باید شبی دوباره خودم را صدا کنم
فکری برای آخر این ماجرا کنم
کوه غمیست روی دل بی نوای من
باید برای شانه ی قلبم دعا کنم
این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید
باید برای خاطره هایم بنا کنم
احساس را به یاد نگاه و تبسمت
نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم
شاید دوباره در بزنی، زود می روم
روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم
فرصت نبود خوب به جا آورم تو را
باید تمام زندگی ام را قضا کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
بذر عشقم را به روی سنگ اگر می کاشتم
بعد عمری لااقل یک خوشه گندم داشتم...
#مارال_افشون
@golchine_sher
زندگی با تپش قلب تو جریان دارد
قلم از گرمی دستت نفس و جان دارد
عشق میباری و از یمن وجودِ ماهت
بیت بیت غزلم نغمه ی باران دارد
شعرمعنی شده در موی سفیدت مادر
دل به اشعار سپیدِ سرت ایمان دارد
در تو ای آینه ی مهر ،خدا را دیدم
چشمت انگار هدایتگرِ عرفان دارد
غزل از شرحِ کراماتِ تو درمانده شده
وصف چشمان تو صد دفتر و دیوان دارد
#مارال_افشون
@golchine_sher
مجنونِ من!برای تو لیلا نمی شوم
دل مرده ام به سادگی احیا نمی شوم
آه ای قطار مرگ مرا با خودت ببر
آماده ام،مزاحم دنیا نمی شوم
#مارال_افشون
@golchine_sher
چشم شیطان کور احوالم کمی بهتر شده
از صدای خنده هایم گوش دنیا کر شده
چشمه چشمه واژه می جوشد درون دفترم
دشت سرسبز خیالاتم غزل پرور شده
باز بر خاک دلم باران مضمون می چکد
طبع شعرم چند روزی می شود خودسر شده
لقمه ی احساس می گیرم برای عاشقان
در وجودم دست های عشق نان آور شده
من همان جام بلور کوره ی خوشبختی ام
یا همان بانو که بعد از سال ها مادر شده
#مارال_افشون
@golchine_sher
بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم
با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم
همراه موج، دستبهدست سکوت شب
از تــنگهی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم
وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم
بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم
طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت
فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم
بایــد به جـــای ثانیـــههای نـــــبودنت
یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
این بغض را هرآینه پرپر نمی کنم
غم را درونِ سینه مکدّر نمی کنم
باید بُرید گیسِ بلندِ خیال را
مِن بعد روسریِ غزل سر نمی کنم
پاشویه می کنند مضامینِ تَر مرا
جز با لهیبِ عشق گلو تر نمی کنم
آه ای لحد بیا به دلم ضربه ای بزن
در گورِ شعر مُردم و باور نمی کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
عشق را ناخوانده از بر میکنم
عقل را آهسته پر پر میکنم
گفته بودی دوستم داری؟ درست!
ساده هستم، زود باور میکنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
خوب می دانم که آخر در حرم گل می کنم
فصل دوری را اگر دارم تحمل می کنم
می روم از خانه بیرون،بی نهایت تشنه ام
بر حریم خواهر باران توسل می کنم
درّه ی تاریک دلتنگی امانم را برید
پس برایش می نویسم،شعر را پل می کنم
می رسم با واژه ها میدان هفتاد و دو تن
شهر را در سایه ی مهرش تخیّل می کنم
خسته و درمانده با صدها سوال بی جواب
می گذارم سر به روی شانه های آفتاب
می نشینم با خیالم در حوالی حرم
در بهشت خاطراتم،در خیابان ارم
می روم نزدیک تر ،نزدیک تر،نزدیک تر
هرچه هست و نیست را جا می گذارم پشت سر
اقتدا بر خواهر خورشید هشتم می کنم
با یقین و نور روحم را تیمم می کنم
دفترم را چشمه ی دل آبیاری می کند
قلبم اینجا جای خون احساس جاری می کند
در شگفتم کاغذم طعم محبت می دهد
یا دهان واژه ها بوی حقیقت می دهد
گرچه امروز آمدم با بقچه ای شعر جدید
من همانم،شاعر دلتنگ از خود نا امید
السلام ای نبض شعر از نفس افتاده ها
ای تمام دلخوشی در قفس افتاده ها
لا به لای بوته های بیشه ی عشق خدا
سبز می ماند غزل با ریشه ی عشق شما
#مارال_افشون
#السلام_علیک_یا_فاطمه_المعصومه
@golchine_sher
عشق را ناخوانده از بر می کنم
عقل را آهسته پر پر می کنم
گفته بودی دوستم داری؟درست!
ساده هستم، زود باور می کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
بذر عشقم را به روی سنگ اگر می کاشتم
بعد عمری لااقل یک خوشه گندم داشتم...
#مارال_افشون
@golchine_sher
درونِ قایقِ تنهایی اتاق خودم
نشسته ام لبِ دریا به اتفاق خودم
کسی مقصرِ این شعرهای سردم نیست
که کور بوده از آغاز هم اجاقِ خودم
دو جلد دفتر شعر و خیال دستانت
کنار سفره ی احساس شد صداق خودم
نفس نمیکشم انگار گیر افتادم
میانِ غربتِ سنگینِ باتلاق خودم
نگفته ام که چرا سالهاست یادِ توام؟
شکسته ام همه شب با غمت جناق خودم
#مارال_افشون
@golchine_sher
عاشق شدن یعنی شروع فصل ویرانی
اصلا تو چیزی از نگاه سرد می دانی؟
گاهی به جرم چیدن لبخند ممنوعه
در شعر هایت میشوی یک عمر زندانی
زیباترین بیت غزل هایت که شد هر شب
از ترس تنهایی خود مرثیه می خـوانی
با قصد قربت دور چشم یار می گردی
در هر طوافی میکنی احساس، قربانی
کم کم تمام فکر و ذکرت میشود دلبر
حس میکنی حتی درون خویش مهمانی
عاشق شدن لرزیدن و دلواپسی دارد
مثل کبوتر در هوای سرد و بارانی
#مارال_افشون
@golchine_sher
باران ببار بر سر عالم ظهور کن
آرام و شاعرانه و نم نم ظهور کن
ای آفتاب زاده در این روزگار سرد
از پشت کوه حادثه کم کم ظهور کن
ای غنچه ی خمیده و خشکیده صبر کن!
ای صبح،ای طراوت شبنم ظهور کن
افکار لال یخ زده در گور واژه ها
ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن
شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان
ای آیه ی محبتِ محکم ظهور کن!
اللهم عجل لولیک الفرج
#مارال_افشون
@golchine_sher
هر صبح قاب پنجره را باز میکنم
در آسمان خاطره پرواز میکنم
در نیل شعرهای خروشان زندگی
من با عصای قافیه اعجاز میکنم
وقتی سیاهِ بخت مرا شانه میکنی
حتی برای آینهها ناز میکنم!
هر بار از صدای دلم طفره رفتهام
کتمان بس است! خستهام! ابراز میکنم
با یاری و نگاه خداوند مهربان
من عشق را به نام تو آغاز میکنم!
#مارال_افشون
@golchine_sher
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم
فکری برای آخر این ماجرا کنم
کوه غمیست روی دل بی نوای من
باید برای شانه ی قلبم دعا کنم
این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید
باید برای خاطره هایم بنا کنم
احساس را به یاد نگاه و تبسمت
نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم
شاید دوباره در بزنی، زود می روم
روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم
فرصت نبود خوب به جا آورم تو را
باید تمام زندگی ام را قضا کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher