🍁🍁🍁🍁🍂🍂
ابا سعید خدری گفت:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود:
همانا مهدی از عترت من است ، از اهل بیت من است ، در آخرالزمان خروج میکند.
آسمان بخاطر او باران میباراند و زمین به سبب وجود او بذر خود را خارج میکند و زمین را پر از عدالت و برابری میکند همانگونه که این قوم زمین را پر از ظلم و ستم کردند.
1_1181362872.mp3
16.92M
❤️ #دعای_سمات ❤️
🎤 بانوای گرم :
#استاد_موسوی_قهار
🌅 عصرهای جمعه که میشود دل می گیرد . دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود ...
التمـاس دعـای فـرج
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
1_1171870001.mp3
2.64M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷
🍃غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
🍃از شما دور شدن زار شدن هم دارد
💔 #جمعه_های_دلتنگی
😔😔😔آقا بیا 🙏😭
🌷لبیک یا مهدی🌷
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب جمعه است دوباره دلتنگم بونه داره از هر کی دیدید بپرسید کجا آقام خونه داره آقا جانم امام زمانم این جمعه هم گذشت نیامدی مولای من
🍀🤲🌹🤲🌹
.
📕 تیر خلاص شیطان 🏹
فردی کیسهای طلا در باغ خود دفن کرده
بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش
کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت.
مرد فقیه گفت: نیمهشب برخیز و تا صبح
نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که
لحظهای ذهنت نزد گمشدهات نرود و نیت
عبادت تو مادی نشود.
مرد نیمهشب به نماز ایستاد و نزدیک
صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن
کرده است.
سریع نماز خود را به هم زد و بیل را
برداشت و به سمت باغ روانه شد.
محل را کند و کیسهها را در آغوش کشید.
صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت
راهنماییاش تشکر کرد.
مرد فقیه گفت: میدانی چه کسی محل
سکه ها را به تو نشان داد؟
مرد گفت: نه.
فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش را
بر سینهات کشید و یادت افتاد!
مرد تعجب کرد و گفت: به خدا که من برای شیطان نماز نمیخواندم.
مرد فقیه گفت: میدانم، خالص برای خدا
بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و
لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را
بچشی، دیگر او را رها میکنی.
نزدیک صبح بود، ملائک میخواستند لذت
عبادت شبانه را به کام تو بچشانند که
شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا
محروم شوی.
اگر یک شب این لذت را درک میکردی،
برای همیشه سراغ عبادت نیمهشب
میرفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت
را قطع کنی.
چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را
پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و
خوابیدی.
و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را
به سمت تو رها کرد...
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨🦋 @Hekmatane1
🤲خدايا! به بركت وجود امام عصر پراگندكي ما را برطرف،
پراكندگي امور ما را اصلاح،
گسيختگي را از ما دور،
اندك ما را بسيار،
ذلت ما را عزت،
خاندان ما را بي نياز،
قرض ما را ادا،
فقر ما را جبران، كاستيهاي ما را برطرف،
سختي ما را آسان،
ما را رو سفيد،
اسيران ما را آزاد،
خواستههاي ما را روا،
وعدههايي را كه به ما دادي وفا،
دعاهاي ما را مستجاب
و در خواستهاي ما را عطا فرما
و به لطف و عنايات حضرتش ما را به آرزوهايي كه در دنيا و آخرت داريم برسان، و به حق او، به ما بيش از آنچه مايليم عنايت فرما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💕شروع هفته
🌸💕را پر برکت میکنیم
🌸💕دهنمان را خوشبو میکنیم
🌸💕با ذکر شریف صلوات بر
🌸💕حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ
🌸💕و خاندان پاک و مطهرش
🌸💕اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
🌸💕وآل مُحَمَّد
🌸💕وَعجِّّل فرجهُم
~●♡●~
☘ الهی هر که تو را شناسد کارِ او باریک،
🍁 و هر که تو را نشناسد راه او تاریک...
☘ تو را شناختن، از تو رستن است
🍁 و به تو پیوستن از خود گذشتن است.
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 این کلیپ فوق العاده زیباست
🦜 پرنده ای که استرس داره
با شنیدن صدای قرآن
متحول میشه
.
📜 نماز چوپانِ دلپاک
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از
دنیا رفت.
از چوپانی در آن حوالی پرسید:
"چه کسی بر مرده های شما نماز
میخواند؟"
چوپان گفت: "ما شخص خاصی را برای
این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را
میخوانم."
مرد گفت: "خوب لطف کن نماز پدر مرا
هم بخوان!"
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای
زمزمه کرد و گفت : "نمازش تمام شد!"
مرد که تعجب کرده بود گفت: "این چه
نمازی بود؟"
چوپان گفت: "بهتر از این بلد نبودم."
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که
روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: "چه شد که این گونه راحت
و آسوده ای؟"
پدرش گفت: "هر چه دارم از دعای آن
چوپان دارم!"
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و
از او خواست تا بگوید در کنار جنازه پدرش
چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: "وقتی کنار جنازه آمدم و
ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
به خدا گفتم : خدایا اگر این مرد، امشب
مهمان من بود، یک گوسفند برایش
زمین می زدم.
حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم
تو با او چگونه رفتار می کنی."
گاهی دعای یک دل صاف، از صد نماز یک
دل پرآشوب بهتر است.
#حکایت
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
«آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو»
گفتم «ای عشق! من از چیز دگر میترسم»
گفت «آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو»
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
گفتم «ای دل چه مهست این دل اشارت میکرد»
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم «این روی فرشتهست عجب یا بشر است؟»
گفت «این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو»
گفتم «این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد»
گفت «میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو»
ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم «ای دل پدری کن نه که این وصف خداست»
گفت «این هست ولی جان پدر هیچ مگو»
#مولوی
بعضی وقتا از زیبایی یه گلدون و گلهاش
لذت میبری، لذت میبری و لذت میبری...
از عطر و بوش، از رنگ گل و سبزیِ
برگهاش، از لطافتش، از اینکه یه گوشهی
اتاق، هال، سرکار یا حیاط، زندگی رو
زیباکرده؛
اما وقتی اون گل خشک میشه، می بینی
یه گلدون شکستهی ترک خورده رو
پوشونده بوده و ریشه تو یه گلدون زخمی
داشته؛
اما زیباییش نذاشته کسی اون ترکها رو
ببینه و همهی توجه ها رو معطوف طراوت
خودش کرده.
حالا بعضی از آدما همون گلدون شکستهان، اینقدر مهربونن و فداکار و
باگذشت، اینقدر به دنیای اطراف زیبایی و
عشق می بخشن که کسی متوجه زخم و
ترکشون نمیشه؛
کسی متوجه نمیشه بزرگی و انسانیتشون
ریشه تو چه زخمی داره،
مواظب گلدون شکسته های اطرافمون
باشیم تا نخشکیدن... 👌🌺
✍ ملیحه ترکمن زاده