«میهن»
من تو را دوست دارم
تا پیوند داشته باشم
با خدا، با زمین، با تاریخ، با زمان
با آب، با مزرعه
با کودکانِ خندان
با نان!
با دریا، با صدفها و کِشتی ها
با ستاره ی شب که النگوهایش را به من می بخشد
با شعر که ساکنش هستم
با زخم که در من زندگی می کند!
تو آن وطنی هستی
که به دیگران هویت می دهد
و کسی که تو را دوست ندارد
بی وطن است!
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
عمیقانه
دوست نداشته باش
قبل از اینکه مطمئن شوی
طرف مقابل هم
تو را عمیقانه دوست دارد
چرا که عمقِ عشق امروز
همان عمقِ زخم فردای توست...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
#شعر_جهان
وقتی عاشق می شوم
از انگشتانم چشمه ها می جوشند
و بر زبانم
سبزه ها می رویند.
وقتی عاشق می شوم
از گردونه ی زمان
بیرون می زنم !
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
@golchine_sher
#شعر_جهان
حرفهای تو مثل قالی ایرانی ست
و چشمهایت
گنجشک های دمشقی
که بین دو دیوار می پرند.
قلب من مثل کبوتر
بالای حوضچه ی دستانت پر می کشد
و در سایه ی النگوهایت می آرامد
و من دوستت دارم
امّا می ترسم گرفتارت شوم...!
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
دلبرم !
ساعت سازان چه می دانند
این تنها
چشمان تواَند
که وقت را می سازند
و طرحِ زمان را می ریزند.
#نزار_قبانی
@golchine_sher
ای لحظات خوش
که هنوز از راه نرسیدهاید ،
آیا نمیشود
راه کوتاه تری در پیش بگیرید؟
قبل از این که
دل هایمان فرتوت شوند…
#نزار_قبانی
@golchine_sher
💜
*کتاب "۹۹ نامه عاشقانه" از#نزار_قبانی با ترجمه#یدالله_گودرزی به بازار آمد.*
این کتاب دربردارنده نامه های پراحساس و شورانگیز این شاعر شرقی است و کوشیده شده حال و هوای آن به فارسی برگردانده شود.
کتاب "۹۹ نامه عاشقانه" هنگام برگزاری نمایشگاه بینالمللی تهران(اردیبهشت۱۴۰۴) منتشر شده و در اختیار علاقمندان این شاعر عاشقانهسرا و نامدار است. این کتاب را میتوانید از نشر معتبر گویا چه در نمایشگاه(شبستان اصلی، غرفه ۱۲) و چه درفروشگاه این نشر، کنار پل کریمخان تهیه کنید.
🔻
♡شعری ازاین کتاب:
معلم نیستم
تا یادت دهم چگونه عشق بورزی
چرا که ماهیان نیازی به معلم ندارند
تا شنا یاد بگیرند!
و گنجشک ها نیازی به مربی ندارند
تا پرواز بیاموزند.
تنهایی شنا کن
تنهایی پرواز کن!
عشق، جزوه ی آموزشی ندارد
وبزرگترین عاشقانِ تاریخ
خواندن و نوشتن نمی دانستند..!
#یدالله_گودرزی
#۹۹_نامه_عاشقانه
#عضوکانال
@golchine_sher
چه فایدهای دارد
نگران من باشی ولی از من دفاع نکنی؟
دوستم داشته باشی، اما من را نفهمی؟
جای خالیام را حس کنی، اما سراغم را نگیری؟
چه فایدهای دارد؟
در بین وسایلت باشم
اما مهمترینشان نباشم؟
#نزار_قبانی
@golchine_sher
و تمام جهان هم که بگویند تو نیستی
من شهادت می دهم که حضور داری
پس آرام روبروی تو مینشینم
و به تو فکر میکنم
«منی که عاشق تو هستم»
#نزار_قبانی
@golchine_sher
«دستِ بیانگشت»
یک قوطیِ ساردین به نام «غزه»
دستمان دادند
و استخوانی خشک به نام «اریحا»،
مسافرخانهای به نام فلسطین
بی سقف، بیستون،
پیکری بیاستخوان
و دستی بیانگشت!
دیگر ویرانهای برای گریستن نیست.
یک ملت چگونه بگرید
هنگامی که اشکهایش را از او گرفته اند؟!
پس از معاشقههای بسیار
سِتَروَن شدیم،
به ما میهنی دادند
کوچکتر از دانه ی گندم
میهنی که مثل آسپرین
می توانیم بیآب ببلعیم
پس از پنجاه سال
اکنون در زمین ِبایر نشستهایم
و پناهگاهی نداریم.
پس از پنجاه سال
میهنی جز سراب نیافتیم
این صلح نبود
خنجری بود که در ما فرو رفت
این یک تجاوز بود..
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
« روز خواهد شد »
روز خواهد شد
و درآن روز
تورا دوست خواهم داشت،
روز خواهد شد
پس نگران نباش اگر بهار
تاخیر کرده است
و غمگین نباش اگر باران
متوقف شده است.
بناچار رنگ آسمان تغییر خواهد کرد
و ماه بر مدار می گردد،
روز خواهد شد!
روز خواهد شد
آن روز خواهم دانست چرا تمدن، زنانه است
و چرا شعر، زنانه است
و چرا نامه های عاشقانه زنانه هستند
و چرا زنان، هنگامی که عاشقند
به گنجشک و نور و آتش
بدل می شوند!
*
روز خواهد شد
لباس های بدوی را بر می افکنم
تا اصولِ گفتگو را بیاموزم!
*
روز خواهد شد
و آن روز، دوره ی انحطاطم را رها می کنم
و برای تو کلماتِ زیبا می نویسم
و مرزهای واژه را پشت سر می نهم
و شیشه ی کلام را می شکنم!
*
روز خواهد شد
آن روز، احساساتم را هدایت می کنم
غرورم را سرمی بُرم
و میراثِ تعصبِ قبیله ای را از درونم می شویم
و قیام می کنم
علیه پادشاه.
روز خواهد شد
سربازانم را مرخّص،
و اسبانم را رها می کنم
فتوحاتم را پایان می دهم
و به مردم، اعلام می کنم:
رسیدن به ساحل ِچشمهایت
بزرگترین پیروزی است!
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب زنی در من قدم می زند
@golchine_sher
#شعر_جهان
حرفهای تو مثل قالی ایرانی ست
و چشمهایت
گنجشک های دمشقی
که بین دو دیوار می پرند.
قلب من مثل کبوتر
بالای حوضچه ی دستانت پر می کشد
و در سایه ی النگوهایت می آرامد
و من دوستت دارم
امّا می ترسم گرفتارت شوم...!
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
از کتاب " زنی در من قدم می زند! "
چاپ پنجم
@golchine_sher