🔘 داستان کوتاه
#یک_راز
روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می ترسید و نمیتوانست به خار پشت نزدیک شود.
خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سخت خار پشت غبطه می خورد.
روزی کلاغ به خار پشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی تواند تو را صید کند.
خار پشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه ی ضعفی دارد.
هنگامی که بدنم را جمع می کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد.
کلاغ با شنیدن سخنان خار پشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خار پشت بود.
خار پشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم.
باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد.
کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟
چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خار پشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده ام که تو می خواهی مزه گوشت خار پشت را بچشی.
اگر مرا آزاد کنی، راز خار پشت را به تو می گویم و تو می توانی خار پشت را بگیری.
روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خار پشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند.
هنگامی که روباه خار پشت را در دهان گرفت، خار پشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟!
این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد.
این تجربه ای است برای همه ی ما انسان ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
بیتهایی از بوستان سعدی
در مناجات
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گِل
به فصل خزان در، نبینی درخت
که بیبرگ مانَد ز سرمای سخت؟
بر آرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآوردهدست
قضا، خِلعتی نامدارش دهد
قَدَر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین، نیاز
بیا تا به درگاه مسکیننواز،
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بیبرگ، ازین بیش نتوان نشست
خلعت: لباس گرانبها. بیبرگ: بدون طاعت خدا، تهیدست.
کلیات سعدی، بوستان، باب دهم در مناجات و ختم کتاب، ص ۳۹۴.
#بوستان_سعدی
#مناجات
#خزان
حکایت صیاد آهو و خوک و گرگ
از کلیله و دمنهی نصرالله منشی
آوردهاند که صیادی، روزی شکار رفت و آهوی بیفکند و برگرفت و به سوی خانه رفت. در راه، خوکی با او دوچهار شد و حملهای آورد. مرد، تیر بگشاد و بر مَقتَل خوک زد و خوک هم در آن گرمی، زخمی انداخت و هر دو، بر جای سرد شدند.
گرگی گرسنه، آن جا رسید. مرد و آهو و خوک بدید؛ شاد شد و به خِصب و نعمت، ثِقَت افزود و با خود گفت: هنگامِ مراقبتِ فرصت و روز جمع و ذخیرت است؛ چه، اگر اهمالی نمایم، از حزم و احتیاط دور باشد و به نادانی و غفلت منسوب گردم و به مصلحت حالی و مَآلی، آن نزدیکتر است که امروز، با زِهِ کمان بگذرانم و این گوشتهای تازه را در کنجی برم و برای ایّامِ محنت و روزگار مشقّت، گنجی سازم. چندان که آغاز خوردن زه کرد، گوشههای کمان بجَست؛ در گردن گرگ افتاد و بر جای سرد شد.
لغات:
دوچهار شدن: مقابل شدن دو جفت چشم با هم، برخورد کردن.
مقتل: جایی از بدن که به زدن بر آن جا، فرد یا حیوان کشته شود.
سرد شدن: کنایه از مُردن.
خصب: فراوانی.
ثقت: اطمینان.
اهمال: سستی، غفلت.
حزم: احتیاط، دوراندیشی.
مآلی: منسوب به مآل، موکول به آینده، نهایی.
زه کمان: چلّهی کمان، رودهی تابیده که بر کمان بندند و با خاصیت ارتجاعی آن، تیر را پرتاب کنند.
شرح کلیله و دمنه، عفت کرباسی و دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ص ۱۲۶ و ۱۲۷.
#شرح_کلیله
#صیاد_و_آهو_و_خوک
سه رنگ
از کمال اجتماعی جندقی(گلبانگ)
روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من آن کفن به تن ز برای وطن کنم
سبز و سفید و سرخ، نکوتر بُوَد کفن
تا من برای خاطر میهن، به تن کنم
ایران من، عزیز من، ای سرزمین من
مرگ است بی تو گر هوس زیستن کنم
من شیر بیشهی وطنم، عشق خویش را
خورشیدوار، بیرقِ دشت و دمن کنم...
گلبانگ، خود قبای شهادت مرا بس است
روزی اگر بناست که بر تن، کفن کنم
غزل اجتماعی معاصر، ج ۲، ص ۵۱۱.
#وطن
#پرچم
حمید شاکرنژاد _ سورة القصص (Trimmed).mp3
34.66M
#تلاوت_صوتی
🎙تلاوتی زیبا و شنیدنی از قاری بینالمللی کشورمان استاد حـمیـد شاکـرنژاد
📖سوره مبارکه قـصـص ، آیات ۶۸ الیٰ ۸۳
⏰مدتزمان تلاوت: ۴۸:۰۷
❇️اجرا شده در جلسه قرآنی ولیعصر (عج) _ ۲۵ مـهر ۱۴۰۲
🎧بشنوید و لذّت ببرید...👌🏻
؛*┄┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄┄┄*
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت.
زن کره ها را به شکل قالبهای یک کیلویى
میساخت و مرد آنرا به یکى از بقالى های
شهر مى فروخت و مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها
شک کرد و آنها را وزن کرد.
اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او عصبانى شد و به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم،
تو کره را به عنوان یک کیلو به من
مى فروختى در حالى که
وزن آن ۹۰۰ گرم است!
مرد فقیر سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی نداریم چندی قبل یک کیلو
شکر از شما خریدیم و آن را
به عنوان وزنه قرار میدادیم👌
🌹🕊#هرروزیك ـایه
🌱بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۲۶ آل عمران)
🌱خالقم همه خوبیها به دست توست...
تو بر هر چیزی قادری
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃برای حجت ابن الحسن فرزند صالح باش
🎙استاد_دانشمند
┉┉┉•••◂ 𖦹🕊💖🕊𖦹▸•••┉┉┉
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┉┉┉•••◂ 𖦹🕊💖🕊𖦹▸•••┉┉┉
محبان اباصالح (عج الله تعالی فرجه الشریف)
https://eitaa.com/joinchat/3823042732Cb94d1f9c6a
4_5929074611210686712.mp3
8.2M
پاشو گل انار من...
در چِشمهای تو رازی است
که شَب را اندوهگین
و شِعر را
به سکوت مبدَل میکند!🍁
♡
🔰 نامه امام علی ع به امام حسن ع (۷۱)🔰
#غمهایی را که بر تو وارد می گردد
با #تصمیم های قوی بر #صبر و استقامت
و با حسن #یقین از خود دور کن.
هر که راه مستقیم را بگذاشت منحرف شد.
#امام_علی_علیه_السلام
#نهج_البلاغه
#نامه31
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹
🌸
✨🌸✨🌸✨🌸✨
.
الهی؛
از پیش خطر و از پس راهم نیست،
دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
آمین 🙏💜
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
.
🍁 فرصت نمی دهد که بشویم
🍂 ز دیده خواب
🍁 از بس که تند می گذرد
🍂 جویبارِ عمر
#صائب_تبریزی
#عاشقانه
پاییز که میشود حواستان به آدمهای زندگیتان باشد.
کمی بهانهگیر میشوند، حساس میشوند، توجه میخواهند.
دست خودشان هم نیست؛
این خاصیت پاییز است آدمها را از همیشه عاشقتر میکند .
مگر میشود پاییز باشد و دلت هوای قربانصدقههای از ته دلِ کسی را نکند ؟
مگر میشود پاییز باشد و دلت هوس نکند عاشق باشی ؟
که عاشقت باشند؟!
باد باشد، باران باشد و یک خیابان
پر از برگهای خشک و نارنجی
تو باشی و تو
تو باشی و او
فرقی ندارد
قدم زدن در بساط دلبرانهی پاییز، همه جوره میچسبد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارک چشمه برم 🍂
مالخلیفه، شهری در بخش مرکزی شهرستان فلارد در استان #چهارمحال_و_بختیاری است. این شهر، مرکز شهرستان فلارد است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فارس ، نورآباد ممسنی جاوید جاده پیراشکفت(پراشکفت) سد کرنیز
خواستن، توانستن نیست ...
خواستن آفریدن است ... برخاستن است و به دنبال هدف رفتن است !
من همیشه گفته ام آدم ها به آرزوها و خواسته هایشان نمی رسند ، آدمها به هدفشان می رسند !
مشروط بر اینکه این هدف علاوه بر اینکه ممکن و واقع بینانه است ، استراتژی هم برای آن داشته باشید و همه کارهای لازم را برای رسیدن به آن انجام دهید ...
فرض کنید شما می خواهید مهندس شوید یا می خواهید دکتر شوید ... دقیقاً معلوم است که باید درس بخوانید ، باید کنکور بدهید ، باید دانشگاه بروید ، باید سر کلاس بروید ، باید امتحان بدهید ، همه این کارها را باید بکنید ، تا به خواسته خود برسید ...
👈🏻شما نمی توانید بگویید : من دلم می خواست دکتر شوم ...
مهم این است که برای رسیدن به خواسته خود چه کرده اید....
@sarzendehbash
#قدربدانیم
ترسناك نیست كه هر بارى كه با كسى حرف میزنى میتونه آخرین دفعه باشه ...؟
اینو همیشه به یاد داشته باش...
یه روز میرسه که فقط برای مردم یه خاطره باشی . . .
کاری کن که یکی از اون خوباش باشی . . .
زندگى خیلى كوتاهه...
مهربون باشیم...
نه دلی رو بلرزونیم
نه برای هرچیزی دلمون بلرزه .
هیچ نعمتی بالاتر از آرامش نیست. درغیرازخدا نطلبیم که جزء سردرگمی و اضطراب چیزی نصیبمون نمیشه.
قدربدونیم قدر خودمون رو ، عمرمونو ، آرامش وامنیت مون رو .
.
🔴نابود کننده اهریمنان (دشمنان وحاسدان،وشیاطین جنی وانسی
🌳آیت الله عبدالله مامقانی رضوان الله علیه:
فرزندم! این #ذکر را بسیار بخوان که در راندن اهریمنان و نابودی آنان اثر فراوان در آن است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم
وَ صَلَّى اللَّهُ مُحمّد وَ آلِهِ الطَّاهِرِین».
📚آیین راستپویی ترجمه: مرآهالرشاد فیالوصیه الیالاحبه والاولاد، ص 191؛ ذکر محبوب، ج 1، ص 181.
.