💜
*کتاب "۹۹ نامه عاشقانه" از#نزار_قبانی با ترجمه#یدالله_گودرزی به بازار آمد.*
این کتاب دربردارنده نامه های پراحساس و شورانگیز این شاعر شرقی است و کوشیده شده حال و هوای آن به فارسی برگردانده شود.
کتاب "۹۹ نامه عاشقانه" هنگام برگزاری نمایشگاه بینالمللی تهران(اردیبهشت۱۴۰۴) منتشر شده و در اختیار علاقمندان این شاعر عاشقانهسرا و نامدار است. این کتاب را میتوانید از نشر معتبر گویا چه در نمایشگاه(شبستان اصلی، غرفه ۱۲) و چه درفروشگاه این نشر، کنار پل کریمخان تهیه کنید.
🔻
♡شعری ازاین کتاب:
معلم نیستم
تا یادت دهم چگونه عشق بورزی
چرا که ماهیان نیازی به معلم ندارند
تا شنا یاد بگیرند!
و گنجشک ها نیازی به مربی ندارند
تا پرواز بیاموزند.
تنهایی شنا کن
تنهایی پرواز کن!
عشق، جزوه ی آموزشی ندارد
وبزرگترین عاشقانِ تاریخ
خواندن و نوشتن نمی دانستند..!
#یدالله_گودرزی
#۹۹_نامه_عاشقانه
#عضوکانال
@golchine_sher
🍀 خرمشهر 🍀
ای عطر نجیبِ نان و گندم
در موسم سبز فصل پنجم
ای شهر همیشه سبز و خرم
از خاطره ها نمی شوی گم
این خسته ی کوله بار بسته
با یاد تو می کند تکلم
یک شروه، دو بیتی و حماسه
یک کوچه، ترانه و ترنم..
اینها همه ارمغانی از ماست
با خنده و شادی و تبسم
برخیز و به پاکن آتش و شور
ای مستی ِخفته در دلِ خُم
چیزی به کفم ندارم، ای سبز
جز یک دو سه بیت دست چندم
با این همه زنده ای همیشه
در جاری خاطرات مردم
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
(دوازده ماه سال و چهار فصل در یک سروده جا گرفته)
#مثنوی_ماه
صبحِ فروردین، هوا شعرِ تَر است
این هوای ناب، از بس نوبر است
در بهاران، عید می آید به ما
جامه ی خورشید می آید به ما
در بهشتِ تازه ی اردیبهشت
حالِ دنیا هست بهتر از بهشت
می رسد خرداد و یک دنیا صفا
داغ خواهد شد تنور عشق ما
تیر می آید به قلب ِ عاشقان
در تبِ مرداد می سوزد جهان !
تابِ تابستان فراوان می شود
شهرِ شهریور نمایان می شود
می رسد از راه، مهرِ مهربان
می تراود مِهر، از باغِ خزان!
مهر و آبان مهربانی می کنند
شیوه ی خود را جهانی می کنند
از دَمِ آذر سپیدی می وزَد
از زمستان، نا امیدی می وزد
می رسد دی با شبِ یلدایی اش
با طلسمِ دخترِ سرمایی اش !
بهمن از اوجِ سقوطی سهمگین
می شود آوار بر روی زمین
روی آتشدانِ چرخانِ زمان
دانه ی اسفند می ریزد جهان
**
روزگار، اینگونه می گردد به عشق
از خراسان، تا بُخارا و دمشق !
فصلِ پنجم، موعدِ دیدارِ ماست
عشق ورزی تا همیشه کارِ ماست...!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
شب در سکوتِ آینه آشوب می کنی
حالم بد است، حالِ مرا خوب می کنی
بیدار می کنی تو گلوی پرنده را
هاشور می زنی به لبم طرحِ خنده را
من بُهتِ سرد و ابریِ یک آه ممتدم
در درّه ی عمیقِ نگاهت مردّدم!
لبخند را به روی لبم قاب می کنی
رسمِ قدیمِ آینه را باب می کنی
ماه از لبانِ شیری تو آب میخورَد
صدها ستاره بر تنِ تو تاب می خورَد!
عالَم برای خواندنِ تو گوش می شود
شب پیشِ چشم های تو خاموش می شود!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
شعر استقبال از محرم – مناجات امام حسین
آمد دوباره لحظه هایِ بی قراری
عطرِ مُحرّم در جهان گردیده جاری
در خون شکوفاگشته گلهای بهاری
شدرنگ و روی آسمان چون گُل، اناری
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
اینجاچراغی روشن است از مشرقِ دل
نورِ حضورش می رود منزل به منزل
گاهی چوخورشید است در آن سوی ساحل
گاهی شکوفا می شود از چوبِ مَحمل
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
اینجا زمین ِکربلا، روزِ عظیم است
شورِ حسینی هرکجا چونان نسیم است
باید بداند هرکسی اهلِ نعیم است
ردِ عبورِ خون، صراطِ مستقیم است
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
با من بگو که همره من پیر میشوی
یا آنکه بین راه، ز من سیر میشوی؟
ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!
