هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📙 کانال اشعار #احمد_ایرانی_نسب
💠 اشعار _سرود و نوحه
💠 تکی بیتی _ طرح استوری
💠 اطلاع رسانی کارگاه های آموزش شعر
💠 اطلاع رسانی جلسات و اجراها _مصاحبهها
💠 گزارش تصویری عکس و کلیپ اجراها
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇
https://eitaa.com/ahmadiraninasab
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇
https://t.me/ahmadiraninasab
می آید و در سفره ی زربافی ماست
زرین شده با نقوش ِحرافی ماست
از صبح خروسخوان،دهانش باز است
خورشید همیشه مات علافی ماست!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه! پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش
دوباره زنده کن این خستهی خزان زده را
حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش
کویر تشنهی عشقم، تداوم عطشم
دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش
دوباره سبز کن این شاخهی خزان زده را
دوباره در تن من روح نوبهاران باش
بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین
به باغ خستهی عشقم، هزاردستان باش
#حسین_منزوی
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذرِ دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
امام_زمان_عج
پر می شود از عطر یاد تو خیابانها
دور تو میگردند در هر شهر ، میدانها
مست از می جام نگاه تو به پروازند
پروانههای سوخته در طول دورانها
از ابتدای عشق باید دل به دریا زد
ترسی نباید داشت از بحران و توفانها
وقتی که میآیی خودت هم خوب میدانی
پر میشود از خون گرم و تازه ، شریانها
وقتی که میخندی تمام خلق میبینند
از خندههایت غنچه میریزد به دامانها
هرجا سخن از آتش و دیوار و در باشد
از ابر اندوه تو میبارند بارانها
آنانکه از صبح ظهور تو هراسانند
آواره میمیرند روزی در بیابانها
ای آخرین خورشید بیچون و چرای عشق
کیمیزدایی زنگ غم از روح انسانها ؟
#محمد_مهدی_ناصری
#عضوکانال
@golchine_sher
اگرچه بوسه ز لعلت کمی خیالی بود
برای از تو نوشتن ولی چه عالی بود
دلت به وسوسه بود و من ندانستم
رسیدن به تو یک فرض احتمالی بود
مرا دگر تو ندیدی و حال من گویی
ز هرج و مرج چو شهری بدون والی بود
من آن نسیم بهاری تو ابر بهمن ماه
تفاوتی که ندیدم شبیه سالی بود
تو گرم دلبری از شاخه ای به شاخه کوچیدن
من آن مترسک خشکی که پای شالی بود
شبی که دست مرا ظالمانه رد کردی
گمان کنم که خدا در همان حوالی بود
و بغض های مرا یک به یک گره می زد
به تا رو پود تنم؛گویی دار قالی بود
برای صید تو آن شب چراغ لازم بود
و دست های من افسوس پر زخالی بود
#افشین_جمشیدی_قهفرخی
#عضوکانال
@golchine_sher
شریفه_بنت_الحسن
بی_بی_شریفه
کرامت از پدر ، از حضرت زهرا(س)طهارت را
شرافت از عمو ،از زینب کبری(س)نجابت را
مگر «بنت الحسن» را می شود جز این تصور کرد
که در خود دارد از هر معدنی حد کفایت را
عمو را چون پدر بالای سر دیدی زمانیکه
پدر نوشید در ظلمت سرا ،جام شهادت را
به چشمت دیده ای داغ عظیم و خیمه سوزان را
غریبی ،هتک حرمتها ،جسارتها،قساوت را
زمان رویش گل بر سر نی خون دل خوردی
شنیدی روی نی از حنجر و لبها تلاوت را
تنت آزرده از شلاق و روحت خسته از غمها
نشد تا بیش از این تاب آوری رنج اسارت را
«طبیب اهل بیتی »هیچ کس بیمار و سر در گم
نکرده ترک هرگز جنتِ دارالشفایت را
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#بیبیشریفه
@golchine_sher
راه میآمد و خوش بود اوایل با من
دارد امروز اگر این همه مشکل با من
صبر کن ای دل دیوانه! ببین تا چه کند
عاقبت رفتن معشوقهی عاقل با من
نام «دل» بردم و از سینهام آتش برخاست
تا بدانی که چه کردهست همین دل با من
عمری از عشق چنان بوده نصیبم که شدهست
معنی «حسرت» و «اندوه»، معادل با «من»
با چنین بختِ سیاهی، چه امیدی به وصال؟!
نیست از مزرعهی سوخته، حاصل با من
«مرگ، بهتر که از او دور بمانم» این را
گفت یک ماهی افتاده به ساحل، با من
#سجاد_رشیدیپور
@golchine_sher
من ابرهای آسمان را دوست دارم
دیوانه ام حتی زمان را دوست دارم
گاهی دلم ابریست بارانیست چشمم
مثل همه رنگین کمان را دوست دارم
وقتی به یاد چشم های تو می افتم
این گریه های بی امان را دوست دارم
وقتی تو رفتی با خیالت سیر کردم
این عاشق بی خانمان را دوست دارم
لبخند و خنده از جهانم کوچ کرده
من غصه های بی کران را دوست دارم
از تو که رفتی انتظاری نیست اما
من جمله ی با من بمان را دوست دارم
#محمدجواد_جلالی
#عضوکانال
@golchine_sher
ماه روی نیزه رؤیت شد، عشق در تبِ محاق افتاد
و به تعبیر خواب اهل بهشت، آنچه می باید اتفاق افتاد
در لهوف دلم که مقتلِ توست، نقل صدها روایت خون است
کربلا شد محیط سینه ی من، آتش خیمه در اتاق افتاد
قلب هفتاد و دو ستاره ی سرخ، درمداری به کهکشان پیچید
آسمان صحنه ی قیامت شد، بین تیغ و تو انطباق افتاد
موج ها رشته رشته درعصیان، آبها درکشاکش طغیان....
مردِ طوفان که رفت ماهیها، سیرشان سوی باتلاق افتاد
عطر هل من معینِ تو پیچید، در فضای غریبی خورشید...
تیغ تا حنجر تو را بوسید، بین سر با تنت فراق افتاد...
رفت بر روی نیزه ها خورشید، شب شد آسمان سیه پوشید...
ایها النفس مطمئن.... رجعت، درخدا شور اشتیاق افتاد
رودها شاعرلبت شده اند،عطش از هر هجایشان جاریست....
از زمانی که تشنه جان دادی، روح دریا در اختناق افتاد
روی قلبت چه داغ سنگینی ست!! پیش پایت سجود اکبرها
سینه ام شد ضریح شش گوشه، تا نگاهم به آن رواق افتاد......
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
بیا و چشم مرا آشنای باران کن
اسیر کفر کویرم، مرا مسلمان کن
از این سکوت که آوار شانه های من است
پناه بر تو ! مرا در صدات پنهان کن
همیشه ی غزلم ! شب نشین چشم توام
مرا به جرعه ای از آفتاب مهمان کن
مرا در این شب برفی ، گر آفتابی نیست
بیا و دلخوش یک آفتابگردان کن
از این شکسته ترم خواست؟ این تو و این سنگ
بیا هر آنچه دلت خواست با دلم آن کن
#علیرضا_دهرویه
#عضوکانال
@golchine_sher