eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
694 عکس
252 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تنت بر ریگ سوزان و سرت از تن جدا امشب کجا باید کنم ته مانده ی جان را فدا امشب نماز ظهر می خوانم به وقت بغض چشمانت به اشکت می نمایم جانِ خواهر اقتدا امشب تمام عمر بعد از آه جانسوزت عطش دارم بزن با لحن باران تشنگانت را صدا امشب چه آمد بر سرم از دوری ات تا شام بگذارید بخوانم شرح این غمنامه را از ابتدا امشب کسی مفهوم تنهائی مولا را نمی‌داند فقط می داند عمق درد را تنها خدا امشب نداده یک نفر هم پاسخِ (هَلْ مِنْ مُعینی) را نکرده هیچ کس حقّ رسالت را ادا امشب چه زیبا حَجّ خود را با سر وجانت ادا کردی عَلَم شد بر فراز نیزه مصباح الهدی امشب نوای مادرم زهراست پیچیده در این صحرا شده هفت آسمان با مويه هایش همنوا امشب.. @golchine_sher
آه از غمی که بر سر و رویَش نشسته زخمی که بر دستان و بازویش نشسته آری چه بی اندازه ، میل سجده دارد تیری که بر محراب ابرویش نشسته دل می رباید از شمیم باغ رضوان بر نیزه عطرِ سرخِ گیسویش نشسته‌ می جوید امشب یاس را حسّ غريبي آن دور تر ها باغِ شب بویش نشسته آمد نوایِ یا بُنّیِّ یا اَبالفضل مادر چنان پروانه پهلویش نشسته پر می کشد از پیش چشمش کاروانی بر بامِ دل داغِ پرستویش نشسته آه ای عمو! از گوشوارِ خون چکانش زخمِ بدی جایِ النگویش نشسته می گفت بابا! جان به قربانِ طلوعت خورشید وقتی رویِ زانویش نشسته امشب به دریا می رسد آن رود کوچک آغوشِ بازِ ماه آن سویش نشسته.. @golchine_sher
آسمان از گونه ی گل، داغِ شبنم می خرد روبروی خیمه ات شالِ محرّم می خرد هیئتی با احترام از صحن باران و نسیم پیشوازِ کاروانِ لاله پرچم می خرد می چکد با اشکِ مادر، ناله های محتشم سیلِ اشکِ بی امان را عرشِ اعظم می‌خرد کوچه را از لاله‌زار اشک، پُرگُل می کند از گلستانِ نگاهت یاس و مریم می خرد نذرِ صحرایِ عطش هر بار بغض تشنه ای نازِ آن گلپونه را همواره نم نم می خرد زخم روی زخم دارد سینه ی غم پرورم خوش به حال آن که از چشمِ تو مرهم می خرد چشم می دوزد به مشکِ خالی ات هفت آسمان حنجرِ لب تشنگان را آبِ زمزم می خرد می سُرایم در کنارت ناله های شمع را بالِ این پروانه را قدر مُسَلّم می خرد این منم دیوانه ی نامِ حسینِ فاطمه این دل دیوانه اَم فیض دمادم می‌خرد.. @golchine_sher
ای نگاهت روشنی بخشِ دلِ حرّ و حبیب می وَزد با عطر یاس از کربلایت بوی سیب می شود روشن کنی با التفاتی راه را؟ می شود من هم نباشم از نگاهت بی نصیب؟ می دَود در سینه دردی اَلْاَمان از زینبت از فراز تلّ به مقتل تا رسد( أَمَّنْ یُجیبُ؟) می رسد از دور آوای حبیبی یا حسین! می تپد در خون نوایِ خواهرت، شَیْبُ الخَضیب روضه ی (هَل مِن مُعین) امشب به دریا می رسد خیز برمی دارد از موجِ غمش (فتحٌ قریب) کاروانی می رود فردا به سمت کربلا مادرم دارد دوباره بی گمان حسّی غریب.. @golchine_sher
