eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
91 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
12.8هزار ویدیو
707 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
باغ شازده ماهان کرمان 🌱 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"موفقیــت شخصــی" از"درون"حاصــل می‌شـود و موقعـی به‌دسـت می‌آیـد کـه شمـا قـادر باشــید نه تنهـا "خودتـان" باشیـد بلکـه همچنیـن"خـود"را "دوســت"داشتـه باشـید. حال خوب♥️🍃
ذهن‌زیبا بهترین طبیب شماست! اگر می خواهید؛ جسم خود را تقویت کنید، ذهنتان را تقویت کنید. اگر می‌خواهید؛ جسم خود را احیا کنید، ذهنتان را زیبا کنید ... هیچ طبیبی مانند اندیشه‌ای، شادی آفرین برای از بین بردن بیماریهای جسمانی نیست ... و هیچ داروی آرام بخشی مانند محبت و مهربانی و نیت‌خیر، برای کاهش غم و اندوه وجود ندارد... ‌ ‌
🔻اكنون اميرى چوپانى به وزارت رسيد . هر روز بامداد بر مى‏خاست و كليد بر مى‏داشت و در خانه پيشين خود باز مى‏كرد و ساعتى را در در خانه چوپانى خود مى‏گذراند . سپس بيرون مى‏آمد و به نزد امير مى‏رفت. شاه را خبر دادند كه وزير هر روز صبح به خلوتى مى‏رود و هيچ كس را از كار او آگاهى نيست . امير را ميل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چيست . روزى ناگاه از پس وزير (چوپان) بدان خانه در آمد . وزير را ديد كه پوستين چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‏خواند . امير گفت:اى وزير!اين چيست كه مى‏بينم؟ وزير گفت: هر روز بدين جا مى‏آيم تا ابتداى خويش را فراموش نكنم و به غلط نيفتم، كه هر كه روزگار ضعف، به ياد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد. امير، انگشترى خود از انگشت بيرون كرد و گفت: ((بگير و در انگشت كن؛ تاكنون وزير بودى، اكنون اميرى .)) 📚 حکایت پارسایان ،رضا بابایی
دکتر الهی قمشه‌‌ای چه زیبا میگوید: - وقتی نمی‌بخشید - وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه می‌دهید - وقتی وقتتان را تلف می‌کنید - وقتی از خودتان مراقبت نمی‌کنید - وقتی از همه چیز شکایت می‌کنید - وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی می‌کنید - وقتی شریک نادرستی برای زندگی‌تان انتخاب می کنید - وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید - وقتی فکر می‌کنید پول برایتان خوشبختی می‌آورد - وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید - وقتی در روابط اشتباه می‌مانید - وقتی بدبین و منفی‌گرا هستید - وقتی با یک دروغ زندگی می‌کنید - وقتی درمورد همه چیز نگرانید _ قدم به قدم به نابودی روح و روان خودتان نزدیک تر می شوید
التماس به خدا ، شجاعت است اگر براورده شود ، رحمت است اگر براورده نشود، حکمت است التماس به خلقِ خدا، ذلت است اگر براورده شود، منت است اگر براورده نشود، خفت است 👤امام علی(ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نه کسی منتظر است، نه کسی چشم به راه… نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه! بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟ وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه...! «فریدون مشیری»
رسم وفا ز یار طلب می کنیم و نیست وز بی وفا کنار طلب می کنیم و نیست از باغ روزگار گلی تازه بر مراد بی زخم نوک خار طلب می کنیم و نیست جامی که بعد ازو ندهد درد سر خمار در دو روزگار طلب می کنیم و نیست بویی ز عطر طرّه عنبر فشان یار از باد نوبهار طلب می کنیم و نیست سروی به اعتدال قد خوش خرام یار بر طرف جویبار طلب می کنیم و نیست صد دیده را ز خاک درش چشم روشنی است ما نیز از آن غبار طلب می کنیم و نیست بسیار بارهاست که ابن حسام را در کوی یار بار طلب می کنیم و نیست
💕"داستان دو دوست" دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
گفتگوی ابلیس و فرعون از جوامع الحکایات عوفی📚📚📚 فرعون، از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادّعای خدایی می‌کرد. روزی ابلیس، نزد فرعون آمد. فرعون خوشه‌ی انگوری در دست داشت و از آن می‌خورد؛ به فرعون گفت: آیا کسی می‌تواند دانه‌های این خوشه‌ی انگور را به مروارید شاداب تبدیل سازد؟ فرعون پاسخ داد: نه. ابلیس از روی سِحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفت‌زده شد و با تعجب گفت: اگر استاد‌مردی در جهان وجود دارد، او تو هستی. ابلیس سیلیِ محکمی بر گردن فرعون زد و گفت: مرا با این استادی، به بندگی(در درگاه خدا) نپذیرفتند؛ بنابراین، تو با این حماقت و نادانی، چرا ادّعای پروردگاری می‌کنی؟ داستانهای جوامع الحکایات، محمد عوفی، بازنویس به قلم روان: محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات شکوری، قم، ۱۳۷۷، ص ۲۶.