eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار @golchine_sher
‏عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ... @golchine_sher
حال شبهای مرا همچو منی داندوبس توچه دانی که شب سوختگان چون گذرد @golchine_sher
کوشش نکن ای عشق که در دایره‌یِ عمر تقدیر بر این است که دیوانه بمیرید @golchine_sher
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا @golchine_sher
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه‌ای پیر می‌شود گاهی! @golchine_sher
آنقدر مجذوب طلای پشت ویترینی من را کنار دست های خود نمیبینی فکر طلای زردی و از من نمی پرسی رویت چرا زرد است و از فکر چه غمگینی یک بغض سنگین در گلویم هست اما تو با خنده میگویی عجب سرویس سنگینی می ترسم از آینده این زندگی وقتی چشمت به ویترین است و دائم نقشه می چینی ای همسفر تا زرگری های تمام شهر از توی این بازار تا بازار پایینی یاد از زمانی کن که با این عشق می لرزید در دست من فنجان چای و دست تو سینی بیزارم از این شهر و بازار و خیابان ها ای کاش با من لحظه ای در خانه بنشینی @golchine_sher
بی چتر در این نم نم باران بغلم کن سرد است هوای شب گیلان بغلم کن آغوش تو دلبازتر از باغ بهشت است ای وعده ی موعود به انسان بغلم کن بین من و تو فاصله هرچند زیاد است بی واسطه، در صورت امکان بغلم کن ای بکر ترین واقعه در عالم هستی با جاذبه ی تازه عروسان بغلم کن ای آهوی برگشته به دامان طبیعت با شیوه ی شیران و پلنگان بغلم کن فرزند مسلمان شده ی مانی و مزدک با روح اهورایی ایران بغلم کن پاییزِ پر از خاطره ای وسوسه انگیز مهر تو رسیده است به آبان بغلم کن من کوچه ی بن بست دل از جاده بریده تو، پنجره رو به خیابان بغلم کن هی دور نزن دور خودت، عشق مجاز است بی واهمه در گوشه ی میدان بغلم کن معتاد نگاهت شدم و دست خودم نیست عاشق شده ام از تو چه پنهان، بغلم کن... @golchine_sher
باز باران باز چشمم خیس و بی تو گیج و منگ باز سرگردان میان کوچه ی بن بست و تنگ باز میخوانم تو را با ناله های آتشین تا بدانی تلخ تر شد روزگارم از شرنگ باز باران باز چتر خاطراتت بر سرم باز عطرآگین شد از یادت ، هوایم بی درنگ باز باران باز سر وا کرده زخم بی کسی باز جای شانه ات سر می نهم بر روی سنگ آه وقتی جای خالی تو را حس میکنم بغض سنگینی دلم را میزند بی وقفه چنگ بس کن ای باران نبار از حد گذشت اندوه من زهر گشته بودنم، رنجورم و بی شوخ و شنگ @golchine_sher
یک روز اگرت تنگ در آغوش بگیرم تا صبح قیامت نفسم هست معطر @golchine_sher
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد @golchine_sher
نگهی سوی خود انداز که دیدن داری! @golchine_sher