eitaa logo
گلچین شعر
13هزار دنبال‌کننده
501 عکس
202 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب کلامم را به آخر می رسانم با یاد زینب روضه را سر می رسانم با حاج قاسم آن شهید فاطمیه آخر سلامم را به مادر می رسانم درب قفس را باز بگذارید دیگر خود را به پرواز کبوتر می رسانم پر می کشم تا شانه ی سرو و صنوبر گلبوسه ای بر نیزه مضطر می رسانم در دجله ی خون است غزّه آه مادر اَمَن یُجیبَم را شناور می رسانم سیراب خواهد شد جهان از چشمه ی نور این جان روشن را به کوثر می رسانم @golchine_sher
جا مانده ام سر بند یا زهرا بیاور پیکی، پیامی از دل صحرا بیاور آه ای نسیم از کوچه ی دلواپسی ها یک قاصدک از خانه ی مولا بیاور بر دامن پروانه ها افتاده آتش بارانی از ابر جهان آرا بیاور آه ای فلک از تشنگی کودکانش سامان نمی گیرد دلم دریا بیاور شامِ غریبانِ هزاران طفل پَرپَر مهتاب رویَش را شب یلدا بیاور در رهگذارِ سیل، صهیون لانه کرده ای عشق صد طوفان اَلْاَقْصی'بیاور می آید آوای (اَنَا اَلْمَهدی) به گوشم یاریگری از عالم معنا بیاور @golchine_sher
آن جا که زهرا دست بر دیوار دارد سر در گریبان تا ابد دنیا بماند.. @golchine_sher
زود است بانو دخترت تنها بماند از آسمان چشم هایت جا بماند قدری بمان و جان زینب مادری کن ساحل چگونه زنده بی دریا بماند؟ از موج خیز قلب من برخیز مادر سر سبز تا آن شاخه ی طوبا بماند آن جا که زهرا دست بر دیوار دارد سر در گریبان تا ابد دنیا بماند فریاد، از آن ضجّه های (وای اُمّاه) غم_ناله های آه ای بابا بماند.. پژواکِ (یا فضه خذینی) تاهمیشه در تار و پود خانه ی مولا بماند در سوگ زهرا باغ گل با آه می گفت: این داغ تا دنیاست پابرجا بماند @golchine_sher
ریشه در خون دارد این خاک بلند آواز ما سر به مُهر عاشقی دارد سراسر راز ما هیچ کس آگاه از آن لحظه ی دیدار نیست دشتی از آلاله های سرخ، چَشم انداز ما بال در بال پرستو می کشد هر بار عشق لحظه ی در خون تپیدن، نقطه ی آغاز ما باز فخری، زاده ی این مرز و بوم اسطوره شد می شود سر تاسر عالم طنین انداز ما وقتِ باران، کوچه ها را با غزل آذین کنید می رسد انگار کم کم جمعه ی پرواز ما @golchine_sher
چراغان کن به یُمن هر قدم شام غریبان را بیا آرام کن پروانه ها ی روی ایوان را حیاط خانه خلوت کرده با خود نازنین من بیا شاید به خاطر آورَد آغوش مهمان را قرار این بود برگردی،بهار آرزوهایم بیا تا گل بیفشانم به پایت تا به کرمان را امان از سوختن، از آتش افتاده بر دامن بیاور با خودت از آسمان ها باز باران را امان از فصل دلتنگی، امان از دل پریشانی ببر از خاطر این خاک تاراج زمستان را من این جا ذرّه ذرّه آب خواهم شد نمی دانم کسی می داند آیا حال شمع رو به پایان را؟ شبیه آن سحرگاه شهادت آرزو دارم شکوه رقص خونینی چنین در قلب میدان را @golchine_sher
باید اکنون به تماشای کواکب برسیم با گل و آینه امشب به رغائب برسیم با نظر بازی یاران قسم خورده بیا لحظه ای محضر آن حاضرِ غایب برسیم دل به فردا بزنیم از شب پر نور خدا شب جمعه حرم ام مصائب برسیم اندکی صبر، سحرگاه زمان نزدیک است آن زمانی که به سر-وقت اجانب برسیم یک قدم مانده که تا رود به دریا برسد وقت آن است به پابوسی صاحب برسیم.. @golchine_sher
باورت از بهمنی جاوید بال و پر گرفت ساغرِ نور از حضور ساقی کوثر گرفت جان به جانان می رسید و آن دو دستِ عاشقت یک به یک آلاله های سرخ را در بر گرفت ای پدر، ای پیر، ای آئینه ی بیداری ام هر شب مهتابی از چشم شمااختر گرفت ساحلِ جان از نگاهِ بیکرانت پر گهر موج ها در هم شکست و انقلابت سر گرفت کشتی مهرت به آن جایی که می باید رسید جانمان در پای عزم راسخت لنگر گرفت ای دلِ آرام، قلبِ مطمئنّت می تپد خاک گلگون از گل روی شما باور گرفت تا شود آزادگی سرلوحه ی آزادی ام عشق از پیراهنت صد لاله ی پر پر گرفت من به خال آن لب شیرین گرفتارم هنوز مقصدم از نقطه ی نورانی ات معبر گرفت.. @golchine_sher
تقدیم به پیشگاه (مادر بزرگوار امام سجاد علیه السلام) عجب جایی دلت آورده روی التجا بانو که باشد صاحبِ آن خانه مصباح الهدی بانو شبی صحرا به صحرا می رسی با آب و آئینه شود بخت بلندت روشن از نور خدا بانو مبارک بادت ای شهدخت ایرانی سرای دل دلت روشن، عروسِ خانه ی بدرالدجا بانو قدم بگذار بر ساحل، رها از موج و هر طوفان تو را نوح است کشتیبان به جانِ مرتضی بانو مزیّن دامن سبزت به زین العابدین، آری صحيفه در صحیفه می دهی دل را جلا بانو چه گوهر پروری ای سر به سر آئینه، آئینه برازنده ست در وصف تو ام الاوصیا بانو خدا پیوند داده عشق را با بال پروانه دلم پر می زند امشب به سمت کربلا بانو.. @golchine_sher
الهی! این شب بارانی اسفند کاری کن برای غنچه و روئیدن لبخند کاری کن برای رجعت سبز پرستو ها پس از باران برای آن بهارانی که می گویند کاری کن رها کن از قفس این مرغ های نیم بسمل را برای سربدارانی که در بندند کاری کن پیاپی می وزد از دشت نرگس عطر دیدارت برای لحظه های شادی و پیوند کاری کن زمینت دیگر از این تیغ های تشنه سیراب است به جان آن یگانه منجی ات سوگند کاری کن @golchine_sher
در این سالی که دارد ماه قرآن را به پیشانی ببار ای عشق تا دنیا شود غرق فراوانی گل افشان کن در این نوروز باغ آرزو هارا ببر با خود تمام ایل را امشب به مهمانی شبیه رقص پروانه میان ریسه های نور برقصان کوچه ها را در حضور ماه پنهانی خوشا جاری شدن در راه اقیانوس چشمانت صدا کن رود ها را چشمه ها را با غزلخوانی بمان ای حسّ رویش در دل و جان سحرگاهان که از بین تمام لحظه ها تنها تو می مانی @golchine_sher
که دارد در سرش مانند تو سودای دین مادر؟ که دارد خانه اش عطر گلاب و یاسمین مادر؟ که باشد در نگاه روشنش سر چشمه ای جاری؟ که باشد خانه اش منزلگه روح الامین مادر؟ فقط نام تو باشد بر لب خشکیده ی صحرا تویی زیبنده ی والای ام المؤمنین مادر بخوانم تا که پاسخ گویَمَت باز از صمیم جان بخوانم لحظه لحظه با صدایی دلنشین مادر گلستان در گلستان می شود دنیا به دستانت سخاوتمندی ات دارد هزاران آفرین مادر سخاوتمندی و محتاج دستان تواَم اکنون بزن بر گیسوان دخترت شانه همین مادر امان از درد و از دلواپسی، هنگامه ی رفتن امان از آن غروب و آن نگاه واپسین مادر نشسته کوچه کوچه گرد غم بر دامن دنیا ببین زهراست بعد از رفتنت غربت نشین مادر.. کجایی تا که باشی در غم بابا شریک من؟ کجایی تا ببینی کینه ی اهل زمین مادر؟ دعا کن فصل دلتنگی نرگس ها به سر آید در آید دست قهار خدا از آستین مادر... @golchine_sher
