،شاعر دلتنگ از خود نا امید السلام ای نبض شعر از نفس افتاده ها ای تمام دلخوشی در قفس افتاده ها لا به لای بوته های بیشه ی عشق خدا سبز می ماند غزل با ریشه ی عشق شما @golchine_sher
عشق را ناخوانده از بر می کنم عقل را آهسته پر پر می کنم گفته بودی دوستم داری؟درست! ساده هستم، زود باور می کنم @golchine_sher
بذر عشقم را به روی سنگ اگر می کاشتم بعد عمری لااقل یک خوشه گندم داشتم... @golchine_sher
درونِ قایقِ تنهایی اتاق خودم نشسته ام لبِ دریا به اتفاق خودم کسی مقصرِ این شعرهای سردم نیست که کور بوده از آغاز هم اجاقِ خودم دو جلد دفتر شعر و خیال دستانت کنار سفره ی احساس شد صداق خودم نفس نمیکشم انگار گیر افتادم میانِ غربتِ سنگینِ باتلاق خودم نگفته ام که چرا سالهاست یادِ توام؟ شکسته ام همه شب با غمت جناق خودم @golchine_sher
عاشق شدن یعنی شروع فصل ویرانی اصلا تو چیزی از نگاه سرد می دانی؟ گاهی به جرم چیدن لبخند ممنوعه در شعر هایت میشوی یک عمر زندانی زیباترین بیت غزل هایت که شد هر شب از ترس تنهایی خود مرثیه می خـوانی با قصد قربت دور چشم یار می گردی در هر طوافی میکنی احساس، قربانی کم کم تمام فکر و ذکرت میشود دلبر حس میکنی حتی درون خویش مهمانی عاشق شدن لرزیدن و دلواپسی دارد مثل کبوتر در هوای سرد و بارانی @golchine_sher
باران ببار بر سر عالم ظهور کن آرام و شاعرانه و نم نم ظهور کن ای آفتاب زاده در این روزگار سرد از پشت کوه حادثه کم کم ظهور کن ای غنچه ی خمیده و خشکیده صبر کن! ای صبح،ای طراوت شبنم ظهور کن افکار لال یخ زده در گور واژه ها ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان ای آیه ی محبتِ محکم ظهور کن! اللهم عجل لولیک الفرج @golchine_sher
هر صبح قاب پنجره را باز می‌کنم در آسمان خاطره پرواز می‌کنم در نیل شعرهای خروشان زندگی من با عصای قافیه اعجاز می‌کنم وقتی سیاهِ بخت مرا شانه می‌کنی حتی برای آینه‌ها ناز می‌کنم! هر بار از صدای دلم طفره رفته‌ام کتمان بس است! خسته‌ام! ابراز می‌کنم با یاری و نگاه خداوند مهربان من عشق را به نام تو آغاز می‌کنم! @golchine_sher
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم فکری برای آخر این ماجرا کنم کوه غمیست روی دل بی نوای من باید برای شانه ی قلبم دعا کنم این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید باید برای خاطره هایم بنا کنم احساس را به یاد نگاه و تبسمت نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم شاید دوباره در بزنی، زود می روم روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم فرصت نبود خوب به جا آورم تو را باید تمام زندگی ام را قضا کنم @golchine_sher