🍃🌹شهادت🌹🍃 چه زیبا صحنِ پروازت حرم باشد حریمِ گلشنِ رازت حرم باشد نگاهت بی قرارِ لحظه ای روشن قرارِ کهنه سربازت حرم باشد چه زیبا در پناهِ آن چراغستان سرانجام و سر آغازت حرم باشد گوارایِ وجودت آن لبِ شیرین شبی که شهدِ شیرازت حرم باشد شهادت، پر زدن در بیکرانی سبز شکوهِ آسمان سازت حرم باشد بخوان نی نامه ی این نای زخمی را نوای نغمه پردازت حرم باشد بنال ای بلبل از نو یادِ یاران را هم آوازت هم آوازت حرم باشد https://eitaa.com/maryammohebi14
گذشت آوازه ی شامِ غم از دروازه ی ساعات سری بر نیزه و تصویری از زخمی ترین مرآت عقیقی شعله ور، پیراهن و گهواره ای دلخون چه آوردند با خود شامیان از کربلا سوغات؟ غريبي و اسیری، نشترِ زخم زبان و داغ امان از سختی سیلی ، امان از چشم های مات هلالِ ماهِ نو افتاده در چشم ترِ مهتاب صَفَر یعنی گَلاویزِ گلویت بغضِ آن میقات زمان آتش گرفت و سینه ی هر مرثیه سوزان الهی با هُبَل از پا بیفتد لشکری از لات مگر بین دو دریا خیمه ی گلها نشد برپا چرا جز خونِ دل لب تر نکرده غنچه ای بالذّات سیاهی رفت در کنج خرابه چشم خونبارش چه کرده با دل زینب غم آوارگی هیهات.. @golchine_sher
🌺🍃تا ساحل چشمت🌺🍃 من و دل کندن از تو در سرم هرگز نمی گنجد خیال کوچ در بال و پرم هرگز نمی گنجد به پای سرو کوهی می‌رسد نیلوفری روشن شب مرداب، در چشم ترم هرگز نمی گنجد نوشتی وقت رفتن شد ولی در باورم هر روز خیال این که از تو بگذرم هرگز نمی گنجد اطاعت می کنم آقا ولی در ابر چشمانم بهاری را که با خود می برم هرگز نمی گنجد دلم را گرچه وسعت داده ای تا ساحل چشمت در امواجت دل عاشق ترم هرگز نمی گنجد من و طوفان این شب گریه های آخرین دیدار نگاهت در نگاه آخرم هرگز نمی گنجد بگیر از من میان دفترم شیرازه ی جان را غمت در پاره های دفترم هرگز نمی گنجد.. من از نعلینِ ابن مهزیارت* سرمه می سازم خیال دوری ات در خاطرم هرگز نمی گنجد *تشرف علی بن مهزیار اهوازی به محضر امام زمان (عج)
بر سرم سایه ی ایوان تو باشد ای کاش جان من پیشکش جان تو باشد ای کاش چه تلاقی قشنگی است شب جمعه، حرم پشت در یوسف کنعان تو باشد ای کاش لب این پنجره با قاصدک و نرگس و نور گلی از چهره ی رخشان تو باشد ای کاش چه گوارا خبری، شبنم و آدینه و عید تا سحر نم نم باران تو باشد ای کاش می رسم سرزده از غربت این فاصله ها این دل غمزده مهمان تو باشد ای کاش برسر سفره ی دلتنگی من نان و نمک از عطا خانه ی احسان تو باشد ای کاش لحظه ی رفتنم از وادی لبخندو سلام قسمتم بوسه به دستان تو باشد ای کاش غرقِ دریای وِلا باشم و لبریزِ غزل در سرم یکسره طوفان تو باشد ای کاش ساعت عاشقی ام، لحظه ی شیرین دعا دل و جانم همه میزان تو باشد ای کاش رو به ایوان نجف عرض ارادت کردم نسل من گوش به فرمان تو باشد ای کاش من که در عاشقی ات خط مقدم بودم پسرم در دل میدان تو باشد ای کاش مژه بر هم زدنی فرصت دیدار گذشت زائرت کشته ی مژگان تو باشد ای کاش از ازل دست به دامان تو بوده دنیا تا ابد بر سر پیمان تو باشد ای کاش @golchine_sher