کوثر برای ساقی‌اش آیینه گردانی کند باشد کنارش تا سحر یکسر غزل‌خوانی کند لبریز دریای ادب جامی لبالب مستحب ساقی تب پرواز را پروانه درمانی کند امشب گره وا می‌شود از عقده‌ی این سال‌ها مشکل‌گشایی از غم و از چین پیشانی کند بعد از غروب زخمی‌ات غربت نشین فاطمه بگذار دنیا تا ابد احساس ویرانی کند هنگامه‌ی غُرب حسن آتش زده بر انجمن هر لخته از خون دلش هنگامه در جانی کند محمل به محمل در پی‌ات چشم یتیمان عرب رو از کدامین برج دل آن ماه پنهانی کند دلتنگ می‌میرد نفس در تُنگ هل من ناصرش با حنجر زهرائیش زینب پریشانی کند داغ گُل مهتاب را، آن میخ و دقّ الباب را دلواپسی آب را یک‌باره بارانی کند با صبغة الله وِلا تا شام از کرب و بلا هفتادودو منصور را بر نیزه قربانی کند گفتند چه سنخیّتی با مسجد و آل علی مانده فقط از این میان ملجم مسلمانی کند سیری ندارد سیرت مردان دنیادار را تنها قناعت شیعه با آن مرد میدانی کند نقشِ نگین انبیاء، خضر نبی دیگر کجا پیدا میانِ کوچه‌ها یاقوتِ رُمّانی کند برقافِ سیمرغ یقین، حُبِّ امیرالمؤمنین بگذار تا فتح المبین، پیوسته خوش‌خوانی کند آری «نُریدُ اَنَّ مُن» با طرفه‌العینی شود اذن ظهور یار را امضاء قرآنی کند @golchine_sher
سکوت تلخ نخلستان، حکایت از چه دارد هان؟ مبادا کرده‌ای ای چاه امشب ماه را پنهان؟ نیفتاده چرا عکسِ گلِ مهتاب در قلبت؟ چه کردی با دلِ تنگ و غریبی‌های بی‌پایان؟ چه آسان می‌دهی از دست، ای دنیا بهارت را! عجب داغ  است بازارِ فروشِ یوسف کنعان! ندانستند قدرِ چشم‌های آشنایت را نمی‌گنجد بزرگی تو در فهم غریبستان چراغان می‌کند امشب خدا باغ بهشتش را گمانم می‌رسد امشب برای فاطمه مهمان @golchine_sher
ای به ساحل نشسته ها فریاد غرقِ در خونِ خود فلسطین است حالِ دریا دلان چه طوفانی است موجِ خونابه ها چه سنگین است غنچه را فرصت شکفتن نیست لاله لاله جوانه می گِریَد ای نگاهت طلیعه ی باران خون جگر آیه های (والتّین) است جان من کودک کفن پوشم این اذان، مژده ی تولد نیست ای بهار نو رسیده فغان وقتِ گلواژه های تلقین است آه از مرزهای سرد رفح حد و مرزی ندارد این بیداد دست و پا می زند همین نزدیک سینه_ سرخی که روی پرچین است ای به ساحل نشسته ها فریاد وقت، وقتِ جهاد تبیین است ای جهان عرب به پا خیزید راه و رسم برادری این است؟ حرف دل ناتمام مانده ببین روضه ها نگفتنی شده است چنگ می زند به آسمان غزّه این سکوت جهان چه ننگین است جانمان به لب رسیده بیا ای نگاهت فراتر از خورشید از میان ابرهای تیره بتاب ای که مهرت محبت_ آئین است دل قوی دار قبله گاهِ نخست طی شود بی گمان شب تارت اندکی صبر ای سحر خیزان لحظه های ظفر گل آذین است سیل می برد دوباره فرعون را می نشاند به خاک صهیون را مرگ بر این رژیم کودک کُش حقشان تا همیشه نفرین است @golchine_sher