کی در میان برکه به زنجیر میشوی؟
چون چِکهای ز نور، در آیینه میچِکی
آنگاه مثل آینه تکثیر میشوی
رویای صادقی که سرانجام میرسی
یک خواب عاشقانه که تعبیر میشوی
چین میخورد نگاه غمانگیز آینه
وقتی ز دست آینه دلگیر میشوی
میروید از کویر گلویم، گُلی کبود
وقتی شبیه بغض، گلوگیر میشوی
دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من
داری برای خوب شدن دیر میشوی
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
بر کبودای زمین هنگامه ی محشر گذشت
آسمان در هاله ای از خون وخاکستر گذشت
چشمهای خونفشان آسمان خشکید وسوخت
زآن چه در اوج عطش، بر چشمه ی کوثر گذشت
سرنوشت آسمان و چرخ را وارونه کرد
آنچه در گودال بر انگشت و انگشتر گذشت
در کنار رود تشنه ، در میان نخل ها
من نمی دانم چه بر عباس آب آور گذشت
ای جنونِ شعله ور! ای مرد! ای آتشفشان
پرتوی از ماجرایت زیر خاکستر گذشت
ابرهای تشنگی آن قدر باریدن گرفت
تا که در ناوردگاه عشق، خون از سر گذشت
ظهر عاشورا به روی نیزه ها تا گل کند
آفتاب از مشرق خونین ِخنجر برگذشت!
شامِ غربت بود و نخلستان و صحرا و عطش
ماه آن شب از کنار آب تنهاتر گذشت…
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
☘ دوبیتی های عاشورایی☘
الا ای تیرها از سر بگیرید !
به سوی خاندانم پر بگیرید
اگر با کشتن من عشق بر پاست
مرا شمشیرها! در بر بگیرید
*
مآل اندیش فردا بود زینب
در آن صحرا چه تنها بود زینب
به هنگام غروب تنگ آن روز
تمام غربت ما بود زینب!
*
هلا ! آبی تر از متن سپیده
صبوری این چنین را کس ندیده
چه کرد آن لحظه لرزیدن عرش
لبانت روی رگ های بریده ؟!!
*
تورا از نسل کوثر آفریدند
ز صلب پاک حیدر آفریدند
شعور و عشق ما در شان تو نیست
تو را از عشق برتر آفریدند!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
خورشید سربرهنه برون آمد چون گوی آتشین و سراسر سوخت
آیینههای عرش ترک برداشت قلب هزارپاره ی حیدر سوخت
از فتنههای فرقه نوبنیاد، آتش به هر چه بود و نبود افتاد
تنها نه روح پاک شقایق مرد، تنها نه بالهای کبوتر سوخت
حالت چگونه بود؟ نمی دانم، وقتی میان معرکه می دیدی
بر ساحل شریعه ی خون آلود آن سروِ سربلند تناور سوخت
جنگاوری ز اهل حرم کم شد، از این فراق ، قامت تو خم شد
آری، میان آتش نامردان فرزند نازنین برادر سوخت
هنگام ظهر، کودک عطشان را بردی به دست خویش به قربانگاه
جبریل پاره کرد گریبان را وقتی که حلق نازک اصغر سوخت
در آن کویر تفته ی آتشناک، آنقدر داغ و غرق عطش بودی
تا آنکه در مصاف گلوی تو حتی گلوی تشنه ی خنجر سوخت...!
چشمان سرخ و ملتهبی آنروز چشمانتظار آمدنت بودند
امّا نیامدی و از این اندوه آن چشمهای منتظر آخر سوخت
می خواستم برای تو، ای مولا، شعری به رنگ مرثیه بسرایم
امّا قلم در اوّل ره خشکید، اوراق ناگشوده دفتر سوخت
#یدالله_گودرزی (شهاب)
#عضوکانال
@golchine_sher
شب در سکوتِ آینه آشوب می کنی
حالم بد است، حالِ مرا خوب می کنی
بیدار می کنی تو گلوی پرنده را
هاشور می زنی به لبم طرحِ خنده را
من بُهتِ سرد و ابریِ یک آه ممتدم
در درّه ی عمیقِ نگاهت مردّدم!
لبخند را به روی لبم قاب می کنی
رسمِ قدیمِ آینه را باب می کنی
ماه از لبانِ شیری تو آب میخورَد
صدها ستاره بر تنِ تو تاب می خورَد!
عالَم برای خواندنِ تو گوش می شود
شب پیشِ چشم های تو خاموش می شود!
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
♦️
*به زودی مجموعه سرودههای#غیاث_المدهون، شاعر شورشی خاورمیانه با ترجمه#یدالله_گودرزی از نشر ثالث*
🔻
چند شعر کوتاه از غیاث مدهون
۱
هنگامی که زاده شدیم
زندگی، رنگی بود
و تصاویر، سیاه سفید
امروز تصویرها رنگی هستند
و زندگی، سیاه و سفید!
۲
از قایق های مهاجران
تنها عیسی مسیح نجات یافته است
زیرا او روی آب راه میرود!
۳
جنگ تمام شده است
اما هنوز خمپارهها
در سرم سقوط میکنند!
۴
آیا میدانی چرا مردم وقتی گلوله سوراخشان میکند میمیرند؟
چون هفتاد درصد بدن آدم از آب تشکیل شده است؛
درست مثل اینکه یک تانکرِ آب را سوراخ کنی!
۵
درست است که تو مُردهای
اما مرگِ تو هنوز زنده است
و هر روز
با من دیدار میکند!
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
مردان برای جاودانگی می جنگند
ماه را فتح می کنند
می نویسند
کشور گُشایی می کنند
می کُشند و کُشتـه می شوند …
اما زنان برای جاودانگی
کافی ست معشوقِ شاعری شوند
تا نام و یادشان را در شعـر
جاودانـه کند ...
#یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher