گفتگوی ابلیس و فرعون
از جوامع الحکایات عوفی📚📚📚
فرعون، از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادّعای خدایی میکرد. روزی ابلیس، نزد فرعون آمد. فرعون خوشهی انگوری در دست داشت و از آن میخورد؛ به فرعون گفت: آیا کسی میتواند دانههای این خوشهی انگور را به مروارید شاداب تبدیل سازد؟ فرعون پاسخ داد: نه.
ابلیس از روی سِحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفتزده شد و با تعجب گفت: اگر استادمردی در جهان وجود دارد، او تو هستی.
ابلیس سیلیِ محکمی بر گردن فرعون زد و گفت: مرا با این استادی، به بندگی(در درگاه خدا) نپذیرفتند؛ بنابراین، تو با این حماقت و نادانی، چرا ادّعای پروردگاری میکنی؟
داستانهای جوامع الحکایات، محمد عوفی، بازنویس به قلم روان: محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات شکوری، قم، ۱۳۷۷، ص ۲۶.
#داستان
#ابلیس
#فرعون