هربار که نگاهت میکنم
جملهای آشنا به ذهنم خطور میکند
در اين سرزمين چيزی هست كه
ارزش زندگی كردن دارد...
#محمود_درویش
@golchine_sher
"خَسِرْنا،
و لم يَرْبَحِ الحُبُّ شيْئاً..."
باختیم
و عشق هم هیچ سودی نبُرد...
#محمود_درويش
@golchine_sher
الصباح الذي
لا تسمع فيه صباح الخير ممن تحب
يبقى ليلا حتى إشعار آخر!
صبحی که در آن،
صبح بخیر را
از آنکه دوست میداری نشنوی،
تا اطلاع ثانوی شب باقی میماند...
#محمود_درویش
@golchine_sher
اولاً: أحبك!
ثانیاً: مهما حدث بیننا
لاتنس أولاً
اولاً: دوستت دارم!
ثانیاً: هر آنچه بینمان رخ داد،
اولاً را از یاد نبر...
#محمود_درویش
@golchine_sher
ای آزادی!
پرندگان هیچگاه
در قفس لانه نمیسازند
میدانی چرا؟
زیرا که نمیخواهند
اسارت را برای جوجههای خویش
به میراث بگذارند...
#محمود_درویش
@golchine_sher
«وطن من »
وطن من چمدان است
و چمدانم وطنِ من است
بدون ِپیاده رو
بدونِ دیوار !
زیر پایم زمینی نیست
تا آنگونه که می خواهم بمیرم
و اطرافم آسمانی نیست
تا نقبی در آن بزنم
و واردِ چادر پیامبران شوم.
پشتم به دیواری است
که فرو ریخته
وطن من چمدان است
و چمدان، وطنِ کولی هاست
مردمانی که در دود و آهنگ چادر می زنند.
و مردمانی که در ترانه ها و باران
دنبالِ جایی هستند.
وطنِ من چمدان است
شبها تختخواب من است
در آن می خوابم
در آن خیانت می کنم
عزیزانم را دفن می کنم
چون سرنوشت قبولش می کنم
و در آنجا می میرم !
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب #وطن_من_چمدان_است چاپ سوم
@golchine_sher
عشق یک پیشنهاد نیست
احساسی است که می سوزد
و سرد می شود،
میآید و میرود...
گاهی به شکلِ فرشتهای
با بالهای زلال، بر ما ظاهر میشود
و قادر است ما را از زمین بکَنَد
گاه نیز به شکل گاوِ نری
بر ما هجوم میآوَرَد
ما را به زمین پرتاب میکند و میرود.
گاه نیز به شکلِ طوفان میآید
و ما آن را از ویرانگریاش میشناسیم
گاه نیز با سیمایِ شبنمِ شبانه میآید
آنگاه که با دستِ جادوییِ خود
ابری سرگردان را میدوشد!
آن چیزی است که شما نمیدانید
و میدانید که نمیدانید!
عشق نیز تاریخِ انقضا دارد
همانگونه که عمرِ ما
همانگونه که کنسروها و چاشنیها؛
اما بهترین پایانِ عشق
سکتهی قلبی است در اوجِ نیاز و بیقراری!
همانگونه که اسبی
از بالای کوه
به تهِ پرتگاه سقوط میکند!
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب در دست چاپ:
باران، نامه ای عاشقانه است
@golchine_sher
#شعر_جهان
روزگاری به هم گفتیم
تنها مرگ می تواند ما را
از هم جدا کند،
امّا مرگ، دیر کرد
و ما از هم جدا شدیم!
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#وطن_من_چمدان_است
@golchine_sher
سلام بر عشق
روزی که میآید
روزی که میمیرد
و روزی که یاران خود را عوض میکند،
آیا عشق چیزی از دست میدهد؟؟
*
سلام بر کسانی که سلامی دریافت نکردند
روزی که گذشت
و روزی که میآید!
سلام بر سلام
در راه آمدن و رفتنت!
****
سلام بر آنان که بیهوده دوستشان دارم.
سلام بر آنان
که با زخمهای من روشن شده اند!
#محمود_درویش
در کتاب: *باران، نامه ای عاشقانه است..*
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
انتشار اردیبهشت ۱۴۰۴
@golchine_sher
چند آنک (شعر کوتاه) از محمود درویش:
#
در خواب هم با کلماتم احاطه شده ام
کلماتی که نگفتهام
مرا مینویسند
سپس رهایم میکنند
تا دنبال باقیمانده ی خوابهایم بگردم!
#
محاصره، انتظار است
انتظار
روی نردبانی کج شده
در میانه ی طوفان !
#
همیشه بر آنیم
که فردا بهتر است
اما تاریخ همواره ما را
با نومیدیهای تازه
غافلگیر میکند!
#
شاید من مُردهای بازنشسته هستم
که مرخصی کوتاهی گرفته
تا آن را در زندگی به سر کند!
#
اگر گریههای تو نبود
مرگ میتوانست
چقدر آرامبخش باشد!
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب نوچاپ
#باران_نامه_ای_عاشقانه_است
@golchine_sher
«وطن»
و میپرسی: معنیِ واژهی وطن چیست؟
میگویند: خانه است، درختِ توت لانهی مرغ، کندوی زنبور، بوی نان
و بهشتِ اول.
میپرسی: چگونه این واژهی سه حرفی
همهی اینها را درخود جای داده است
اما برای ما تنگ است ؟؟!
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
🔻
چند آنک (شعر کوتاه) از محمود درویش:
۱
در خواب هم با کلماتم احاطه شده ام
کلماتی که نگفتهام
مرا مینویسند
سپس رهایم میکنند
تا دنبال باقیمانده ی خوابهایم بگردم!
۲
محاصره، انتظار است
انتظار
روی نردبانی کج شده
در میانه ی طوفان !
۳
همیشه بر آنیم
که فردا بهتر است
اما تاریخ همواره ما را
با نومیدیهای تازه
غافلگیر میکند!
۴
شاید من مُردهای بازنشسته هستم
که مرخصی کوتاهی گرفته
تا آن را در زندگی به سر کند!
۵
اگر گریههای تو نبود
مرگ میتوانست
چقدر آرامبخش باشد!
#محمود_درویش
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب نوچاپ
#باران_نامه_ای_عاشقانه_است انتشارات گویا
@golchine_sher