دوباره، هشتمِ شوّال و داغِ صحنِ رضوانَت نمک، بر زخم هایِ سینه ی یکدانه ریحانَت دوباره، موجی از خونِ جگر در خاطرِ زینب هجومِ زخمِ تازه از غروبِ تیر بارانت دوباره کاروانی از پرِ پرواز زائر ها به دنبال نشانی از سرِ زلف ِ پریشانَت ببار ای آسمانِ بی قرارِ شهرِ پیغمبر چه شد؟ آن مرقدِ پرنورِ جنّت آفرینانَت بخوان با ذکر زین العابدین همواره مادر را نشان از صبح صادق داری ای جانم به قربانت درونِ سینه داری چشمه ی عرفانِ باقر را زلال آسمان ها می شود روزیِ مهمانت کنارِ تربتِ ام البنین سر می زند هر دم هزاران لاله ی عباسی از بغض دوچندانَت چراغی را که ایزد برفروزد شعله وَر باشد جهانی می شود روشن شبی از چلچراغانت نمایان کن به دست سبز خود باغِ بهارت را بپیچد در بقیع عطرِ گل یاس از گلستانت @golchine_sher
سرشار از یاد قدیم باز بارانم پاییز بود و اولین روز دبستانم راهی شدم با آیه های مهر از خانه گلبوسه های مادر و لبهای خندانم من بودم و نسرین با ریحانه و مریم بود آن کلاس درس آری باغ رضوانم مانند چشمه از دل یک کوه در جریان عطری خوش از گلپونه های رود در جانم یک آسمان پروانه در باغی به صف می شد با حسّی از سرزندگی هر بامدادانم با آب، بابا، مهربانی بخش ها می شد می داد هر آيینه ای پند فراوانم کبری ترین تصمیم در ذهنم ورق می خورد وقتی که گل می کرد با تو درس ایمانم با حنجر سبز تغزّل شعر می خواندیم آزاد باش ایران من آباد ایرانم یادش بخیر آن روزهای تا ابد روشن دستی که داد از کودکی پیوسته سامانم در آبی چشم تو می شد دل به دریا زد ورنه من آن آرامش ما قبل توفانم آموختم هر آنچه بر قلبم نوشتی را پیدا شد از تو نیمه ی دنیای پنهانم گفتی که هر لحظه بهاران را تداعی کن با تو همیشه بر سر آن عهد می مانم @golchine_sher
بگو بمان که بمانم همیشه و هر دم کنار صبح نگاهت سُلاله‌ی شبنم کبوترانه ز صحنت ترانه برچینم به رسم آیه‌ی «اِقرَأ وَ رَبُّکَ اَلاکرَم» دل-آشنای غریبم تفضّلی آقا میان این همه ناآشنا تویی محرم شکوه آمدنت را زمانه یادش هست تمام دشت و دمن شد بنفشه و مریم غزال سُرمه کشید و غزل شکوفا شد نشست با نم باران کجاوه‌ای نم‌نم لبی به خنده گشودی بهار پیدا شد هزارچشمه‌ی نور از زلال یک زمزم میان هلهله گل کرد شاخه‌ی تهلیل کرانه تابه کران رقص ریسه و پرچم حدیث سلسله‌ی بی‌نهایت عشقی حکایت همه‌ی عاشقانه‌ها باهم درون حصن حصینت خوشا بیارامم مدام بوسه زنم بر نگین آن خاتم به شرط مهر تو دارم امان و می‌دانم که شام اول تنهایی‌ام تویی همدم @golchine_sher
برسانید به آغوشِ حرم، بال و پرم را با نسیم سحری، مژده ی صبح ظفرم را بنوازید به نوری که از آن پنجره پیداست شبِ میلادِ معینَ الضُّعَفا، برگ و برَم را بسپارید به خاکِ قدمِ يوسُفِ زهرا وقت دیدار، صمیمانه، دلِ نغمه گرم را بگذارید که جاری شوم از ابر خراسان بگشایید سحر، عقده ی چشمان ترم را برسانید هر آنچه، که از این عشق به جا ماند عرضه دارید به سلطان، غزلِ شعله ورم را می کشم پَر به هوای تو در این روضه ی رضوان می سپارم به خدا لاله ی خونین جگرم را @golchine_sher