خوبِ من، موعدِ آن قول و قرارت نرسید طعنه زد باد، بهار آمد و یارت نرسید بر دلم مانده هیاهوی شکوفا شدنت چه کنم؟ دیر شد و فصل انارت نرسید نشد از زمزمه ی رود به دریا برسم دلِ آواره ترینم به دیارت نرسید آفتابِ لبِ بام آمده را چلچله گفت: عطر شوق از نفس باد بهارت نرسید قرن ها می گذرد ای به فدایت جانم خبری از سفر دامنه دارت نرسید سخت باشد که بگویند همه مردم شهر شهریارت، گلِ خورشید تبارت نرسید.. @golchine_sher
می دود امشب خیالت، کوچه کوچه در سرم می پرد خواب از سر غمنامه های دفترم خیز بر می دارد از قلبم تپش های بهار می شود برگشتنِ پروانه هایت باورم دانه بر می چیند از ایوان، پرستویی رها غرق باران می شود، در سایه ات بال و پرم روی پرچین سحر گل می کنی از راه دور با تو لبریز از بهاران می شود سرتاسرم عاقبت روزیِ جانم می شوی آرام جان! لحظه ای که می رود جان از تن و از پیکرم @golchine_sher
خوشا آن گل، که عطرِ دوستدارانِ قَرَن دارد هوایِ یاریِ مظلومی از خاکِ یمن دارد صبا، عطر تو را آورده با (وَالتِّينِ وَالزَّيْتُون) خوشا آن باوری که با تو پیوندی کهن دارد بیا بنشین کمی پایِ دل آن کودک تنها که تا صبح قیامت، از یتیمی ها سخن دارد تداعی می کند در خاطرش لبخندِ مادر را میان خاطراتش خانه ای از نسترن دارد به جانِ حاج قاسم قدس را آزاد خواهد کرد همان دستی که بی اندازه عطر یاسمن دارد خدا از آسمان آویخته پیراهن گل را بهشت آرزو ها سایه بر دشت و دمن دارد برای سربدارانَت رهایی از تن آسان است کدامین عاشق دیوانه ات سر در بدن دارد؟ تمام سرزمین ها کربلا، هر لحظه عاشورا تمام کوچه هامان لاله ای خونین کفن دارد نگو که سوخته بر نیزه ها موی پریشانش شَلال گیسوانِ ماهِ من چین و شکن دارد نمی بیند به جز زیبایی ات، زینب در این ورطه چه قدّ و قامتی آب آورَش دور از وطن دارد به(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ) قسم، ای وادیِ ایمَن به هر جا رو کنی یار من آنجا انجمن دارد به رویِ گنبد نیلی هزاران بار بنْویسید برای قدس یک ایران هوای سوختن دارد (نُرِيدُ أَنْ نَمُن) یعنی، همان فصل الخطابی که به همراهش جوابی حتمی و دندان شکن دارد بدانید ای هواداران کوی دوست یارِ من برای مسجدالاقصی خلیلی بت شکن دارد ندارد آسمان مرزی برای مهرورزی ها فلسطینی و ایرانی حکم هم وطن دارد به خاک گرم بنشاند خدا بیداد صهیون را زمین و آسمان میلِ دوباره نو شدن دارد نمی داند کسی راز تو و قلّاب سنگت را اگر چه با تو یک دنیا نبرد تن به تن دارد کسی از تو نخواهد برد گوی استقامت را نبرد نا برابر هم هزاران فوت و فن دارد تو می دانی فقط راز گل سرخ شهادت را به آزادیِ تو ، همواره قلبم حسن ظنّ دارد @golchine_sher
در حسرت آن غنچه ی لبخند بمیرم از داغ تو ای کودک دلبند بمیرم خون است که می جوشد از این ریشه دمادم در سایه ات ای نخل تنومند بمیرم امشب گره از بغض من و پنجره بُگشا تا این که رها از غُل و هر بند بمیرم در لُجّه ی خون می تپد این قلب دمادم غم نیست، در اندیشه ی پیوند بمیرم ای قدس تمام سر و جانم به فدایت با نقش تو بر سینه و سربند بمیرم پیچیده در اقصای زمانه ضربانت از شوق نفس های تو سوگند بمیرم از پا ننشینم وطن سبز و صبورم در راه رهایی تو هر چند بمیرم.. @golchine_sher