🍃🏴تقدیم به روح بلند امام شهیدان، حضرت امام خمینی (ره)🏴 🍃 باورت از نیمه ی خرداد بال و پر گرفت ساغرِ نور از حضور ساقی کوثر گرفت جان به جانان می رسید و آن دو دستِ عاشقت یک به یک آلاله های سرخ را در بر گرفت ای پدر، ای پیر، ای آئینه ی بیداری ام هر شب مهتابی از چشم شمااختر گرفت ساحلِ جان از نگاهِ بیکرانت پر گهر موج ها در هم شکست و انقلابت سر گرفت کشتی مهرت به آن جایی که می باید رسید جانمان در پای عزم راسخت لنگر گرفت ای دلِ آرام، قلبِ مطمئنّت می تپد خاک گلگون از گل روی شما باور گرفت تا شود آزادگی سرلوحه ی آزادی ام عشق از پیراهنت صد لاله ی پر پر گرفت من به خال آن لب شیرین گرفتارم هنوز مقصدم از نقطه ی نورانی ات معبر گرفت.. @golchine_sher
🍃🌸🍃بیعت گل🍃🌸🍃 ماه در هاله ای از نور شناور شده بود جبرئیل از ته دل زمزمه پرور شده بود دست‌ها بود که در بیعت گل، گل می‌کرد دشت، تا دامنه‌ای دور معطر شده بود قافله در پیِ صد قافله آرام نشست آسمان هم‌نفس بال کبوتر شده بود عشق در جان و تنِ تذکره­ ها ریشه دواند ماه، با حضرت خورشید برابر شده بود صد غدیر از نفس عشق به جوشش افتاد جلوه‌ی نور خدا آینه گستر شده بود قلم از جوهره ی سبز زمان وام گرفت از کران تابه کران یکسره دفتر شده بود آسمان نم‌نمی از ابر بهاران آورد حنجر بادیه از ساغر گل تر شده بود بر لب آینه‌ها عقد اخوّت بستند جام‌ها در قدح ساقی کوثر شده بود " ها علیٌّ بَشَرٌ کَیْفَ بَشَر" ای مردم وقت بالندگی لفظ برادر شده بود گرچه پیمانه شکستند پس از آن پیمان گرچه هر قافله‌ای دست به خنجر شده بود   گرچه خود را به فراموشی خورشید زدند گرچه بر نیزه سر سرو و صنوبر شده بود ( ولی آن نور که خاموش نشد نور خداست) از ازل سلسله‌ی یار مقدّر شده بود   @golchine_sher
نذر_سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج آسمان از گونه ی گل، داغِ شبنم می خرد روبروی خیمه ات شالِ محرّم می خرد هیئتی با احترام از صحن باران و نسیم پیشوازِ کاروانِ لاله پرچم می خرد می چکد با اشکِ مادر، ناله های محتشم سیلِ اشکِ بی امان را عرشِ اعظم می‌خرد کوچه را از لاله‌زار اشک، پُرگُل می کند از گلستانِ نگاهت یاس و مریم می خرد نذرِ صحرایِ عطش هر بار بغض تشنه ای نازِ آن گلپونه را همواره نم نم می خرد زخم روی زخم دارد سینه ی غم پرورم خوش به حال آن که از چشمِ تو مرهم می خرد چشم می دوزد به مشکِ خالی ات هفت آسمان حنجرِ لب تشنگان را آبِ زمزم می خرد می سُرایم در کنارت ناله های شمع را بالِ این پروانه را قدر مُسَلّم می خرد این منم دیوانه ی نامِ حسینِ فاطمه این دل دیوانه اَم فیض دمادم می‌خرد.. @golchine_sher
دیگر سراغ از غنچه در محبس نگیرید پیراهن خونین گل را پس نگیرید فصل گلاب ای شامیان دیر است آری خون دل از گلغنچه ای نورس نگیرید شد کربلا خاکش، بهشت عاشقی ها دیگر سراغش را در این اطلس نگیرید حتی سر اصغر به روی نیزه ها بود هرگز نفس را از گلی بی کس نگیرید گودال خون می جوشد از فریاد مولا معجر از آن غمخوارِ دلواپس نگیرید.. @golchine_sher
عطش، آتش، طَفِ داغِ محرّم دریغ از آن همه پیمانه یک نَم گلوی طفلکی شش ماهه خشکید وضوی گریه می گیرم دمادَم @golchine_sher
بریده عمه جان دیگر اَمانم غريبي می زند بد تازیانم نزن ای طعنه ی شام غریبان نمک بر زخم هایِ خون‌ چکانم @golchine_sher